فرازهائی از سخنرانی محمد خاتمی بمناسبت 16
آذر در دانشگاه تهران که حضور چند هزار نفره و خود جوش
دانشجویان درآن، آه از نهاد احمدجنتی امام جمعه تهران و
خبرگزاری های وابسته به دولت در آورد. چنان که احمد جنتی در
نماز جمعه تهران به انواع دروغ و دغل و حتی نقل قولی از رهبر
که تا حالا کسی جائی نشنیده متوسل شد، که خبر آن را درهمین
شماره پیک نت می خوانید.
خاتمی در سخنرانی خود از جمله گفت:
آیت الله مفتح(که درابتدای تاسیس جمهوری
اسلامی به طرز مشکوکی ترور شدد) در حوزه و دانشگاه جایگاه
بالایی داشت. او توانست در مبارزه با تفکرهای ارتجاعی نقش مهمی
داشته باشد.
مفتح
مظهر اصلاحطلبی و بینش بالای دینی بودند
و نباید اجازه داد توسط جریانی
متحجر مصادره شود.
١٦ آذر
مظهر بیداری دانشگاه و هوشیاری آن
در دفاع از استقلال، آزادی و پیشرفت
کشور است و پیشگامی دانشگاه به
پرداخت هزینه به نفع کشور و به اعلام
مبارزهی نفسگیر نسبت به وضعیتی که
ایجاد شده بود باز میگردد.
بعد از
کودتای ٢٨ مرداد دانشگاه پیشتاز
شد. به گونهای که مرحلهی جدیدی در
مبارزه ایجاد شد.
بعد از کودتا فضای رعب و اختناق بر کشور حاکم شد و به
واسطهی آن همهی شخصیتهای
آزادیخواه و وطنخواه اعم از ملی و مذهبی در
زندان بودند. در چنین فضائی دانشگاه
پیشگام شد برای شکستن این فضا و سه قطره خونی که در ١٦
آذر به زمین ریخت فوران آتشنشانی
بود که از دل مردم به پا خواست و در ٢٢
بهمن ٥٧ توانست رژیم را سرنگون کند.
به این خاطر
١٦ آذر شایسته آنست که به عنوان
روز دانشجو و سمبل جنبش دانشجویی
معرفی شود.
دانشگاه در جریان دفاع از انقلاب و تمامیت
ارضی کشور در دوران دفاع
مقدس شهید تقدیم کشور کرد. رسیدیم
به ١٨ تیر یعنی حادثهای تلخ که نشاندهندهی مظلومیت
دانشگاه و دانشجو بود. در آن جریان دستها و اندیشههای ناپاک
سوءاستفاده
کردند و آشوب ایجاد کردند که باید با آن
برخورد میشد و شد.
حادثهی
کوی
دانشگاه سبب شد فشار بر دانشگاه و دانشجو
زیاد شود. ماهیت
حادثهی تلخ کوی دانشگاه با ١٦ آذر متفاوت
است. ١٦ آذر نماد جنبش
دانشجویی محسوب میشود. ١٦ آذر یک
حادثهی مستمر است که همه روز باید به
یاد آن بود، بخصوص برای دانشگاه که
مظهر جنبش دانشجویی است.
جوامعی که در آنها نیازی به حرکت احساس
نشود و یا جوامعی که در
آنها همه چیز سرکوب شود جنبش
دانشجویی بارور کنندهی
زمینههای جنبش اجتماعی می شود.
ملت ایران بیش
از ١٠٠ سال است که در جهت نفی
استعمار، استقرار جامعهی مدنی، پیشرفت،
توسعه و عدالت حرکت میکند و انقلاب
اسلامی ایران از موجهای این جنبش است
.
جمهوری اسلامی
مطرح شد تا ما نشان دهیم میخواهیم
بر استبداد و دیکتاتوری خط
پایان بکشیم
و آزادیهای مدنی بر اساس خواست ملت را در
جامعه پیاده کنیم و از
عقبماندگی نجات پیدا کنیم.
ما میخواستیم
دارای نظامی شویم که به واسطهی آن
خود بر سرنوشتمان حاکم باشیم.
جامعهای که در آن فقر و تبعیض
نباشد، همهی اقوام از حقوق خود بهرهمند
شوند. اخلاق بر آن حاکم شود.
