ايران  

        www.peiknet.com

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک  

infos@peiknet.com

 
 
  میرحسین موسوی: نگران کشیده شدن کار به خشونت هستم
نباید کاری کرد که سرانجام
کارد به استخوان مردم برسد
 
 
 
 

 

میرحسین موسوی در دیداری با شماری از فعالان جنبش دانشجویی که بمناسبت سی‌‏امین سالگرد انقلاب صورت گرفت گفت:

 

این طبیعی است که ملت به این مساله حساسیت داشته باشد که در این 30 سال چه کارهایی صورت گرفته است؟

ما ملتی بودیم که به دلیل سلسله‌‏های طولانی سلاطین و رژیم‌‏های شاهنشاهی به استبداد خو گرفته بودیم. در دوره قاجار و پهلوی وابستگی هم به این مصايب اضافه شد. وقتی انقلاب پیروز شد حدود 60 هزار مستشار خارجی در ایران بودند و در مهمترین سازمان‌‏های کشور حضور داشتند و جهت می‌‏دادند. ارتش، نیروی هوایی، سیستم اداری، صنعت و تمام اقتصاد ایران به نوعی در دست این افراد بود. حتی سیاست خارجی ما متاثر از قدرت‌‏های جهان بود. ظاهراً در خلیج فارس قدرت‌‏ نمایی می‌‏کردیم اما در جهت اهداف قدرت‌‏ها بود. ممکن است تصور کنیم رژیم شاهنشاهی فرو پاشید و مسئله تمام شد، اما مسئله مهمتر از اینها بود، چرا که مشروعیت نظام شاهنشاهی از طریق علایم زبانی، نمادها، ادبیات و فرهنگ عمومی در طول تاریخ این سرزمین بازتولید می‌‏شد.

نکته مهم آنست که انقلاب تقریباً تمام این نهادها و علائم و نشانه‌‏های طاغوت را عوض کرد به نحوی که امکان بازگشت و بازتولید مشروعیت رژیم قبل وجود نداشت. علی‌‏رغم فعالیت‌‏هایی که در سطح جهان علیه انقلاب انجام شد مانند کودتا، فشارها، ظهور گروه‌‏های تخریبی و بعد هم جنگ تحمیلی و مشکلات اقتصادی، با این حال امکان بازگشت به آن فضا از بین رفت و این خود یکی از بزرگترین فرصت‌‏هایی است که در اختیار ملت ما گذاشته شد.

این پرسش که آیا ما از این فرصت خوب استفاده کردیم یا نه، محل نقد و بررسی است، اما مشکلاتی که ممکن است ما را احاطه کرده باشد نباید مانع دیدن دستاوردهای کلان انقلاب شود.

دلیل بقای انقلاب اسلامی در ایران این بود که عملاً حل برخی مسائل ریشه‌‏ای جز از راه اسلام امکان‌پذیر نبود. کشور همه راه‌‏ها را بعد از جنگ با روسیه، دوران مشروطه، دوره رضاخان و محمدرضا پهلوی رفته بود و آخرین راه تحول در کشور برگشت به اسلام بود. در اینجا اسلام نه تنها هدفی توحیدی و اعتقادی، بلکه به عنوان راه‌‏حل مسائل ملی ما نیز مطرح است. هر راه‌‏حلی غیر از اسلام در دورنمای برگشت به دیکتاتوری، وابستگی، تفرقه در بین ملت، تجزیه قومی و مانند اینها قابل تصور است. پس باید توجه داشت که با توجه به نقدهای مشفقانه‌‏ای که مطرح است به جنبه‌‏های مثبت هم نگاه کنیم و امیدوار باشیم.

به نظر من به گفتمان انقلاب کم‌‏ توجهی شده است. این گفتمان برآمده از تلاش 200 ساله یک ملت است که در ادبیات و تاریخ دو قرن گذشته این سرزمین ریشه دارد و این گفتمان را نباید دست کم گرفت. بنابراین باید توجه داشت نقدی که امروز نسبت به آن دوره می‌‏شود نقد یک گفتمان 200 ساله است و از این زاویه اگر نقدها را از جنبه جناحی فراتر ببریم، اثرات بهتری می‌‏گیریم.

