ايران  

        www.peiknet.com

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک  

infos@peiknet.com

 
 
  گزارش دریافتی
واقعیات فرودگاه دوبی
مفسران تلویزیون امریکا
با پروازهای ایرانی بیایند دوبی
 
 
 
 

بعد از انتشار گزارش شما در باره تفتیش بدنی توهین آمیز در فرودگاه دوبی و خبر احضار وزیر خارجه به مجلس برای توضیح درباره این حادثه، تلویزیون امریکا که درایران بینندگان زیادی دارد نیز به این مسئله پوشش خبری داد. دراین برنامه دو نکته ای طرح شد که به نظر من درست نبود و به همین دلیل این نامه را برای شما نوشتم تا با انتشار آن زوایای بیشتری از موقعیت فرودگاه دوبی مورد بررسی قرار گیرد. در آن برنامه عنوان شد که برخورد با ایرانی ها در فرودگاه دوبی ناشی از جیب بی پول ایرانی هاست و نظر دیگر هم این بود که پلیس مرد زنان را تفتیش نمی کند و ماجرای دوشیزگی آن دختر ایرانی هم شایعه و جنجال است. با توجه به این مطالب و مسائل، اگرامکان دارد این نکات را منتشر کنید:

اولا مسافران ایرانی دوبی، همه دستشان به دهان می رسد و دست به جیب هم هستند. یعنی پول می برند و خرج می کنند و خرید هم می کنند و به همین دلیل در بازار دوبی و در شهر دوبی کسبه به مسافران ایرانی احترام هم می گذارند چون مشتری های خوبی هستند. ایرانی های بی پولی که قاچاقی برای کار به دوبی می روند از فرودگاه عبور نمی کنند. بنابراین برخورد با ایرانی ها به خاطر جیب بی پولشان نیست.

اما در فرودگاه و ترمینال ورود به دوبی، که بنظرم یکی از آن دو مفسیر تلویزیون امریکا یا اطلاع نداشت و یا برای رقابت با مفسر دیگر یک حرف هائی زد که او را نفی کند و یا زیادی طرفدار عرب هاست.

بردارم همین تابستان از ایران به دوبی آمد. قد و بالای رشیدی دارد و خیلی هم شیک پوش است. در ترمینال پلیس به او هم مثل بقیه مسافرها گیر داد و برای تفتیش لختش  کردند. پیراهنش و شورتش را در آورند و زیر بغل و درزهای دیگر را نگاه کردند. طبیعی بود که چیزی نیافتند. هیکل ورزشکاری دارد و پر عضله. از او پرسیدند در ایران چیکاره است؟ که او هم گفت مربی تنیس است.

من در گزارشی که در پیک نت منتشر شد، نخواندم که نوشته شده باشد پلیس مرد زن ها را تفتیش می کرد. در حقیقت هم زن ها را پلیس زن ها می گردد و مردها را پلیس مرد.

مسافران ایرانی را که برای گردش به دوبی می آیند، با مسافران پاکستانی و افغانی که اغلب برای کاری درجه سوم و چهارم می آیند در یک صف می کنند و می فرستند برای معاینه چشم. با یک جنگولک بازی همه را به صف می کنند. یک به یک باید چشم را دم یک سوراخ بگذارند. مثلا از قرنیه چشم آنها عکس می گیرند. دنبال تراخم می گردند!

دوست دخترم پلیس امارات است. می گفت این دستگاه اصلا کار نمی کند و عکسی هم نمی گیرد! چون پاکستانی ها و افغانی ها تروریست هستند و قاچاقچی مواد مخدر، ایرانی ها را هم بغل اینها به صف می کنند. شما به برداشت و تصور پلیس دوبی را درباره کارگران نگون بخت افغانی و پاکستانی دقت کنید که چگونه همآهنگی دارد با تبلیغات امریکا و حتی اروپا نسبت به کشورهای منطقه. انگار همه عضو القاعده اند.

البته اگر با پرواز شیک امارات وارد دوبی شده باشید وضع فرق می کند. از صف معاینه چشم معاف هستید، اما اگر با پرواز ماهان و یا پرواز کیش ایر و الباقی پروازهای ارزان ایران آمده باشید باید تا طلوع آفتاب بعد، در کنار افغانی ها و پاکستانی های بقچه به دست و دمپایی به پائی که مثل برده برای کار به دوبی آورده اند، در فرودگاه در صف معاینه چشم بایستید.

