ايران  

        www.peiknet.com

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک  

infos@peiknet.com

 
 
 

مصاحبه آیت الله منتظری با گزارشگر ژاپنی
دفاع غافلگیر کننده
آیت الله منتظری از آیت الله خمینی

بعید مىدانستم ایشان از وضعیت نابسامان زندان ها اطلاع‏ ‏داشته باشند. برخى ها که حتى خود ایشان روى آنها نظر داشتند هم‏ ‏نمى توانستند یا نمى خواستند گزارش ها را به ایشان بدهند یا اطرافیان ایشان‏ ‏اخبار و گزارش ها را به واسطه رعایت حال ایشان ، سعى مىکردند به ایشان‏ ‏داده نشود. ایشان می گفت: مگر‏ ‏من اصول دین هستم که اگر کسى مرا قبول نداشت باید در زندان نگه داشته‏ ‏شود. نظر ایشان این گونه بود. برخى ها هم مطالبى را با اسم و رسم ایشان بیان‏ ‏مىکردند یا عملى به نام ایشان انجام مىگرفت که در نتیجه موجب ضرر و‏ ‏خسران به اسلام ، انقلاب و شخص آیت الله خمینى شد. على رغم شعارهاى فعلى مسئولان (احمدی نژاد) که به عنوان نمونه در‏ ‏آمریکا گفته اند ایران آزادترین کشور دنیاست، چنین مطلبى صحت ندارد و‏ ‏آزادى هاى مشروع و مصرح در قانون اساسى به راحتى با مصونیتى که آقایان‏ ‏در برابر قانون و شرع  براى خود مىپندارند پایمال مىشود. هنوز خیلى از‏ ‏احزاب آزادى ندارند، برخى گروه هاى سیاسى چون مخالف سلیقه حاکمان اند‏ ‏غیرقانونى شمرده شده اند. رسانه هایى که ثناگوى حاکمان اند آزادند که هرچه‏ ‏مىخواهند یا دستور گرفته اند بنویسند ولى رسانه هاى مستقل از حاکمیت‏ ‏مشکلاتى را از ناحیه مقام ها و نهادهاى امنیتى و قضایى متحمل مىشوند.‏ ‏برخى افراد در کشور ممنوع التصویر هستند.‏ مسئولین ما در سخنرانى ها از وجود ظلم و بى عدالتى در جهان سخن‏ ‏مىگویند. آیا در ایران ما ظلم و بى عدالتى و تجاوز به حقوق دیگران وجود‏ ‏ندارد؟

 
 
 
 
 

 

گزارشگر ‏روزنامه "ماینیچى" ژاپن که درایران بسر می برد، بمناسبت 30 سالگى انقلاب ایران مجموعه‏ ‏مصاحبه هایى را با شخصیت ها و مقامات كشور انجام داده است، از جمله آیت الله منتظری. بخشی از این مصاحبه را در ادامه می خوانید:

‏ -  شما در کتاب خاطرات خود ذکر کردید که :‏"من همیشه مسئولین زندان را از برخورد غیر اسلامى با زندانیان‏ ‏برحذر مىداشتم. به زندان ها نماینده مىفرستادم که زندان ها را بازرسى کنند‏ ‏که اخلاق اسلامى در آنها رعایت شود و به زندانیان ظلم نشود و حقوق آن ها پایمال‏ ‏نگردد. درست است که یک کسى زندانى ما شده ولى نباید به او ظلم بشود. خلاصه من با تندروى ها مخالف بودم، نسبت به هر کسى که مىخواست باشد; حتى‏ ‏تعبیر به "منافق " هم صحیح نیست. برخى بر این باورند که سخت گیرى و حذف نیروهاى ضد انقلاب از قبیل‏ ‏مجاهدین خلق باعث استحکام پایه هاى انقلاب اسلامى شده‏ ‏است.


-‏همان گونه که در مطالب مورد ذکر شما از خاطرات این جانب‏ ‏آمده است، آنچه مورد عنایت و حساسیت بنده در گذشته و حال بوده است‏ ‏این است که تمامى افراد کشور اعم از مخالف یا موافق، حقوقى انسانى دارا‏ ‏هستند که باید آن حقوق رعایت شود. این حساسیت هنگامى بیشتر شد که من‏ ‏مشاهدهکردم افرادى بازداشت شده اند و به دلیل این که مخالف حکومت‏ ‏هستند به بدترین وجه در زندان ها با آنها برخورد مىشود. گاهى احکام صادره‏ ‏همخوانى با جرم نداشت. در زندان هم با زندانیان در حال سپرى کردن محکومیت‏ ‏ حقوق انسانى آنها رعایت نمى شد. بدتر از همه پس از عملیات‏ ‏مرصاد برخى از آنها که قبلا به چند سال زندان محکوم شده بودند فقط به دلیل‏ ‏این که مثلا سر موضع اند اعدام شدند. این جانب مخالف این نبوده و نیستم که‏ ‏اگر کسى جرمى مرتکب شده است توسط دادگاه صالحه با طى مراحل دادرسى‏ ‏اعم از صدور کیفرخواست، اخذ وکیل، فرجام خواهى و... حکمش صادر و‏ ‏اجرا شود; ولى معتقد بودم اولا با قوه قهریه نمى توان با تفکر و اندیشه برخورد‏ ‏کرد، و ثانیا اگر حکمى هم صادر شده است چرا محکوم حق دفاع یا اخذ‏ ‏وکیل یا فرجام خواهى نداشته باشد؟ چرا با او چون یک انسان برخورد نشود؟ در یک‏ ‏کلام بنده از تندروى ها و حق کشى ها انتقاد مىکردم .

