اینجا خیابان نظام الملک است. محلی که اکثر
ساكنان آن
کارگران و زحمتکشان هستند. نام کوچه های این خیابان بیشتر
به نام شهدای جنگ شده. قبلا این کوچه ها تنگ و گاهی به یک متر
نمیرسید. محله فوق العاده غم انگیز است. نه باشگاهی برای
جوانان؛ نه زمینی برای بازی. خلاصه از هر کس سئوال کنید که
جوان ها چه می کنند، پاسخی جز این نمی شنوید که سرشان به
اعتیاد گرم است. از پیرمرد 70- 80 ساله ای که صاحب مغازه ایست
که در آن لوازم حلبی و پلاستیک می فروشد پرسیدم: چرا این محله
اینجور شده؟ پاسخ داد که از اولش اینجور بود. فقر و بدبختی د
راین محله همینطور بوده که امروز می بینی. فرقش این است که در
زمان شاه مواد مخدر بین این جوان ها اینقدر نبود که امروز هست.
"آقا" با این جوان ها می خواهد به جنگ امریکا برود!
3عکس در بالای مغازه اش نصب شده. می پرسم این
عکسهای چه کسانی است. نگاهی به آنها می اندازد و می گوید این 2
تن که پیرتراند برادرم هستند و آن یکی که جوان تر است پسرم. هر
سه در جنگ شهید شدند. آنها رفتند جنگیدند که مردم بلکه حداقل
از بدبختی در بیایند ولی خوب اینجور شد که می بینی. چند وقت
پیش مامورها آمدند و تمام وسائلی را که روی سکوی خیابان گذاشته
بودم به وسط خیابان ریختند. در این کشور آنها که شهید دادند
اینجور زندگی می کنند. من امروز باید بازنشسته باشم ولی هنوز
کار می کنم. در زمان امام اینجور نبود که الان شده. ای کاش
امام یک روز زنده می شد و می دید که این ناجوانمردها چه کردند. |