بیانصافی است که
بگوییم بعد از انقلاب تحولی ایجاد نشد. تحول ایجاد
شد اما آیا
کاملا به اهداف خود رسیدهایم؟ و آیا فقر، فساد و تبعیض رخت
بربسته؟ آیا
آزادی واقعی در جامعه نهادینه شده است؟ آیا دانشگاه به عنوان
کانون آزادی
احساس میکند میتواند بدون پرداخت هزینه به نقد قدرت
بپردازد؟
ما به
تمام اهدافی که انقلاب به دنبال آن
بود دست پیدا نکردهایم.
اگر به اهداف رسیدهایم پس
چشمانداز بیست ساله یعنی چه؟ یعنی برای رسیدن
به اهداف فاصله داریم و باید تلاش
کنیم اهداف تحقق پیدا کند.
امروز تمام اهداف انقلاب محقق نشده که
بگوییم به جنبش نیاز
نداریم و به همین دلیل جنبش
دانشجویی امروز با جنبش دانشجویی که در قبل
انقلاب وجود داشت فرق دارد. جنبش
دانشجویی قبل از انقلاب برای براندازی
نظامی فاسد بود، اما امروز جنبش
دانشجویی باید در جهت تحقق اهداف انقلاب باشد و اگر لازم دانست
در بعضی ساختارها اصلاح
شود تلاش شود که چنین بشود.
جنبش دانشجویی زمانی جنبش
دانشجویی واقعی است که متوجه مصالح
مبتلابه در جامعه باشد و در جهت تغییر
در وضع و حال و تطبیق آن با نیازهای
جامعه حرکت کند و پیشرفت عدالت و
مردمسالاری و اخلاقی شدن جامعه را
مدنظر داشته باشد.
جنبش دانشجویی
به دنبال کسب قدرت رسمی نیست؛ بلکه
در جهت اصلاح امور حرکت میکند.
در حال
حاضر مرجعیتهای سنتی تضعیف شده و مرجعیتهای اجتماعی شکل
نگرفته و در چنین شرایطی اگر جنبش
دانشجویی روشنبین و واقعنگر باشد تا
حد زیادی میتواند نقش مرجعیت را
داشته باشد.
جنبش دانشجویی باید نیازهای واقعی جامعه را
درک کند و به سوی استقرار نظم
و سامان امور حرکت کند تا در سایه
آن دردهای مزمن جامعه درمان شود و
خواستهای جامعه مبنی بر توسعهی
اخلاق و رعایت موازین مورد نیاز جامعه
تامین شود و زبان او به زبان جامعه
نزدیک گردد.
جنبش دانشجویی باید نیش به قدرت را
تا زمانی که حد قدرت خود را بداند و
نیش به جامعه را تا حق خود را بشناسد
ادامه بدهد و این جنبش باید به
شعارهای انقلاب پایبند باشد.
این جنبش باید بتواند از موضع
انقلاب و آرمانهای انقلاب و در جهت
تحقق اهداف آن نقد کند و در آن مسیر
حرکت کند.
این جنبش باید
حرمت کلام و اندیشه را نگه دارد و
در برابر متحجران که توهم را در برابر
اندیشه میگذارند و تمامیتخواهان
که جز زور عریان و ارتجاعی منطقی
نمیشناسند با گفتوگو رفتار کند و
این گفتوگو را نهادینه کرده و از خود
شروع کرده و به جامعه بکشاند.
خبرگزاری ایسنا که مشروح ترین گزارش را در
باره سخنرانی خاتمی در دانشگاه مخابره کرده، در ادامه نوشت:
خاتمی
در پاسخ به این پرسش که «برای
انتخابات
ریاستجمهوری پیش رو، استراتژی شما چیست؟»
گفت: اگر اجازه
بدهید بنده این سوال را آخر جواب میدهم.
دانشجویان گفتند«نه»
خاتمی گفت: پاسخ به این سوال کمی به توضیح
نیاز دارد، پس اگر سوالاتی را که جواب کوتاه تری میخواهد،
ابتدا بگویید بهتر است.
اما دانشجویان حاضر در جلسه خواستار
پاسخگویی خاتمی شدند که وی نیز به این پرسش پاسخ داد
و گفت:
درانتخابات
ریاستجمهوری که پیش روی ماست،
ابتدا باید پرسید چه باید کرد؟، که این یک
مساله است و صحبت شما در رابطه با
شخص بنده نیز مساله دیگری است.
در مورد
خودم و افرادی نظیر بنده، ما از
نسلی هستیم که در کودکی شاهد نهضت مقاومت ملی،
استقرار حکومت ملی و بعد کودتای
آمریکایی و ضدملی ٢٨ مرداد بوده است.
