بورژوازی مستغلات، همان قدرتیست که در غیاب یا ضعف سرمایهداری
صنعتی، مالی و یا بازار، بیش از چهل سال است که در ایران مشغول
تاخت و تاز است. ویژگی اساسی این نوع از سرمایهداری جریان
داشتن در مسیرهای نامرئی و ارتباط تنگاتنگ با شعار «کار کمتر،
پول بیشتر»(1) است. و همین ویژگیست که این بورژوازی را از
دولتیترین و حکومتیترین نهادها و بنیادها تا حقوق بازنشستگی
کارمندان گسترانده است. به طوریکه این روزها، شما هم اگر
مقداری پول به دست آوردهاید، منطقیترین راه برای ازدیاد آن،
تزریق آن به بازار بساز و بفروش و زمین است. بازاری که بنا به
گفتهی کمال اطهاری از قاچاق اسلحه نیز سودآورتر است.(2) برای
گواه این ادعا کافیست تنها تغییر و نوسان قیمت زمین در ایران
را بررسی کنید.
فارغ از ویژگیهای اساسی و مشترک سرمایهداری که آثار آن در
جهان رو به توحش و نابرابری امروز هویداست، اگرچه بورژوازی
سنتی بازار دستکم سودای حفظ سنت و خاستگاه مذهبی خویش را دارد
یا اگرچه بورژوازی صنعتی به توسعه و تولید و در نتیجه بالا
رفتن فرهنگ کنشگر در جامعه میانجامد و یا اگرچه سرمایهداری
مالی نیاز به بستر قوی از بنگاهها و بانکها و موسسات مالی و
بورسهای گسترده دارد؛ بورژوازی مستغلات اما تنها و تنها به یک
چیز نیاز دارد: آنچه که ما گیلکان آن را «گاب دکفته بازار»
مینامیم!
تزریق بیش از پیش منابع مالی به بخش خرید و فروش زمین و بساز و
بفروش و ویلاسازی، اگرچه به قیمت بیکاری همهروزهی کارگران
و تعطیلی صنعت تولیدی و محو تدریجی زیستمحیط و به گند کشیده
شدن خردهفرهنگها تمام میشود، اما همین تزریق مالیست که
طبقهی نوینی از سرمایهداران را پدید میآورد که
«سرمایهداران نوکیسه» مینامندشان. با نگاهی به ویلاهای
رنگارنگ و عجق و وجق دوهزار تنکابن یا رامسر و درنگ در
بدآهنگی معماری هرجاییشان، میتوان تصویری تقریبی از فرهنگ
این نوکیسهگان تازهوارد به دست آورد.
این میانه اما، با همکاری حکومت و دولت و مسئولان در راستای اصل 44
قانون اساسی، به روشنی میتوان دید که همه دست به دست هم
میدهند تا سرمایهداری مستغلات را یاری رسانند. و این دست به
دست دادن شاید به خاطر دست در دست داشتن باشد، چرا که در همین
لحظه، بخش عظیمی از سرمایهی جاری در این عرصه متعلق به
بانکها، ادارهها، بنیادها و نهادهای رسمیست.
طرح پیشنهادی نمایندگان مجلس با عنوان پرطمطراق و کشاورز-خر-کُن «طرح
افزایش بهره وری بخش کشاورزی»(3)، همان طرحیست که در مادهی 8
خود به صورت رسمی اجازهی تملک جنگلها، مراتع و اراضی ملی را
میدهد. و صد البته با دوربرگردان اجارهی 99 ساله و دوصد
البته با مجوز ویلاسازی!
اینجا، شاید برای من نویسنده و یا کسانی که دغدغهی جنگلها را
دارند، سخن از جنگلهای گیلان و مازندران، یعنی تنها جنگلهای
باقیمانده از دوران سوم زمینشناسی باشد، اما برای سرمایه،
سخن از انبوه زمینهای بکر با چشماندازهای چشمنوازیست که
میتواند زمینهای باشد برای شهرکسازی و ویلاسازی و در نتیجه
کسب درآمد هنگفتی که با توجه به رانتهای عظیم بوروکراتیک، به
طور تقریبی سود خالص است. چیزی خیلی خیلی بیشتر و بیخطرتر از
قاچاق اسلحه یا مواد مخدر!
اگر به بَرِ زمینداران و انبوهسازان و تراکمفروشان خصوصی و
نیمهخصوصی و غیرخصوصی باشد، تا قلهی سماموس هم جادهای
اسفالت کشیده خواهد شد (خاکیاش موجود است) تا بهترین
پنتهاوس با چشمنوازترین چشمانداز تقدیم نورچشمیهای
مایهدار گردد.
