محمد خاتمی در نخستین
نشست ویژه اعلام مبانی اصلاحات که در ساختمان دائره المعارف
اسلامی تشکیل شده بود سخنرانی مشروحی ایراد کرده و مبانی
اصلاحات مورد نظر خود را تشریح کرد. او در این سخنرانی که ما
چکیده ای از آن را استخراج کرده ایم، ازجمله گفت:
اصلاحات یعنی احترام
به
فضای بحث و
گفتوگو و آزادی در ابراز نظر و اندیشه ورزی و هزینه ندادن
برای آن است.
خیال
همه را راحت کنم که اصلاحات نه عصایی دارد که تبدیل به
اژدها شود و
نه ید بیضائی. بنابراین آنانی که از اصلاحات اژدها میسازند
اشتباه
میکنند و
اصلاحات را بزرگتر از آنچه هست معرفی میکنند. شما هم نترسید،
آنچنان
که دوستان
حضرت موسی(ع) ترسیدند که اژدهایی در کار است و پس رفتند، نه!
شما به جلو
بیایید.
مفتخریم که اصلاحات
ما مبتنی بر درک
نیاز و خواست
جامعه و متناسب با
شرایط تاریخی
امروز ایران است.
در اینجا مقصود
بیشتر طرح اصول
موضوعه است،
زیرا ما در مرحله عمل اجتماعی و تاریخی هستیم و بیشتر میخواهم
که با
کمک یکدیگر
مطالبی که گفته شده و براساس آن عمل شده، موازین و اصولی را که
پیدا هم
شده، به صورت
سنجیده و مدون بیان کنیم.
اصلاحات مطرح شده،
یکبار به رای
گذاشته شده،
براساس آن عمل شده است و توفیقها و ناکامیهایی داشته است و
ما دلمان
میخواهد که
آنچه در این مدت در جامعه مطرح شده، به عنوان «راهنمای حرکت و
عمل به
صورت دقیقتر»
مطرح کنیم.
دیگران هم مطالبی
دارند و اگر صادق
باشند که در
جای خود محترم است، اما دست کم من اعلام میکنم که مسوول مطالب
دیگران
نیستم؛ چراکه
در این زمان و مدت خیلی مطالب گفته شده که احیانا صد در صد یا
نزدیک، با
آنچه مراد ماست بوده است و یا مطالب متفاوتی مطرح شده است.
معتقدم، آنچه
بیان شده و
مردم هم به تفصیل یا اجمالا از آن آگاه بودهاند و با فطرت خود
پسندیدهاند و
به آن رای دادهاند و به اصلاحات مشهور شده است، مناسبترین
راه برون
رفت جامعه ما
از بحرانی
است که سدههای متمادی به آن دچار بودهایم.
نگاه
من اینگونه است که جامعه ما به علل
تاریخی که
بحثهای تاریخی و تحلیلی درباره آن نمیخواهم انجام دهم، دچار
بحرانهای
بزرگی است و
هنوز هم نجات پیدا نکرده است؛ از جمله در بحث «نسبت میان سنت و
تجدد» و
نیز اینکه چه
روش و الگویی برای جامعه ایرانی در این مقطع مهم تاریخی مناسب
است.
این
بحرانها وجود دارد و معتقدم که آن چیزی که به نام اصلاحات
مطرح شد و هنوز هم
مطرح است،
مناسبترین راه برون رفت از این بحران است و مناسبترین و
راحتترین راه
دستیابی
ارزانتر و آسانتر به منافع مادی و معنوی حیات جامعه ایرانی و
نیز جوامعی
است که در
وضعیت تاریخی، اجتماعی و فرهنگی ما میزیند.
اصول ما هم
انعطافپذیر است و ما به
عنوان وحی
منزل چیزی را مطرح نمیکنیم، بلکه در جریان بحث و گفتوگو
میتواند تکمیل
و تتمیم شود و
بهبود و اصلاح پیدا کند.
ما باید به همه این
مسائل توجه داشته
باشیم و نباید
اینگونه باشد که بگوییم هرکه اینها را بگوید، با ماست و هرکه
نگوید، بر
ماست. ما میگوییم که ما این اصول را داریم و معتقدیم که
عملیتر است و
با واقعیتها
سازگاری بیشتری دارد و با معیارها و موازین، قابل انطباق و
سازگاری
است و در مقام
عمل میتواند راهگشا باشد و میتواند مبنای جمع و انسجام کسانی
باشد
که این حرفها
را قبول دارند و پایه حرکت جمعی، فشرده و غیر پراکنده مجموعه
بزرگی
در ایران باشد.