‏البته باید به این نکته هم اشاره کنم که مخالفان در برهه اى از زمان‏ ‏تندروى هایى کردند. آنها دست به سلاح بردند و باعث شدند با خشونتشان‏ ‏سخت گیرى بر نظام و انقلاب تحمیل شود و برخى با ذکر موارد ترور و‏ ‏آدم کشى هاى آنان سوژه به دست آورده از آن روز تاکنون بر مخالفان بتازند. در‏ ‏اینجا تندروى از هر دو سوى میدان باعث شد که سنت و روش بدى بر نهادهاى‏ ‏امنیتى و قضایى کشور با هدف استحکام پایه هاى نظام تحمیل شود که ما هنوز‏ ‏گرفتار آن هستیم .

آنها(مجاهدین خلق) پس‏ ‏از انقلاب خود را تافته جدا بافته از ملت حساب کردند. این گروه را‏ ‏هیچ گاه پذیرا نبودم، در حالى که آنها با اسم و رسم و آرم خود با آیت الله‏ ‏خمینى دیدار و گفتگو مىکردند. البته شاید ایشان هم مىخواسته اند با آنها‏ ‏اتمام حجت نمایند. آقایان سازمان مجاهدین سهم زیادى مىخواستند که با‏ ‏خوى انحصارطلبى دیگر انقلابیون سازگار نبود.  آنها به اعمال و فعالیت هاى‏ ‏خشن روى آوردند و نه تنها فرزند من که بسیارى از بزرگان ملت و افراد نخبه ‏ ‏حوزوى و دانشگاهى و مردم عادى را ترور کردند و از این مسیر خسارات‏ ‏بسیارى بر کشور تحمیل شد. همان روزى که در 7 تیر 1360 فرزندم محمد‏ ‏شهید شد، پیام دادم و علاوه بر آن که غصه از دست رفتن فرزندم را بخورم - که‏ ‏سالها مبارزه کرد، شکنجه و زندانى شد و آوارگى کشید - بیشترین ناراحتى من‏ ‏از این جهت بود که بچه هاى پاک و نورسته این کشور گول شعارهاى پوچ سران‏ ‏این سازمان را بخورند که این وضعیت سنگین تر از شهادت فرزندم بود.

- شما قبل از رحلت امام خمینى ، طى دو نامه اى که در مورخه ‏ ‏‏1367/5/9‏ و ‏1367/5/13‏ به ایشان نوشته اید، نسبت به نقض حقوق بشر در‏ ‏زندان ها نارضایتى عمیق خود را نشان دادید. آیا آیت الله خمینى در آن زمان از این‏ ‏نقض حقوق بشر یا دادگاه هاى ناعادلانه خبر نداشتند؟ یا این که آگاهى داشتند و‏ ‏اقدامى انجام ندادند؟
‏‏ضمنا در خاطرات خود با اشاره به "اطرافیان " امام، به این مسأله‏ ‏اشاره کردید که در سال هاى پایانى عمر امام "بسیارى از مواقع از نام امام سوء‏ ‏استفاده مىشد". این برداشت وجود دارد که این اشخاص احمد‏ ‏آقا خمینى و یا آیت الله هاشمى رفسنجانى بوده اند. در آن زمان چه کسى قدرت‏ ‏سیاسى را بر عهده داشت ؟

 

بعید مىدانستم ایشان از وضعیت نابسامان زندان ها اطلاع‏ ‏داشته باشند. برخى ها که حتى خود ایشان روى آنها نظر داشتند هم‏ ‏نمى توانستند یا نمى خواستند گزارش ها را به ایشان بدهند یا اطرافیان ایشان‏ ‏اخبار و گزارش ها را به واسطه رعایت حال ایشان ، سعى مىکردند به ایشان‏ ‏داده نشود. روزى من به آیت الله خمینى عرض کردم آقا! کسى هست در زندان‏ ‏که انقلاب و شما را قبول ندارد اما مىخواهد دنبال کار خودش برود، فعالیتى‏ ‏هم نمى کند، آیا ما حق داریم او را در زندان نگه داریم ؟ ایشان گفتند: نه ! مگر‏ ‏من اصول دین هستم که اگر کسى مرا قبول نداشت باید در زندان نگه داشته‏ ‏شود. نظر ایشان این گونه بود. برخى ها هم مطالبى را با اسم و رسم ایشان بیان‏ ‏مىکردند یا عملى به نام ایشان انجام مىگرفت که در نتیجه موجب ضرر و‏ ‏خسران به اسلام ، انقلاب و شخص آیت الله خمینى شد.

