همانگونه که پیش بینی می شد آتش بس در غزه
اعلام شد. زمان این آتش بس یک هفته اعلام شده است. کنفرانس شرم
الشیخ در قاهره پایتخت مصر که با شرکت رهبران شماری از کشورهای
اروپائی تشکیل شده بود به این نتیجه ختم شد. رئیس دولت اسرائیل
نیز در این اجلاس حضور یافت. رئیس جمهور مصر که برای ترور او
در تهران جایزه تعیین کرده بودند این جلسه را اداره کرد و مهر
مصر بر پیشانی خاورمیانه کوبیده شد.
حماس گفته است آتش بس را می پذیرد به آن شرط
که اسرائیل هم دراین مدت نیروهایش را ازغزه خارج کند و محاصره
غزه نیز پایان یابد.
به این ترتیب، همه چیز بازگشت به آن شرایط
سیاسی که رهبر دولت حماس در غزه "اسماعیل هنیه" پایان آتش بس
را اعلام کرد و با شلیک چند موشک به اسرائیل بهانه ای را به
اسرائیل داد که برای حمله به غزه منتظر آن بود. (پیرامون
انگیزه های اقتصادی این حمله به مقاله شوسودفسکی درهمین شماره
مراجعه کنید)
آتش بس برقرار شده اما از غزه ویرانه ای باقی
مانده که بازسازی آن سالها طول خواهد کشد و قربانیانی که دیگر
باز نخواهند گشت. صرفنظر از این که دشوار بتوان قبول کرد
اسرائیل به این آسانی بخش های استراتژیکی را که درغزه اشغال
کرده بازپس بدهد. ماجرای "گاز" نیز به جای خود محفوظ است.
چه چیز در پایان این فاجعه باقی ماند؟ آن
پیروزی حماس که روزنامه کیهان دو هفته است آن را عنوان اصلی
صفحه اول خود کرده است؟ کینه مردم فلسطین و جهان عرب نسبت به
اسرائیل بیشتر شد، اما نیاز به کینه بیشتر بود یا به درایت
بیشتر؟ حماس چنین درایتی از خود نشان داد؟ اگر احمدی نژاد و
حزب پادگانی در تهران سمبل درایت و مردم دوستی اند، اسماعیل
هنیه و حماس هم هستند. اگر سیاست های ماجراجویانه و تبلیغاتی
احمدی نژاد به سود ایران بوده، سخنرانی های هیجانی اسماعیل
هنیه و خالد مشعل و موشک های لوله آفتابه ای که حماس به طرف
اسرائیل پرت کرد هم همین سود را برای مردم فلسطین داشته است.
اگر خودی و غیر خودی کردن جامعه ایران سیاستی ملی بوده است،
خودی و غیر خودی کردن فلسطینی ها و پافشاری بر جبهه اسلامی و
نه جبهه ملی (مرکب از تمام احزاب و سازمانهای چپ و ملی فلسطین)
توسط حماس نیز سیاستی ملی- فلسطینی بوده است. |