در نوجوانی شاهد
شروع نهضت بسیار گسترده و عمیق به
رهبری امام بودیم و در بهترین سالهای
عمر در حوزه و دانشگاه لحظات شیرین
و تلخی داشتیم؛ البته نه در حد بزرگانی
که در این زمینه خیلی مایه گذاشتند،
بلکه در حد ناچیزی، دست بر آتش
مبارزات، چه در زمینه فکری و چه در
زمینه عملی داشتیم.
انقلاب
اسلامی برای ما نوید یک بامداد روشن
و نجات کشور از یک دوران سیاه را
داشت؛ اما سوال اینجاست که ملت ما
چه میخواستند؟
بیش از ١٣ قرن از حضور اسلام در این
سرزمین می گذشت
.این
اسلام و دنیای اسلام در مواجهه با دنیای جدید که به لحاظ
سیاسی، فکری
و اقتصادی تحولاتی را ایجاد کرده بود،
رویکردهای مختلفی پیدا کرد که یکی
رویکرد انفعالی بود و از طرف
سنتپرستان که فقط به ظواهر دین و اندیشههای
خود پایبند بودند، مطرح میشد.
همچنین مساله مقاومت کامل در مقابل غرب
مطرح شد، البته میدانید این روش و
سنت، خود از عوامل بسط و پیدایش
سکولاریسم در کشورهای اسلامی بوده
است.
در میان این افراد
کسانی روشنبینتر بودند و
میدانستند اوضاع تغییر کرده و سعی میکردند
اسلام را به گونهای مطرح کنند که
بتواند حلال مشکلات باشد.
در این میان
انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امام
بود که جمهوری اسلامی را مطرح کرد؛
بینشی روشن که در عین حال میبایست
بر هویت خود ملت تکیه کند. میخواست از
دستاوردهای بزرگ دنیا در همهی
عرصهها استفاده کند. ما در رویکرد اول
ارتجاع کامل را میبینیم. آنها که
به خلافت
میاندیشیدند، اگر روی کار میآمد، یک نظام
خشن که فقط به ظواهر تکیه
میکرد و همه آزادیها را از بین
میبرد، ایجاد میشد که نمونه آن را در
همسایگی خودمان- افغانستان- دیدیم.
جمهوری
اسلامی برای همه ما نویدبخش بود که
بتوانیم بر اساس آن تحولی را ایجاد
کنیم.
اکنون هم هر کاری که برای تحقق آن
جمهوری، به آن صورت که امام گفت و به آن
صورت که در قانون اساسی آمده و
خواست ملت ماست، لازم باشد انجام میدهیم.
در
روند موجود با مشکلاتی روبرو هستیم.
معتقدیم با این روند که ممکن
است حتی با حسن نیت هم باشد، پیشرفت
دور از دسترس است. مشکلاتی همچون فقر،
تبعیض و نابرابری افزایش پیدا
میکند، تهدیدها علیه ایران افزایش پیدا
میکند، حتی خطر تخریب اسلام و
آرمانهای انقلاب نیز وجود دارد.
برای
کسانی که دلبسته نظام، اسلام، مردم
و دارای اندیشه هستند، اندیشیدن
درباره تغییر وضعیت موجود امر
مطلوبی است. معتقدیم کشور
ظرفیتهای فراوانی به لحاظ مدنی،
اقتصادی، موقعیت ژئوپلتیک و
ژئواستراتژیک دارد که هم میتوان از
این مشکلات رهایی پیدا کرد و هم در
جهت تامین خواستههای سیاسی،
اقتصادی و اجتماعی مردم برنامه ارائه داد.
بنده با
کارشناسان و خبرگان در ارتباط هستم
و معتقدم آسانترین کار برای خدمت به
مردم، داشتن برنامه است، اما مساله
این است که آیا برنامه و شعار خوب
داشتن برای این که بتوان به مردم
خدمت کرد کافی است؟ اگر این برنامه و
منتخب مردم با پشتوانه یک تفاهم ملی
و پشتوانه همه ارکان و ارگانهای نظام
روی کار نیاید و یا برعکس در مقابل
برنامههایش کارشکنی شود، نه تنها
نمیشود از این امکانات استفاده
کرد، بلکه حتی ممکن است امکانات موجود را
به هدر دهد.
