با
ادامه تظاهرات دولتی، ثبت نام استشهادی و
سخنان فرماندهان سپاه و روحانیون حاکم
بمباران غزه
ایران را به کام جنگ می کشد؟
حملات خونین و
تجاوزکارانه اسرائیل به غزه، علیرغم همه اعتراض های منطقه ای و
جهانی ادامه یافته است. شماره قربانیان این حملات به رقم 500
قربانی نزدیک می شود و تصاویری که بصورت گزینشی از تلویزیون
های بین المللی پخش می شود نشان دهنده ابعاد ویرانی است که این
حملات در پی داشته است. این تصاویر هنوز تمامی ابعاد فاجعه
آفرینی را نشان نمی دهند. در کشورهای عرب منطقه واکنش ها نسبت
به این حملات بسیار کمرنگ و حتی کمرنگ تر از حملات 33 روزه به
لبنان است. یگانه واکنش مستقیم، تاکنون از جانب سید حسن
نصرالله رهبر حزب الله لبنان نشان داده شده است. واکنشی همسو
با مقامات دولتی در تهران و گروه هائی در کنار دولت که خود را
در پیوند با حزب الله لبنان و حماس می بینند. نصرالله علیرغم
همه احتیاطی که تاکنون از خود نشان داده تا حمله به غزه گسترش
نیافته و لبنان نیز شامل آن نشود، از آمادگی حزب الله برای کمک
به حماس سخن گفته و از دولت مصر خواسته است تا راه عبور مردم
غزه به مصر را باز بگذارد تا نیروهای نظامی حماس بتوانند همان
مقاومتی را در برابر اسرائیل از خود نشان بدهند که حزب الله در
جنگ 33 روزه نشان داد. در تهران نیز آنچه تاکنون بعنوان همراهی
و همگامی با حماس به نمایش در آمده جز انتشار اخبار تبلیغاتی
مربوط به ثبت نام استشهادی و تظاهرات در میدان فلسطین و اعلام
آغاز سفر رسمی و دولتی برای رایزنی با کشورهای منطقه نبوده
است. هیچ یکی از کشورهای منطقه از این اعلام آمادگی دولت
استقبال نکرده و بعید به نظر می رسد جز سوریه، کشور دیگری از
آن استقبال کند، زیرا در ماه های گذشته کشورهای عرب منطقه با
سرعت و همآهنگی نه تنها از جمهوری اسلامی فاصله گرفته اند،
بلکه بصورت جبهه ای واحد در برابر ایران عمل کرده اند. کنفرانس
بحرین و نشست نیویورک با حضور اعزاب منطقه و حتی خلیج فارس
اعلام غیر رسمی چنین جبهه ای بود. حتی در نشست نیویورک اعراب
خواهان حضور در گفتگوهای احتمالی امریکا با جمهوری اسلامی و
مذاکرات اتمی شدند. بدین ترتیب و برای نخستین بار، اعزاب منطقه
نه علیه اسرائیل، بلکه علیه ایران جبهه تشکیل داده اند و در
چنین شرایطی است که بمباران غزه از سوی اسرائیل بعنوان قطع دست
جمهوری اسلامی در فلسطین با استقبال غیر مستقیم نیز روبرو شده
است. اعراب منطقه حماس و دولتی که در غزه تشکیل داده و فلسطین
را به دو بخش تقسیم کرده عامل جمهوری اسلامی میدانند. آنچه که
باعث احتیاط حزب الله لبنان در حمایت عملی از حماس شده نیز بیم
از همین واکنش کشورهای منطقه در صورت ورود واحدهای نظامی آن به
جنگ است. حتی فراتر از این نیز می توان تصور کرد. یعنی تحریک
حزب الله لبنان از جانب اسرائیل برای کشاندن آن به جنگ جدید و
گسترش جنگ از غزه به لبنان و تلاش برای قطع هر دو دست جمهوری
اسلامی در منطقه. همین انتظار و تحریک و آمادگی را می توان
برای کشاندن جمهوری اسلامی به جنگ متصور شد. یعنی جمهوری
اسلامی به نوعی به دفاع نظامی از حماس و حزب الله لبنان برخیزد
که معنائی جز دامنه یافتن جنگ از غزه به تهران نداشته باشد و
اقدام کننده نخست و هموار کننده راه برای حمله به ایران جمهوری
اسلامی باشد نه اسرائیل. آغاز این مرحله از جنگ، همان واقعه
ایست که از دو سال پیش اخبار و تفسیرهای آن بارها منتشر شده
است. یعنی حمله مشترک اسرائیل و امریکا به ایران و همان راه حل
کلاسیک مقابله با بحران اقتصادی موجود و رو به گسترش: جنگ
گسترده منطقه ای!