این میانه، نسیان تاریخی و زوال فرهنگی مردمان گیلان و مازندران، در
کنار فقر و بیکاری و اعتیاد و تعطیلی تولید صنعتی این منطقه،
عامل تشدیدکنندهی این معاملهی ناخجسته است میان بورژوازی
مستغلات و یک قوم. که بهرهی دومی از این سودا یک دستگاه خودرو
ملی سمند خواهد بود با یک واحد از چندین و چند واحد ساخته شده
بر زمین پدری و همین است تضمین آیندهی نسل بعد، تا بتواند به
راحتی در دانشگاه آزاد واحد همان سرزمین پدری درس بخواند و
بعدها وقتی که مشغول کار در مراکز صنعتی بخش کویری ایران است،
اگر مرخصی بگیرد و اگر پول جور کند، بتواند پنج و شش روزی به
همین سرزمین پدری آید، برای استراحت و هواخوری. و کسی چه
میداند که سهم آن اولی از این سودا چیست؟
باری؛ مسألهی زمین در سرزمین جنوبی دریای کاسپین که از لحاظ فرهنگی،
سیاسی، مذهبی، اجتماعی، تاریخی و حتی زبانی یکسره متفاوت از
بخش فلات ایران است، مسألهای استراتژیک به حساب میآید که گاه
عامل بسیاری از معادلات سیاسی منطقه بوده است. از آن جمله سر و
صداهای هر از گاهی برای استان شدن بخشی از این سرزمین که گرچه
مثل همیشه از حلقوم و صد البته جیب کشاورزان و کارگران و
کارمندان اعلام میشود، اما ریشه در بالا و پایینی قیمت
زمینهای آقایانی دارد که از روی اتفاق از اهالی اصیل منطقه هم
هستند و صد البته یادگار دوران خانخانی.
طرفه اینکه این یادگار دوران خانخانی بودن هم چندان اتفاقی نباید
باشد، وقتی که بدانیم طرح مذکور نمایندگان مجلس شورای اسلامی،
به نوعی یادآور همان طرح واگذاری جنگل های شمال در قطعات 10
هکتاری در پیش از انقلاب است.(4)
در چنین وضعیتی، برای مردمان گیلک که با غم نان و کار و مسکن و امنیت
و معضل اعتیاد و تحقیر شبانهروزی از سوی خودی و غیرخودی و عدم
آسایش روانی و... دست به گریباناند، جایی برای پرداختن به
مسائلی به ظاهر لوکس مانند محیط زیست باقی نمیماند. قشر
سیاستمدار و سیاستباز همین مردم نیز تو گویی خود دربهدر به
دنبال قطعه زمینی آیندهدار میگردند و روشنفکران نیز به همان
روشنی ِ فکر اکتفا کرده و هیچ قصد روشنگری ندارند.
چه باید کرد؟ چه میتوان کرد؟
آیا زمان آن نرسیده که از نیمفرصت در کف مانده استفاده کرده و در
قالب انجمنهای مدنی (NGOها) گرد هم آییم و اگر نمیتوانیم تصمیمسازی یا تغییر در تصمیم دهیم،
دستکم فریادی برآوریم به اعتراض که: گرچه کاری از دستمان
برنمیآید، اما میدانیم چه بلایی بر سرمان میآورید.
پیشنهاد من به دلسوختگان گیلک در استانهای گیلان و مازندران و
گلستان این است که از امروز نام و مشخصات کامل تمامی افرادی را
که در چنین طرحهای خادمانهای! ویا در برنامهسازیهای فرهنگی
و رسانهای و یا در تصمیمسازیهای بوروکراتیک، مشغول ضربه زدن
به پیکر اقتصادی-فرهنگی-اجتماعی گیلکاناند، نوشته و اعلام
کنید. بگذارید این نامها دهان به دهان و سینه به سینه بچرخد.
این قوم، حافظهی خوبی دارد و در سینه به سینه نگاه داشتن مهر
و کین، بسیار تواناست. اگر کسی نخواهد و این مسئولیت را نپذیرد
که به تاریخ پاسخ دهد، تاریخ، به او پاسخ خواهد داد. دیر بنه.
دورو نبنه.
پانوشت:
1)
نقل به مضمون از لطفالله میثمی در نشریهی چشمانداز ایران.
2) نقل به مضمون از گفتوگوی کمال اطهاری با چشمانداز ایران
دربارهی بورژوازی مستغلات. (1
،
2 و
3)
3) از همهی کشاورزان به خاطر استفاده از این عبارت پوزش
میخواهم. پدر من هم، همچون قشر عظیمی از کارمندان گیلانی و
مازندرانی، یک نیمهکشاورز-نیمهکارمند است و تمام خانوادهی
پدری من کشاورز. و یک کشاورز میداند که این عبارت نه توهین به
کشاورز که گویای واقعیت تلخیست که بر ما گذشته است.
4) مژگان جمشیدی. چوب حراج به جنگل های ایران. روزنامهی
اعتماد ملی.15 بهمن 1387. ش852.
پینوشت؛ در همین زمینه، خواندن اینها به شدت پیشنهاد میشود:
1)
این مطلب را به اطلاع آقای رییس
جمهور برسانید! / م.پ.جکتاجی
2)
خشت و داس و گُوِه /
پیمان عیسی زاده
3)
پیشنهادی به صدا و سیما
/ نشریهی دانشجویی نیناکی
4)
جای خالی ارادهی از بالا و خواستنِ
از پایین / امین حسنپور
5)
گیلک جفاکار، گیلکی جفاکش
/ امین حسن پور
6)
دیوار کوتاه هویت قومی!
/ امین حسن پور
7)
دریای خزر و خلیج عربی!
/ امین حسن پور
8)
بله، گیلک بیغیرت است!
/ امین حسنپور
امین حسن پور
http://www.varg.ir/archives/2009/02/jangal.php
|