یک خبرنگاری در مصاحبه خبری بوش در عراق،
دو لنگه کفش به سوی او پرتاب کرده است. خبرنگار دستگیر شد و به
فاصله دو روز متن نامه ای با خط او خطاب به نخست وزیر عراق
منتشر شد که در آن ضمن معذرت خواهی نوشته است: فریب خورده
بودم! احتمالا آزاد می شود. اما خودمانیم، اگر این لنگه کفش را
برای صدام حسین پرتاب کرده بود با او چه می کردند؟ و یا اگر
آقای خامنه ای جسارت کرده و در یک کنفرانس خبری با شرکت
خبرنگاران داخلی و خارجی شرکت کرده و یک کسی نه لنگه کفش، بلکه
کیف پولش را به طرف او پرتاب کند چه عواقبی دارد؟
بهرحال این کفش پرانی خیلی به دل آیت الله
جنتی؛ آیت الله خزعلی و احمدی نژاد نشسته است، چرا که همه
مبارزه با امریکا و باصطلاح استکبار را در همین حوادث هيجانی و
عامه پسند خلاصه کردهاند. و تمام گرفتاری های آینده ایران و
مانورهای کنونی و آینده امریکا در ایران نیز از همینجا بر می
خیزد. بوش با لنگه کفش و یا بدون لنگه کفش می رود و جانشین او
با مانورهای تازه، به همان راه می رود که او رفت و شاید هولناک
تر. اولی نیمه دیوانه ای با سابقه دائم الخمری بود و دومی در
جلد فریبنده لوترکینگ به میدان آمده است. سرمایه سینه مادرش را
هم گاز می گیرد و بقول مذهبی ها "مال است، نه جان است، که آسان
بتوان داد". بحث نه بر سر بوش و اوباما، بلکه بر سر "مال"
است. یعنی بنیادهای عظیمی که نبض سیاست و جنگ را در امریکا در
دست دارند. همان ها که نمونه های کوچکش را آیت الله خزعلی و
آیت الله یزدی و فرماندهان سپاه و سرلشگر فیروزآبادی و حاج
حبیب الله عسگراولادی و دیگران تحت نام های مختلف برپا کرده
اند و 60 میلیارد دلار تجارت می کنند. بحث از اینجا شروع می
شود، نه از لنگه کفش پرانی. مثلا سرلشگر فیروز آبادی هر وقت
حساب مالی بنیاد مستضعفان را که سالهای ریاست آن را داشته به
مجلس و به ملت داد، آنوقت می تواند علیه امریکا شعار بدهد و
بقیه هم به همین ترتیب.
اما همزمان با این لنگه کفش پرانی، یعنی
چند روز بعد از این واقعه و در روزهای بعد از آن واقعه چند
ثانیه ای، در یونان عظیم ترین شورش دانشجوئی اکنون پیوند یافته
به تظاهرات منظم خیابانی سندیکاهای کارگری که علیه برنامه های
اقتصادی و اجتماعی دولت این کشور به میدان آمده اند. با این
حضور، شورش دانشجوئی به شورشی اجتماعی فرا روئیده است.
چرا سیمای جمهوری اسلامی به این شورش و
تظاهرات عظیم که وارد دومین هفته خود شده پوشش خبری نمی دهد؟
دلیلش روشن است. شورش و تظاهرات در یونان
علیه طرح های جدید اقتصادی دولت یونان است که در راس آنها لغو
حمایت های دولتی از اقشار و طبقات محروم اجتماعی قرار دارد.
یعنی همان "یارانه" ای که دولت احمدی نژاد نیز با انواع
مانورها و تحت انواع نام ها در پی اجرای آنست و نامش را هم
گذاشته "تحول اقتصادی". دانشجویان یونانی نیز که در ابتدا
دراعتراض به کشته شدن یک نوجوان توسط پلیس به خیابان ها آمده
بودند، اکنون شعارشان تحصیل مجانی، خوابگاه مجانی، غذای
دانشجوئی ارزان و... است.
طبیعی است که سیمای جمهوری اسلامی با دومی
میانه ای ندارد، همانقدر که به هیجان سازی زودگذر اولی علاقمند
است!
و این تازه در شرایطی است که جامعه ایران
نه تنها به اخبار دومی بیشتر علاقمند است، بلکه جناح هائی از
حاکمیت می دانند که چنان سرنوشتی در انتظار است. این خبر کوتاه
را از سایت "تابناک" وابسته به گروهی از فرماندهان سپاه در
دوران جنگ بخوانید:
پس از به آتش کشیدن نمایندگی هواپیمایی
عربستان
در تهران به دست برخی افراد ناشناس، برخی
خبرهای رسیده حکایت از آن دارد
که حملات کوکتل مولوتوفی و به آتش
کشیدن اماکن عمومی با هدف ناامن کردن
شهر در دستور کار برخی افراد
ناشناس است.
از جمله مواردی که بارها در روزها و
ماههای اخیر رخ
داده، به آتش کشیدن پمپ بنزینها به وسیله
موتورسواران بوده که آخرین
مورد آن، مربوط به جایگاه سوخت
مستقر در خیابان پاسداران بود که توسط
سرنشیان یک دستگاه موتور سیکلت
هوندا 125 با پرتاب شیشهای از مواد
آتشزا به داخل این پمپ بنزین رخ
داد.
با بررسیهای انجام گرفته، مشخص شد
که چنین کاری مسبوق
به سابقه است. مضاف بر اینکه چندین
پمپ و جایگاه سوخت در تهران و نیز
مراکز پر رفت و آمد شهر، دچار چنین
رخدادهایی شدهاند.» |