عبدالله رمضان زاده سخنگوی دولت خاتمی و قائم مقام دبیرکل جبهه
مشارکت به آذربایجان سفر کرده و در دفتر جبهه مشارکت منطقه
آذربایجان شرقی سخنرانی کرد. او در این سخنرانی به نکاتی اشاره
کرد که بصورت خلاصه در ادامه می خوانید:
1- برخی معتقدند چرا در شرایطی که ما را در قدرت راه نمی دهند
این قدر تلاش می کنیم برای حضور در قدرت؟
باید گفت که ما یک حزب سیاسی هستیم و از زمان تاسیس حزب،
هدفمان را کسب قدرت قرار داده ایم. این از شوخی های سیاست در
ایران است که عده ایی وارد سیاست می شوند و می گویند ما با
قدرت کاری نداریم و برای آن تلاش نمی کنیم. ما در کشوری زندگی
می کنیم که خواسته یا ناخواسته بیش از 95 درصد از اختیارات،
اعم از سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در اختیار دولت است.
منابع نفتی دولت را بی نیاز از مردم کرده است و دولتی که از
نظر مالی بی نیاز از مردم است، در تلاش است تا از نظر سیاسی و
فرهنگی نیز خود را از مردم بی نیاز کند. همچنین دولتی که از
نظر منابع مالی تامین است، در همه امور دخالت میکند. کار به
جایی رسیده که تا حد دخالت در زندگی خصوصی مردم نیز پیش می
روند. در چنین شرایطی است که هیچ کس نمی تواند تاثیرگذار در
جامعه باشد مگر اینکه در قدرت سهیم شود و به هر میزان که بتوان
وارد قدرت شد، امکان تاثیرگذاری در حیات سیاسی، اقتصادی و
اجتماعی جامعه نیز افزایش پیدا می کند.
2- عملکردهای دولت فعلی و دولت اصلاحات
در سال 82 و در دولت اصلاحات، 700 هزار شغل ایجاد شد که
بالاترین رکورد ایجاد شغل در تاریخ ایران بود. اما در سال 85،
یک اشتباه کوچک دولت در اعلام افزایش دستمزد کارگران به 200
هزار تومان، در شش ماهه اول سال منجر به بیکاری 300 هزار نفر
از کارگران شد.
حال اگر ما توان این را داشته باشیم که با حضور در قدرت هفتصد
هزار شغل ایجاد کنیم، بهتر است یا اینکه کنار بکشیم و دیگرانی
در قدرت قرار گیرند و سالانه سیصد هزار نفر بر بیکاران ما
اضافه کنند؟
زمستان سال گذشته در کشور ما که از نظر مجموع ذخایر نفت و گاز
رتبه اول را در جهان دارد، استان هایی داشتیم که در اوج سرمای
زمستان یک ماه را بدون انرژی سپری کردند.
ممکن است که حضور ما در قدرت نتواند خواسته های سطح بالای عالی
از نظر معنوی روشنفکری را تامین کند، ممکن است که با حضور
دوباره در قدرت باز نتوانیم بحث آزادی احزاب و آزادی مطبوعات
را به حد کمال برسانیم، ولی لااقل حضور ما در قدرت تاثیر در
زندگی مردم دارد و دست کم جمع کثیری از مردم ایران زمستان را
بدون گاز سپری نمی کنند.