 

-  در مصاحبه قبلی ام با شما، گفته بودید"انقلاب به خاطر آزادى همه ملت بود، نه آزادى حکومت ها تا دهن‏ ‏مخالفان خود را ببندند." الان با گذشت سى سال از وقوع انقلاب اسلامى ایران ، این‏ ‏انقلاب را چطور مىبینید؟‏

- شعارى را آیت الله خمینى مطرح کردند و ما هم به تبع ایشان و‏ ‏مردم هم با همان شعارها وسط میدان آمدند و انقلاب به پیروزى رسید، شعار‏ ‏"استقلال ، آزادى و جمهورى اسلامى " بود. استقلال تا حدى حاصل شده است‏ ‏اما درباره آزادى و جمهورى اسلامى هنوز که هنوز است راه باقى است .درباره ‏ ‏آزادى باید گفت على رغم شعارهاى فعلى مسئولان (احمدی نژاد) که به عنوان نمونه در‏ ‏آمریکا گفته اند ایران آزادترین کشور دنیاست، چنین مطلبى صحت ندارد و‏ ‏آزادى هاى مشروع و مصرح در قانون اساسى به راحتى با مصونیتى که آقایان‏ ‏در برابر قانون و شرع  براى خود مىپندارند پایمال مىشود. هنوز خیلى از‏ ‏احزاب آزادى ندارند، برخى گروه هاى سیاسى چون مخالف سلیقه حاکمان اند‏ ‏غیرقانونى شمرده شده اند. رسانه هایى که ثناگوى حاکمان اند آزادند که هرچه‏ ‏مىخواهند یا دستور گرفته اند بنویسند ولى رسانه هاى مستقل از حاکمیت‏ ‏مشکلاتى را از ناحیه مقام ها و نهادهاى امنیتى و قضایى متحمل مىشوند.‏ ‏برخى افراد در کشور ممنوع التصویر هستند.‏ مسئولین ما در سخنرانى ها از وجود ظلم و بى عدالتى در جهان سخن‏ ‏مىگویند. آیا در ایران ما ظلم و بى عدالتى و تجاوز به حقوق دیگران وجود‏ ‏ندارد؟ این جانب در خطبه نماز عید فطر گفتم: چرا ده سال است حسینیه را که‏ ‏از پول شخصى ساخته شده است و محل تدریس فقه و اخلاق اسلامى و اقامه ‏ ‏مجالس مذهبى بود بسته و پلمب کرده اند؟ و دیدیم که چه عکس العملى نشان‏ ‏دادند. حجة الاسلام آقاى مجتبى لطفى یکى از اعضاء دفتر را بازداشت و منزل‏ ‏او و منزل داماد این جانب را مورد بازرسى قرار دادند و اشیاء زیادى را با خود‏ ‏بردند. چرا دفتر من در مشهد و اصفهان را اشغال کرده اند؟

‏ ‏درباره جمهوریت هم باید گفت: با دخالت هاى نارواى ارگان هایى انتصابى‏ ‏چون شوراى نگهبان یا برخى نهادهاى نظامى، عملا انتخابات به انتصابات‏ ‏تغییر پیدا کرده است. افراد لایق و انقلابى و کارآمد براى جامعه و مردم را به‏ ‏بهانه هاى واهى بى دین و ضد نظام قلمداد مىکنند، تنها به این دلیل که به‏ ‏آقایان انتقاد دارند. و عملا در این مسیر آنها را رد صلاحیت مىکنند، و کسانى‏ ‏که باب میل خودشان است از صندوق ها بیرون مىآیند و آنها خود را به غلط‏ ‏نماینده مردم مىدانند! و مشخص است که آنها مىشوند وکیل الدولة نه وکیل‏ ‏الملة !‏آقایان فقط ولایت مطلقه فقیه را مورد توجه قرار مىدهند و دیگر اصول‏ ‏قانون اساسى را زیر پا مىگذارند. ولایت مطلقه که آقایان آن را فوق قانون‏ ‏مىدانند منجر به حکومت فردى و دیکتاتورى مىشود، حال آن که فقیه بما انه‏ ‏فقیه باید نظارت داشته باشد تا در قواى سه گانه کارى بر خلاف موازین اسلام‏ ‏انجام نشود نه این که در تمام جزئیات کشور حق دخالت داشته باشد و مردم و‏ ‏آنها که با رأى واقعى مردم سر کار آمده اند هیچ قدرتى نداشته باشند.
‏ ‏از نکات مهم دیگر مسأله معیشت و اقتصاد مردم است . على رغم شعارهایى‏ ‏که تا به حال داده شده است روز به روز مردم گرفتارتر شده اند.