درصورتی میتوان با
برنامه آمد که مطمئن بود میتوان آن
را اجرایی کرد و دستگاهها و نهادهایی
که دارای قدرت هستند پشتیبان باشند
تا حداقل کارشکنی نشود. بنابراین اگر
کسی با وجود این که میداند برنامه
دارد، ولی نمیتواند کار کند در آمدن
تردید میکند، نشانه عافیتطلبی
نیست، بلکه نشانه این است که آیا میتواند
کار بکند یا نمیتواند. اگر همه چیز
بر وفق مراد نباشد یا کارشکنی در کار
باشد، نمیتوان کار را انجام داد.
اما چه باید کرد؟
بنده معتقدم باید با تدبیر اندیشید و در
مسیر خدمت به مردم و آرمانهای
آنها کار کرد. همچنین برای اعتلای کشور،
تامین آزادیها در جامعه، مبارزه با
فقر، ایجاد تولید و اشتغال و سایر
مسائل و همچنین دفع تهدیدها تلاش
کرد. در اینجا نباید متوجه فرد باشیم.
اگر کسی
احساس کند آمدن او با کارشکنی توام میشود، باید به سراغ فردی
رفت
که تحولخواه باشد و روی او حساسیت کمتر
باشد تا هم بتواند به مردم
خدمت کند و هم نیروها هدر نرود.
بنابراین، همه
باید در عرصه انتخابات حضور داشته
باشیم و بکوشیم آنچنان که به مصلحت
جامعه است دفاع و تبلیغ برای آمدن
افرادی که برنامه دارند و بتوانند در
مسیر اهداف انقلاب حرکت و به جامعه
خدمت کنند انجام دهیم. بنابراین همه
در اصل انتخابات شرکت میکنیم.
از خاتمی سئوال شد: در شرایط فعلی، اموری
که برتصمیمگیری شما اثر میگذارد کدام اند؟
خاتمی گفت: ما آزادی،
استقلال، پیشرفت و عدالت را
میخواهیم، باید واقعبین بود و
ایدهآلگرایی نکرد. معتقدم ایران
زمینههای بسیار مساعدی برای پیشرفت
دارد. برای این
کار باید برنامه داشت و بر این اساس
آسانترین کار داشتن برنامه است؛
بهویژه برای ما که تجربه تدوین دو
برنامه سوم و چهارم و اجرای کامل
برنامه سوم را داشتیم و به مسائل
آشنا هستیم و مطالب را میدانیم.
معتقدم درحال حاضر
شرایط سختتر شده و نتوانستهایم در
مسیر اهدافی که چشمانداز و سایر
اهداف بلند دارند، حرکت کنیم، اما
انجام تحول در جامعه و پیشرفت که هم
مردم از نظر اقتصادی در جایگاه
مناسب باشند و هم عدالت اجتماعی حاکم شود و
هم تهدیدات نسبت به ایران کم شود و
بسیاری از اصولی که ما بر آن پافشاری
میکنیم حفظ شود، کاملا میسر است.
مهم آنست چه کسانی و چگونه میتوانند
کار را انجام دهند.
اگر برنامه خوب هم داشته باشید، اما در
مقابل با دو مساله روبرو
باشید؛ یعنی توقع مردم که یک شبه
مسائل حل شود و
دومین مساله این که با کارشکنی و تخریب
مواجه شوید؛ یعنی دستگاههایی که
باید کمک کنند فقط مردم را تحریک
کنند نمیتوان کار کرد.
اگر شرایط به این
صورت باشد که واقعبینانه بتوان با
مردم حرف زد و برنامه ارائه داد و بعد
مطمئن بود که این برنامهها در عمل
پیاد میشوند، و از طرف ارگانها و
نهادها پشتیبانی شود یا حداقل
کارشکنی نشود میتوان کار کرد.
معتقدم باید فردی بیاید که بتواند کار
بکند. البته من نمیگویم
نه! دارم بررسی میکنم.
این سخنان خاتمی با تشویق دانشجویان
حاضر در سالن مواجه شد.
اگر به سراغ
افرادی برویم که هم برنامه دارند و
هم تحولخواهند و هم حساسیتی که روی
ماها وجود دارد، روی آنها نیست، در
خدمت بیشتر به مردم بودهایم.
آنچه برای انتخابات لازم است
وجود آزادی فضای انتخابات،
اطمینان از این که رای مردم مورد حرمت قرار
گیرد و همچنین زمینهسازی برای
رقابت است. یعنی دوستان از هر جناح و گروه
و حزبی ابتدا برنامه خود را عرضه
کنند و زمینه و اطمینان داده شود که
نمایندگان واقعی جریانهای فکری و
گروهی میتوانند در عرصه انتخابات حاضر
و گروهها و جریانهای بیرون بدون
تخریب یکدیگر به ترویج برنامههای خود
بپردازند.