این جمع باید
بنیانگذار
هستهیی باشد
که انشاءالله رشد خواهد کرد و به عنوان افرادی که همفکرتر
هستیم و
همدیگر را
میفهمیم و نباید از الفباء شروع کنیم، برای تبیین این مواضع و
اصول برای
به خودآگاهی
رساندن خواست و نیاز تاریخی جامعه در این گفتمان تلاش کنیم.
از نظر
رسالت اصلاحات
عبارت است از
بازسازی ذهن اجتماعی و تاریخی جامعه به گونهای که به عنوان
«ملت»
بتواند خود را
بازیابد و قادر باشد که در عرصه حیات سرزمینی، منطقهای و
جهانی به
طور فعال حضور
داشته باشد. معتقدم که بزرگترین رسالت نظری اصلاحات، بازساری
جامعه
به این صورت
است.
بالاخره چیزی به نام
ملت ایران
وجود دارد یا ندارد؟ و چیزی به نام جامعه ایرانی وجود دارد یا
ندارد؟"
اجمالا وجود
دارد و کار اصلاحات بازسازی ذهن و تبیین هویت جمعی این ملت است
تا
بتواند به طور
فعال در عرصه تعیین سرنوشت خود در سرزمینی که زندگی میکند، در
منطقه
و جهانی که
هست، شرکت کند.
اصلاحاتی که نتواند
زمان خود
را درک کند و
ریشههای مسائل زمان را بشناسد موفق نخواهد بود. از لحاظ عملی،
آنچه که من از اصلاحات درک میکنم، اصلاحات حرکتی در
جهت درمان
دردهای مزمن و کهنه جامعه از یکسو و دردهای جدید و تازه آن از
سوی دیگر
است.
دردهای مزمن و کهنه
ما ریشه تاریخی دارد
و آنها را
باید شناخت، سپس درمان کرد. بخشی از دردهای جدید هم ناشی از
شرایط
داخلی، خارجی
و تحمیلهایی است که بر جامعه شده و میشود.
من بارها گفتهام که
در میان دردهای
مختلفی که در
جامعه وجود داشته است، به خصوص اگر از لحاظ اجتماعی نگاه کنیم،
سه درد
شاخص و بارز،
به ویژه از 150، 200 سال گذشته قابل لمس، درک و تشخیص در جامعه
است؛
درد استبداد،
استعمار و وابستگی و سلطه بیگانه بر سرشت و سرنوشت کشور و
منطقه ـ که
تاریخی هستند
ـ و دیگری هم درد عقب ماندگی. خوشبختانه این دردها به مرحله
احساس و
درک جامعه ما
رسیده است. یعنی دیگر لازم نیست که فقط خواص و متخصصان این سه
درد را
بفهمند و به
هر فردی که در جامعه رجوع کنید، خواهد گفت که ما از
استبداد
رنج
بردهایم و
حتی شاید نتواند آن را تعریف کند، ولی اگر مصداق آن را به او
بگویی،
تایید میکند
که این درد بزرگ ما بوده است.
مردم همچنین از
اینکه سرنوشت
ایران در گرو
تصمیمات بیگانه و سلطه اجانب بوده - که البته به شکل مستقیم
استعمار
را
نداشتهایم، ولی شاید آثار استعمار غیرمستقیم از آثار استعمار
مستقیم هم سختتر
بوده ـ و نیز
اینکه منافع این مرز و بوم نه برای حل مشکلات این کشور و مردم
آن
تعریف شود،
بلکه باید با منافع کسانی تعریف شود که منافعشان با منافع ما
در تضاد
است و همه
منافع کشور در اختیار دیگران قرار گیرد، ناراضی بودهاند.
من بارها گفتهام که
ما نه تنها
از تولید درست
محرومیم که از مصرف و به کار بردن تولید دیگران هم گاهی عاجز
هستیم.
این درد نیست؟
آیا لازم است تا کسی دکترای علوم سیاسی و جامعه شناسی داشته
باشد و
یا فلسفه
خوانده باشد تا آنها را بفهمد؟ آیا آن روستایی با فطرت پاک
خودش آن را
نمیداند؟ ما
عقب افتادهایم و ملت ایران این عقبماندگی و عقبافتادگی را
برنمیتابد؟
ما دردهای فراوانی داریم، اما این سه درد را که گفتم میتوانیم
به
عنوان وجه
مشترکی که میتواند مبنای یک حرکت مشترک در جامعه ما باشد و از
متن جامعه
این حرکت شکل
بگیرد و ادامه پیدا کند، در نظر بگیریم.
یعنی آزادیخواهی،
استقلال طلبی - و در کنار آن
مبارزه با
بیگانه و سلطه ستیزی - و پیشرفت و عدالت خواهی.