فهم شرایط جنگ و اهدافی که مردم به خاطر آن انقلاب کردند به ما کمک می‌‏کند تا آن فضا را درک کرده و نقد منصفانه‌‏ای نسبت به آن دوران داشته باشیم.

فضای امروز کشور نیز فضای عقیمی نیست و نیروی جوانی دارد که جهان را بهتر می‌‏شناسد و درک قوی نسبت به مسائل دارد و نمی‌‏توان این دو نسل را با هم جایگزین کرد بلکه باید مکمل هم و در کنار هم باشند.  در واقع همانطور که نیروی مدیریت کشور می‌‏تواند رو به سمت تحول و نزدیک به نسل معاصر باشد در عین حال نظام نباید تجربیات گذشته خود را از یاد ببرد و باید تمهیدی بیاندیشد تا از سرمایه‌‏های انقلاب هم استفاده کند. حذف یکپارچه مدیریتی که تجربه سنگینی را از سر گذرانده جبران‌‏ ناپذیر است، البته نشاندن نسل جدید در کنار نسل قدیم و وارد کردن آنها به صورت تدریجی کار درست و عاقلانه‌‏ای است که در همه سطوح چه در مسائل سیاسی و چه در مسائل اقتصادی می‌‏توان لحاظ کرد.

برای هر طرح کلان و مهمی که بخواهد در مملکت تحول ایجاد کند باید برنامه داشته باشیم، چرا که فقط یک بار برای این کارها فرصت داریم و باید برای طرح‌‏هایی که آثار و مشکلاتی برای اقشار ضعیف دارد از نیروی کارشناسی کشور استفاده شود.

نباید با تخصیص منابع کمیاب به طرح‌‏هایی که به صورت درازمدت در کشور اثر گذارند، برای کسب محبوبیت یا رضایت آنی استفاده شود. یکی از دلایل اصلی رشد فساد به کارگیری منابع کمیاب در خدمت اهداف کوتاه ‌‏مدت و روزمره است.

فساد را با شناسایی دو سه فاسد و مچ‌‏ گیری از آنها نمی‌‏توان از بین برد، بلکه باید زمینه‌‏های جرم خیزی و فساد محو شود. اگر زمینه‌‏ها وسیع باشد، مبارزه با افراد فاسد اثرگذار نخواهد بود و شاید هم شیوع فساد را بیشتر کند؛ یعنی به مردم تلقین کند که همه جا را فساد گرفته و کاری نمی‌‏توان کرد.

ما باید نگاه واقع‌‏گرایانه نسبت به جهان داشته باشیم. در دید واقع‌‏گرایانه، ما دچار توهم نمی‌‏شویم، حد آرمان‌‏ها را می‌‏شناسیم و در حدی که می‌‏توان آنها را به کار گرفت، منافع ملی و حیاتی خودمان را تعریف می‌‏کنیم. آن چیزی که امروز واقعاً نیازمندیم این است که با تکیه بر اصولی که از قانون اساسی و خط امام(ره) برمی‌‏آید نگاه واقع‌‏گرایانه نسبت به جهان داشته باشیم و براساس آن مسائل خودمان را پیش ببریم نه اینکه آرزوها را به جای واقعیت‌‏های بیرونی بگذاریم. گرچه این آرزو در جای خود می‌‏تواند به ما انگیزه حرکت دهد. در مسائل جهانی چانه‌‏زنی اهمیت دارد اما کسی می‌‏تواند چانه‌‏زنی کند که قدرت داشته باشد و برای همین باید قدرت منطقه‌‏ای کشور را در جهان اسلام و در سطح جهان بالاتر ببریم. قاعدتاً بخشی از آن از طریق نیروی نظامی است و بخشی نیز از طریق پیشرفت‌‏های اقتصادی و سیاسی و تکنولوژیک. البته باید توجه داشت که بخشی از این قدرت از طریق یافتن دوستان و متحدان مناسب در سطح جهان تحقق می‌‏پذیرد و این محل سوال است که ما چرا نمی‌‏توانیم در سطح منطقه و جهان اسلام جز اندکی دوستان دائم داشته باشیم که بتوانیم با دست پر با رقبا و کسانی که با ما وضعیت خصمانه‌‏ای دارند روبرو شویم. پایبندی به اصول و ارزش‌‏های انقلاب اسلامی نباید با ماجراجویی و حادثه‌‏جویی در سطح جهان مخلوط شود. این دو موضوع با یکدیگر تفاوت دارد. پایبندی به این اصول با ایجاد حادثه‌‏های غیر لازم واقعاً سازگاری ندارد. اگر تمام این موارد را کنار هم قرار دهیم آنوقت به دستمان می‌‏آید که از چه چیزی دفاع کنیم؟ با چه کسی متحد شویم؟ دنبال چه هدفی باشیم و پیش برویم؟ بله، به اعتمادسازی در جهان احتیاج داریم اما این اعتمادسازی باید با دستان پر صورت گیرد و باید دقت شود که سیاست‌‏های خارجی ما در خدمت منافع ملی‌‏مان باشد و صرفاً برای مصرف سیاست‌‏های روزانه داخلی نباشد.

