ايران

www.peiknet.com

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک  

infos@peiknet.com

 
 
 

دکتر زهرا را چه کسی کشته

که سرهنگ سپاه به پدرش میگوید:

پول بگیر و رضایت بده

تا پرونده قتل مختومه شود!

وقتی سپاه و نیروی انتظامی در داخل کشور با مردم چنین می کند، تعجب آور است

که پلیس عرب دوبی با 152 مسافر آن رفتاری را نکند که در همین شماره پیک نت می خوانید؟

 
 
 
 
 

بیش از یکسال از قتل دکتر زهرا بنی‏یعقوب در بازداشتگاه منکرات همدان می گذرد. هیچ تلاشی برای پیگیری این قتل از سوی خانواده وی تاکنون به نتیجه نرسیده است. این درحالی است که پدر زهرا بنی یعقوب خود از افسران بازنشسته سپاه پاسداران است.

جمعی از فعالان «کانون زنان»، «جنبش مادران صلح» و «مادران کمپین»، دانشجویان دانشکده‏های پزشکی، دندان‏پزشکی و داروسازی با همراه داشتن طوماری که به امضای ۱۰۰۰ دانشجوی دانشکده‏های پزشکی رسیده بود، در تهران به دفتر رئیس قوه‏ی قضاییه، آقای شاهرودی، مراجعه کردند و خواستار پی‏گیری پرونده‏ی این قتل و مجازات عاملان آن شدند.  در‌باره‏ی این دیدار پدر زهرا بنی‏یعقوب گفت:

 

پدر دکتر زهرا بنی‏یعقوب هنوز در ضمن صحبت نمی‏تواند تاثر خود را پنهان کند، شکایت‏های بسیاری دارد ما از پی‏گیری پرونده راضی نیستیم. به رأی صادره‏ای که پزشکی قانونی تهران انجام داده، اعتراض داریم. یک رأی‏ داده که تقریباً یک جا به نفع ما است. متاسفانه، در مورد یکی دو جای دیگر در کمیسیون، از پزشکی قانونی تهران توضیح خواستم. این‏ها نامه‏ای داده‏اند که در آن رییس کمیسیون معلوم نیست و پنج، شش امضای بدون اسم در آن هست.

در جلسه‌ای که ما نشسته بودیم، این‏ها گفتند: «چندین مورد اتهام در رابطه با پزشکی قانونی همدان هست، کالبد شکافی نکرده و ما ضربه به سر را نفی نمی‏کنیم.» با توجه به این‌که خون‏ریزی از دماغ و گوش بوده و این‌که آن‏ها تصویری از خودکشی ندارند، از نظر اداره‏ی آگاهی، فاقد اعتبار است.

من یک ربع بعد از قتل زهرا آن‏جا بوده‏ام، یعنی از ساعت نه ‏و نیم گذشته بود که آن‏جا بودم اما پزشکی قانونی می‏گوید نه صبح روز بیست و یکم اتفاق افتاده، در صورتی که من بیست و دوم زهرا را تحویل گرفتم و پزشکی قانونی نوشته بود ۲۴ ساعت قبل، مرگ زهرا رخ داده است.

این‏ها را در کمیسیون پزشکی گفتیم، ولی ترتیب اثر ندادند. هیچ‏کدام از ضرباتی را که روی ساق پا بود، در گواهی که برای دادسرا فرستاده‏اند، ننوشته‏اند.

- گفته می‏شود کسانی در این پرونده، مجرم تشخیص داده شده‏اند.

از کسانی که آن‏جا دیده‏ام، چند نفر را می‏شناسم. الان اسم چهار نفر در پرونده نیست. شخصی به نام غلامی پاک، این‌که اسم اصل یا مستعار است، نمی‏دانم، شب هفت دخترم تلفن کرد (نوار تلفن هست که به خانه‏ی من تلفن کرده بود)، سرهنگ سپاه است.

خودش را به عنوان معاون آقای قره‏باغی معرفی کرد و گفت: «فردا بیا همدان، بیا با هم صحبت کنیم. یک پولی بگیر و رضایت بده. نه دادگاه برو، نه وکیل بگیر.»

 

گفتم: برای چی؟ ساعت ۱۱ شب بود. مراسم شب هفت انجام شده بود. شب جمعه بود. او تلفن کرد و گفت: «‌شما هیچ جا نرو، بیا پیش ما، ما با هم کنار می‏آییم».

گفتم: چه کنار آمدنی؟ دارم وکیل می‏گیرم و از همه‏ی شما هم شکایت کرده‏ام. الان اسم این آقا در پرونده نیست. ما را تحت تعقیب قرار می‏دادند، حتی نمی‏گذاشتند سر مزار برویم‌.

در دادگاه محلاتی شکایت کردیم که لباس شخصی‏ها مزاحم ما می‏شوند، بعد از شکایت، مزاحمت‌ها کمتر شد. سروانی هست که گوشی همراه بچه‏ام را نمی‏داد و می‏گفت: «می‏خواهم بدانم بچه‏ات با چه عواملی تماس دارد، با کجای مملکت تماس دارد.»

این در شرایطی بود که ساعت چهار بعد از ظهر روز بیست و دوم، دیگر جنازه را تحویل گرفته بودم، می‏خواستم وسایلش را تحویل بگیرم که گوشی همراه را به من نمی‏دادند.  می‏خواستند به جایی نسبت بدهند. در صورتی که بچه‏ام در تمام انتخابات نظام شرکت کرده است.

متن کامل در لینک زیر:

http://zamaaneh.com/humanrights/2008/10/post_307.html