معتقدم
اصولگرایی به آن معنا که ما گفتیم
راه نجات کشور، تقویت آرمانهای انقلاب
و خدمت به مردم است؛ اما در عین حال
این مردم هستند که باید نظر و رای
بدهند و طبعا اگر فضا، فضای
اطمینانبخش باشد، هر رایی که مردم دهند،
باید مورد اطمینان قرار گیرد و همه
به آن احترام بگذارند.
اگر مردم با امید در
صحنه حاضر شوند، تردیدی ندارم که
نتیجه رایشان در جهتی خواهد بود که در
مسیر تامین خواستهای ملت ایران،
آزادی، استقلال، پیشرفت و رفع تهدیدهاست.
مردم باید در صحنه حضور یابند.
همه چیز
دست ما نیست. شما دیدید که در جریان
انتخابات گذشته در امر تایید
صلاحیتها چه شد و چه نیروهای
برجسته انقلابی سابقهداری از صحنه حذف
شدند.
در جریان
انتخابات مجلس هشتم از ٢٩٠ کرسی
مجلس، جبهه اصلاحات با همهی تسامحی که
داشت در ١٠٤ کرسی امکان رقابت
داشت. دیدید که در این ١٠٤ کرسی نزدیک به
٦٠
نفر به صحنه آمدند، جو جامعه
اینچنین است. آیا اگر در ٢٩٠ کرسی
نامزدهای اصلاحطلب حضور داشتند،
امروز بالای ٥٠ درصد این مجلس در اختیار
اصلاحطلبان نبود؟
به همین دلیل
باید تلاش شود افرادی که به هر حال
توان رد صلاحیت آنها نیست، یا ردصلاحیت
آنها هزینهی زیادی دارد بیشتر در
صحنه شرکت کنند.
معتقدم بعضی جاها فرصتها را از دست دادیم
از جمله
وقتی برخی کارشکنیها شروع شد و با مصادره
ارزشهای انقلاب، در مقابل
اصلاحات و حرکت و خواست مردم
ایستادند حتما اگر با قاطعیت بیشتر عمل
میکردیم امروز وضع و حالمان بهتر
میشد.
اگر بعضی کارشکنیها نبود دستاوردهای
بیشتری داشتیم. قبول میکنم ضعف از
ما بود. موانع و کارشکنیها هم بود
و در مقابل آن عمل میشد.
معتقدم
دولت امروز انصافا با شجاعت پیشگام
مذاکره با آمریکاست و در مذاکره نیز بسته
نیست؛ البته آمریکاییها به عرصه
نمیآیند.
در زمان من برای اولین بار دولت آمریکا
مطابق آن
شروطی که امام(ره) گذاشته بود (دولت آمریکا
عذرخواهی کند و قول دهد دیگر
در امور ایران دخالت نکند) رسما از
ایران عذرخواهی کرد، اما به جای اینکه
زمینهها فراهم شود تا در راستای آن
مشکلات رفع و منافع ملی نیز تامین
گردد حجمی از تبلیغات علیه اصلاحات
در جامعه شکل گرفت.
اگر اصلاحات مجددا رای بیاورد هر چند حتی
اگر من نیایم تجربهی هشت سال و
تجربهی این چهار سال را داریم.
ما در جامعه متکثر زندگی میکنیم. خاتمی
کسی نیست، هر کسی
هر اندیشهای که دارد باید ابراز کند.
مگر
حضرت امام (ره) در پاریس نفرمود حتی کسانی که اصل دین و اسلام
را قبول
ندارند و مارکسیست یا ماتریالیست هستند در
جمهوری اسلامی آزادند صحبت کنند
و تشکل و تجمع داشته باشند.
زمانی که امام در پاریس حضور داشتند و
مساله جمهوری اسلامی را مطرح کردند
گروههای اسلامی با بنده برای
دیدار با امام تماس گرفتند. البته
این افراد بعد از مدتی ضد جمهوری اسلامی،
امام و انقلاب اسلامی شدند، اما آن
روز آنها اظهار ارادت و علاقه به امام
و جمهوری اسلامی میکردند. برخی از
آنها خواستار دیدار با امام شدند. بنده
به همین دلیل به حاج احمدآقا گفتم
که اینها قصد دیدار با امام را دارند
.البته
این افراد همان کسانی هستند که از دل آنها القاعده و طالبان
درآمد.