مشکلاتی که در زمینه سیاست خارجی، ناشی از عوامل گوناگون، پیدا می‌‏کنیم، نباید به پیشرفت تکنولوژیک ما لطمه بزند. ما نباید از یاد ببریم که در دنیای معاصر مجبور هستیم خودمان را از هرجهت، چه از نظر اقتصادی، تکنولوژیک، و ... قوی کنیم. در این زمینه رقابت شدیدی در جهان معاصر وجود دارد.

تغییر دولت‌‏ها خودش یک نوع واقع‌‏بینی است که ما وقتی مثلاً با کشوری مثل امریکا روبرو می‌‏شویم، فکر نکنیم با تغییر رییس جمهور در منافع ملی آنها تغییری ایجاد می‌‏شود یا دچار دگرگونی می‌‏شوند. البته تصور اینکه این نوع تغییرات هیچ نوع تاثیری ندارد هم نابجاست.
وی لزوم اتخاذ سیاست‌های محتاطانه در برخورد با کشورهای بزرگ و تعهد برای حفظ و صیانت از منافع ملی را شاه کلید برقراری ارتباط با دیگر کشورهاست. ‌اگر در سیستم مدیریت کشوری تغییراتی ایجاد شد و یا زمینه‌‏ای برای تغییر بوجود آمد یا حتی ادعای تغییری شد، باید بتوانیم از این موضوع نهایت استفاده را ببریم. در موقعیت‌‏هایی که شرایط عوض شده است دچار تعصب‌‏های دیرینه بودن یا یک حرف را تکرار کردن می‌‏تواند بسیار خسارت بار باشد.

فقر و مشکلات فرهنگی قرین یکدیگرند و اصولاً توسعه سیاسی در جامعه ما منفک از توسعه اقتصادی و بالابردن سطح زندگی افراد مستضعف نیست.

مشکلات جامعه در سیر زندگی روزمره نظیر کاهش سطح درآمد یا افزایش تورم، بالارفتن هزینه‌‏های درمان، مشکلات مسکن و سطح پایین حقوق در کشور نافی توسعه آزادی و توسعه سیاسی است. اگر کارد به استخوان اقشار مستضعف برسد، ممکن است زمینه برای استفاده از راه‌‏حل‌‏های خشن فراهم شود. لازم است توسعه اقتصادی و توسعه سیاسی در کنار یکدیگر مطرح شود و این همان چیزی است که ما به آن اعتقاد داشته‌‏ایم.

مساله عدالت و مساله آزادی را باید توامان با یکدیگر دید و با یکدیگر دنبال کرد و اصولاً این‌ها را باید از یکدیگر جدایی ناپذیر تلقی نمود.

قشرهای مستضعفی که اکثریت جامعه را تشکیل می‌‏دهند از مهمترین حامیان انقلاب و حافظان نظام اند. توزیع صدقه و منت گذاشتن بر سر مردم راهی اشتباه در این زمینه است. قصد بنده در این دوره این بود که به دلیل ورود به دهه چهارم انقلاب درباره دهه اول صحبت کنم.