آنچه معتقدم که جدی
است و اگر حل شود، بسیاری از مسائل دیگر حل
میشود و
حداقل هیچ تلاش زیادی نباید بکنیم تا درباره آن به توافق عمومی
برسیم و
همه آن را
قبول دارند و
به دنبال آن
راههای درمان هم پیدا میشود، این است که به
جای استبداد،
آزادی، به جای وابستگی، استقلال و به جای عقب ماندگی، پیشرفت
قرار
گیرد و نیز در
همه مراحل عدالت در جامعه برقرار شود.
زمانی من گفتم که
ممکن است بر روی
تفکرات مرحوم
دکتر شریعتی اظهار نظر شود زیرا موافق ومخالف دارد و طبیعی هم
هست،
ولی او یک کار
مهم کرده است؛ ـ این مطلب را در مراسمی به مناسبت درگذشت استاد
محمدتقی
شریعتی به در خواست رهبر فعلی و رییسجمهور آن روز انقلاب گفتم
- زبان خواص
را باید با
زبان مردم یکسان کرد که البته نقش مهم امام(ره) هم در جای خود
بسیار مهم
بود و مرحوم
شریعتی در این کار توفیق بزرگ داشت و یک دانشجوی ساده و استاد
دانشگاه
در کنار یک
کارگر و کشاورز قرار گرفت و زبان هم را فهمیدند و آن موج ایجاد
شد.
اصلاحاتی که ما
میگوییم این است که اگر مردمسالاری، جامعه مدنی، پیشرفت
و توسعه
میخواهیم، راه اینها از طریق دین است.
از حدود 150 سال پیش
تاکنون و بروز و ظهور حرکتهای اجتماعی، بازسازی
هویت جامعهای
که در زمان خود زندگی کند و تلاش برای رفع دردهای این جامعه
یعنی
استبداد و
استعمار وجود داشته است.
اما
متاسفانه این تفکر
همواره از دو
سو یا سه سو مورد فشار بوده است. عمدهترین عامل فشار نیز دو
جریانی بودند که در همه چیز، جز یک چیز با
هم تضاد و
تعارض داشتند. آن یک چیز مورد توافق این بود که دین و آزادی و
مردمسالاری
با هم سازگاری
ندارند. امروز از سوی نمایندگان این دو جریان، این سخن را به
صراحت
میشنویم.
یک تفکر میگوید،
برای به دست
آوردن آزادی راهی جز این نداریم که جامعه سکولار، لیبرال
دموکرات یا
سوسیال
دموکرات باشد. جریان دیگر هم میگوید، برای اینکه دینمان
محفوظ بماند،
نیازمند به
حکومتهای اقتدارگرا و بیتوجه به مردم هستیم. یعنی مردم مانند
رعیت و
احشامی هستند
و حکومت هم لطفی کند و نان و آب و غذایی برای آنها تهیه کند.
بیتوجهی به مردم این
نیست که نان
آنها را ندهند، شاید بخواهند نان هم بدهند، اما دخالت مردم در
سرنوشتشان را
نمیپذیرند. این دو جریان که در همه چیز جز این نکته با یکدیگر
در
تضاد هستند،
طبیعی است که مانند دو لبه یک قیچی بزرگترین فشارشان را بر
جریان
اصلاحات
میآوردند.
انقلاب بزرگ ایران
را، بزرگترین
فراز اصلاحات
150 سال گذشته در ایران می دانم؛ با یک امتیاز نسبت به همه
جنبشهای
150 سال گذشته
و آن اینکه این توفیق را پیدا کرد که خواست تاریخی
مردم(استقلال،
آزادی، پیشرفت
و عدالت) و نیاز واقعی مردم که همین مسائل بود، با هویت تاریخی
و
فرهنگی آنان
همسو کرد.
مگر از زبان امام(ره)
و انقلاب
نگفتهایم که
اسلام میآید و شما را آزاد میکند، شما را بر سرنوشتتان حاکم
میکند، میزان
رای مردم باشد، آزادی باشد، از دستاوردهای بزرگ تمدن غرب
استفاده
کنیم، انواع و
اقسام فساد محو شود، رشید باشید و...؟ اینها را اسلام
میآورد؛ یعنی
خواست تاریخی
مردم با هویت تاریخی مردم یکسان شد و این معجزه پدید آمد و به
همین
دلیل بین همه
وجوه ممکن حکومت و نظامهای اجتماعی این انقلاب و رهبرانقلاب
پیشنهاد
جمهوری اسلامی
را میکند که بزرگترین تعبیری است که هم میتواند خواست تاریخی
ملت
ایران و هم
هویت آن را نشان دهد.
|