آنها در آن
دیدار به امام اعتراض کردند که جمهوری اسلامی یک بدعت است و
در اسلام چیزی به نام جمهوری اسلامی
وجود ندارد. بنابراین اگر به نام
خلیفه مسلمین در صحنه حاضر شوید با
شما بیعت و همه امکانات را در
اختیارتان قرار میدهیم. امام در
واکنش به این سخنان با عصبانیت فرمودند
که بنده هیچ احتیاجی به امکانات شما
ندارم. جمهوری اسلامی بدعت نیست و ما
روشی جز جمهوری اسلامی را قبول
نداریم.
خاتمی در پاسخ به این سئوال که "انقلاب
فرهنگی" چه بود؟ گفت:
امام(ره) به صراحت فرمودند هر اندیشهای
حتی
اندیشههای الحادی در جمهوری اسلامی تا
وقتی که به توطئه نیانجامد و دست
به اسلحه نبرد، آزاد است.
ممکن است در
انقلاب فرهنگی نیز برخی تندرویها
انجام شده باشد، اما این را نباید به
حساب امام گذاشت.امامی که من
میشناختم امامی بود که به رای مردم، استقلال
و آزادی مردم مومن بود و معتقد بود
که اسلام با همه اینها سازگاری دارد و
اگر انحرافی وجواد دارد اینجاست.
متاسفانه در جمهوری اسلامی برخی به صراحت
گفتند که امام
هم«جمهوری اسلامی» را قبول نداشت! با این
تفکرات میخواهند بگویند نماینده
اسلام هستند؟ این تفکر میتواند در
جامعه باشد، ولی هیچ کس نباید اجازه
دهد که به نام انقلاب و در
کانونهایی که قدرت را در دست دارند این تفکرها
حضور پید اکنند. یکی از دغدغههای
اساسی اصلاحطلبان با آنها در تحجر،
واپسگرایی و ظاهرگرایی است.
ما
از آن امام با آن اندیشه دفاع
میکنیم. معتقدیم که برخی اندیشههایی که
وجود دارد که با امام سازگار نبودند
و امروز میکوشند که بگویند که امام
تفکر آنها را داشته و باید با همه
وجود ایستاد که امام چیز دیگری غیر از
این تفکرات موجود است. البته معتقدم
این تفکرت میتوانند حضور داشته و
ابراز وجود کنند اما حق ندارند
برانقلاب و جامعه ما مسلط شوند.
از خاتمی سئوال شد: مگر قرار نبود در
جمهوری اسلامی همه و به خصوص در
دانشگاهها، آزادی داشته باشند پس
تکلیف «دانشجویان غیردینی» که میخواهند
در دانشگاهها فعالیت کنند در فضای
فعلی چه میشود؟
خاتمی گفت: معتقدم
فضای دانشگاهها مساعد نیست. این
موارد را در شورای انقلاب فرهنگی نیز
بیان کردم، اما در آنجا تنها یک رای
داشتم. عنوان کردم که چرا فقط باید
انجمنهای اسلامی حق حضور داشته
باشند و سپس انجمنهای اسلامی که بیشتر
پایبند خط امام(ره) هستند تحت فشار
باشند؟ باید همه جریانات و گروهها
بتوانند فعالیت های صنفی و فرهنگی
کنند.
وقتی
میگوییم جمهوری اسلامی به این معنا
نیست که دیگر ادیان و مذاهب، حقوق
اساسی ندارند. رای ملت یعنی رای همه
آنها و معتبر است. در جمهوری اسلامی
رای یک مسیحی، یهودی، زرتشتی و
مسلمان در موارد حساس و حیاتی مساوی است و
همه باید اجازه فعالیت داشته باشند.
پس از پایان سخنرانی خاتمی چند تن از
دانشجویان با پلاکاردی با مضمون
"اصلاحات مرد، زنده باد انقلاب" در اعتراض
به خاتمی بپا خواستند که با شعار
دانشجویان در حمایت از خاتمی مواجه
شدند. وقتی برخی از دانشجویان علیه
بسیج دانشجویی شعار دادند، خاتمی گفت:« نباید چنین شعاری را
بدهید. دانشجویان بسیجی نیز
مانند دیگر تشکلها عزیز هستند.
باید یکدیگر را تحمل کنیم.» |