...تردیدی نیست که دموکراتها و
جمهوریخواهان به رغم اختلافها و
تفاوتهای کوچک و بزرگی که با
یکدیگر دارند، دستکم در مورد ایران و بویژه مسئله هستهای
ایران موضعی یکسان دارند. آنان هر دو دستیابی ایران به
فناوری غنی سازی اورانیوم را مغایر
با منافع منطقهای آمریکا ارزیابی
میکنند. آنان هردو به منافع
اسرائیل در منطقه متعهدند و ایران را به دلیل
حمایت از فلسطینیان و عدم به رسمیت
شناختن اسرائیل در نقطه مقابل
سیاست خود در منازعه فلسطینی -
اسرائیلی میدانند. آنان هر دو ایران را
مانعی برای پیشبرد سیاستهای خود در
عراق و افغانستان ارزیابی میکنند
.آنان
هر دو خواهان استقرار شرایطی در ایران هستند که اعمال فشار و
سیاستهای خصمانه آمریکا علیه ایران
را در نظر جهانیان موجه سازد. اعلام
موضع مشترک جمهوریخواهان و
دموکراتها در مورد ایران در سفر اخیر احمدی
نژاد به نیویورک و توافق اوباما و
مک کین مبنی بر خارج شدن موضوع ایران از
مناظره و رقابتهای دو طرف و تأکید
هر دو بر الزام ایران به اجرای
قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل
بیانگر این واقعیت است. آنان به رغم
این اشتراک موضع، تفاوتهایی با
یکدیگر دارند که از نظر اقتدارگرایان وطنی
بسیار مهم است. جمهوریخواهان و
دموکراتها در اصل رویکرد سیاست خارجی خود
در قبال ایران اختلاف نظر ندارند،
اختلاف ایشان تنها در اهرمهای فشاری
است که علیه ایران میتوان از آن
بهره برد و عرصه منازعهای است که علیه
ایران باید سامان داد.
اقتدارگرایان به خوبی میدانند رویکردهای
جنگ طلبانه و سیاستهای
یکجانبه گرایانه جمهوریخواهان نه
تنها خشم اعتراض افکار عمومی جهان را
برانگیخته، بلکه ناخشنودی
شرکای اروپایی آمریکا را نیز در پی داشته
است. متقابلاً شعارها و مواضع
انتقادی دموکراتها به ویژه اوباما نسبت به
سیاستهای جنگ طلبانه جمهوریخواهان
موجب افزایش محبوبیت دموکراتها و شخص
وی در سطح جهان شده است.
آنان همچنین به نیکی میدانند دموکراتها
برخلاف جمهوریخواهان در
سیاست خارجی خود بر اهرم
حقوق بشر تأکید بیشتری دارند.
بنابراین از نظر
اقتدارگرایان اوباما در اعمال سیاستهای
خصمانه علیه ایران در مقایسه با
رقیب جمهوریخواه خود از ظرفیتها و
امکانات بیشتری برخوردار است. او با
اتکا به محبوبیت خود و با استفاده
از شعار حمایت از حقوق بشر که برخلاف
شعار جنگ با تروریسم، مورد تأیید
جامعه جهانی است، برای اعمال فشار
برایران دست بازتری خواهد داشت.
متقابلاً اقتدارگرایان تغییر میدان
رویارویی از هستهای به حقوق بشر
و یا دستکم محور شدن حقوق بشر در
منازعه میان ایران و آمریکا را کاملاً به
ضرر خود ارزیابی میکنند. آنان که
در سیاست داخلی بر روشهای
اقتدارگرایانه و متمرکز تکیه
میکنند، منتقدان خود را از داشتن حداقل
امکانات تضمین کننده آزادی بیان و
قلم محروم ساخته و حتی حاضر به برگزاری
انتخاباتی با حداقل استانداردهای
لازم نیستند در رویارویی با آمریکا در
این عرصه موقعیت خود را سخت
آسیبپذیر مییابند.
آنان به خوبی میدانند برخلاف موضوع
هستهای که میتواند حمایت
کشورهای جهان سوم را به علت احساس
خطر و یا منافع مشترک موجب گردد،
موضوع حقوق بشر فاقد چنین ظرفیتی
است و کمتر کشوری درجهان حاضر خواهد شد
از کشوری که متهم به نقض حقوق بشر و
آزادیهای شهروندی است حمایت کند.
مجموعه واقعیات فوق اقتدارگرایان را به این
نتیجه رسانده است که از
ادامه حضور جمهوری خواهان جنگ طلب
در کاخ سفید استقبال و برای پیروزی مک
کین دعا میکنند.
اگر مواضع دو طرف طی سالهای اخیر
به خوبی تحلیل شود، همین واقعیت
در طرف دیگر معادله به وضوح
خودنمایی میکند. افراطیون جمهوریخواه برای
توجیه سیاستهای جنگطلبانه خود به
حضور افراطیون در کشورهای هدف نیاز
دارند. درک این حقیقت که وجود
افراطیون و ستیزه جویان به یکدیگر وابسته
است و آنان برای ادامه حیات به
یکدیگر نیاز دارند، کار چندان مشکلی نیست. |