اگر کارگری در نتیجه بیکار شدن دست به جنایت زد و یا کسی به
فساد کشیده شد، آیا فقط آن ها که در قدرتند مسئولند؟ وآیا آن
ها که با قهر خود زمینه ساز حضور این افراد در قدرت شده اند
مقصر نیستند؟
گزارش داده اند که طی یک ماهه اخیر تعداد زیادی جنایت علیه
زنان در اطراف تهران اتفاق
افتاده است. کار به جایی رسیده که مجلس قصد دارد جلسه ای غیر
علنی برای بررسی امنیت اجتماعی از این منظر برگزار کند. حال
باید پرسید آیا فقط آن شخصی مسئول است که تمام نیروهای پلیسش
را در خیابان های تهران مستقر کرده است تا چهار تا موی دختر
خانم ها را ببینند که بیرون آمده است یا نه؟ و یا آن هایی که
زمینه ساز قدرت یافتن این ها بوده اند نیز در این زمینه
مسئولند؟
جامعه شناسان ما می گویند اعتماد
در جامعه از بین رفته است. حال اگر کسی در قدرت قرار گرفت که
نمونه عینی بی اعتمادی در جامعه بود چه باید کرد؟ یک نفری دروغ
گفته است، مدرک جعل کرده است و بعد هم با وقاحت ایستاده است و
می گوید کناره گیری من به مصلحت نظام نیست! آیا باید گذاشت که
این اتفاقات ادامه پیدا کند؟
برخی گمان می کنند با نشستن و دور بودن از قدرت سیستم خود به
خود از هم خواهد پاشید و این به نفع ماست. من از این افراد
دو سوال دارم.
اول اینکه آیا کسی حاضر است تضمین دهد که این اتفاق خواهد
افتاد؟
دوم، اگر هم چنین شد، بعد از فروپاشی چه خواهد شد؟ چه تضمینی
وجود دارد که کسی که سر کار خواهد آمد فرد معقولی خواهد بود؟
در حال حاضر با ناکارآمد ترین
دولت 200 سال اخیر روبه رو هستیم. در طول تاریخ ایران هیچ
دولتی به اندازه دولت نهم درآمد مالی نداشته است و با وجود این
هرگز وضع معیشتی مردم نا به سامان تر از این نبوده است.
برویم به مناطق قومی
در استان سیستان و بلوچستان، یک یاغی 16 نفر از سربازان ما را
ربوده و یکی یکی سر می برد و
هیچ کس در این کشور ذره ای به فکر آن ها نیست. آن هم در دولتی
که اکثر استانداران و فرماندارانش نظامی و امنیتی اند.
برویم به سیاست خارجی
با آنکه کارشناسان از قبل هشدار داده بودند، نمایندگان دولت
رفتند و در شورای امنیت کاندیدای ریاست آن شدند. در پاسخ به
منتقدان نیز می گفتند حداقل شصت کشور اسلامی به ما رای خواهند
داد. نه تنها رای نیآوردند بلکه حیثیت ایران را نیز بر باد
دادند. همچنین برای اولین بار در طول تاریخ سازمان ملل، در
نتیجه زحمتی که دکتر احمدی نژاد کشیده، مجمع عمومی سازمان ملل
در حمایت از اسرائیل و علیه ایران قطعنامه صادر کرده است و این
عکس العملی است به رفتار دولت نهم در عرصه سیاست خارجی و در
نتیجه همین تحریم هاست که دیگر نمی توانیم حتی یک پروژه بزرگ
صنعتی را در کشور اجرا کنیم.
ما در انتخابات دوره نهم را به تفرقه خود باختیم و به همین
دلیل ما نیز در این که کشور در چنین وضعی قرار گرفته مقصریم.
اما امروز مجبور هستیم برای بهبود وضعیت تلاش کنیم. مجبوریم از
بیکار شدن یک جوان جلوگیری کنیم. مجبوریم از به فساد کشیده شدن
یک جوان و معتاد شدن او جلوگیری کنیم. مجبوریم امنیت را دوباره
به کشور بازگردانیم و مجبوریم حیثیت ایرانی را دوباره در دنیا
زنده کنیم. اگر بتوانیم جلوی این سیل
بنیان کن را بگیریم، هم به خود خدمت کرده ایم، هم به
فرزندانمان و هم اینکه در نزد خدا مقبول خواهد بود.
ما باید جلوی این تخریب ها را بگیریم و از وقوع بحران های جدی
اجتماعی- اقتصادی که در پیش رو است جلوگیری کنیم تا آن چیزی را
که ما امروز در مورد دولت قاجار و بی کفایتی اش و نیز بی تعهدی
مردم آن دوره که آن وضع را تحمل کرده اند می گوئیم، آیندگان در
مورد ما نگویند. |