خواهر بزرگم 67 سال دارد. مثل خیلی از مردم ایران که زیر انواع فشارهای عصبی هستند  قرص اعصاب می خورد و همیشه در کیفش یک بسته قرص اعصاب دارد. آخر همین تابستان او هم به دوبی آمده بود و من هم از امریکا رفته بودم دوبی تا همدیگر را ببینیم. من زودتر رسیده بودم و برای استقبال از او رفته بودم فرودگاه. من با پرواز امارات وارد دوبی شده بودم و بدون هیچ تفتیش و معاینه ای و با احترام از ترمینال عبور کردم. اما خواهرم چند شب بعد از ایران آمد دوبی. بلائی سرش آوردند که تا رسیدیم به هتل گریه می کرد. پلیس زن فرودگاه با توهین لختش کرده بود. کیف و مانتو را خودش کنده بود و بقیه را پلیس زن. بالاخره با هزار بدبختی توانست به آنها ثابت کند که این قرص ها که در کیفش هست، قرص اعصاب است.

البته او را در این سفر دوبار لخت کرده بودند. یکبار در ایران و یکبار در دوبی. باور کنید. در فرودگاه امام خمینی بر سر حجاب با پاسدارها دهان به دهان شده بود و آنها هم لج کرده و گفته بودند باید تفتیش بدنی بشود. لخت مادر زادش کرده و تفتیشش کرده بودند. چند ساعت بعد هم در دوبی لختش کردند. در ایران بعد از تفتیش، چند دقیقه ای با لباس زیر او را جلوی دیگر زن ها نگهداشته بودند تا تحقیرش کنند. می گفت داشتم سکته می کردم. وقتی لباسم را دادند و آنها را پوشیدم گفتم سوار هواپیما نمی شوم تا مسئول پاسدارهای فرودگاه را ببینم. بالاخره یک مرد پاسدار آمد و گفت من رئیس پاسدارها هستم. به او گفتم که چه بلائی سر من و چند زن دیگر آورده اند. او هم آن پاسدار زن را که دستور تفتیش من را داده و لختم کرده بود صدا کرد و به او گفت: "غلط کردی با مردم این رفتار را کردی". بعد هم من را تا لب پلکان هواپیما بدرقه کرد و جنجال خوابید.

فرودگاه دوبی الان شده سه ترمیناله. تا ماه قبل دو ترمیناله بود.

ترمینال 1 مال پروازهای خارجی شرکت هواپیمائی امارات  است.

ترمینال2 پروازهای افغانستان و پاکستان و کیش ایر و ماهان و چند کشورها فلک زده منطقه مثل سودان و حبشه است.

الان تمام پروازهای شیک شرکت هواپیمائی امارات را برده اند ترمینال 3 که تازه است.

ترمینال 1 را اختصاص داده اند به همان پروازهای خارجی از اروپا و تنها "ایران ایر" حق نشستن در این ترمینال را دارد.

ترمینال 2 همچنان برای پروازهائی بقول خودشان تراخمی هاست که ایرانی که با پروازی غیر از ایران ایر می آیند از این ترمینال باید عبور کنند.

صف تراخمی ها را باید از داخل سالن انتظار ببینید تا متوجه شوید چگونه ایرانی ها را تحقیر می کنند. نه فقط ایرانی ها که افغان ها و پاکستانی ها و بنگالدشی ها و هرکس دیگری که از کشورهای منطقه به دوبی آمده باشد. خودتان صف فشرده و امکان دست درازها و به هم چسبیدن ها را در این صف و عذاب مسافران را حدس بزنید.

همه باید درنوبت بمانند و تراخمی و غیر تراخمی چشمشان را بگذارند دم آن سوراخ برای عکس تراخم!

عکس برداری در فرودگاه ممنوع است، اما سعی می کنم یک عکس از وضع برایتان بگیرم و بفرستم.

غم انگیز تر از همه این که اکثر پلیس های اماراتی ایرانی الاصل هستند و فارسی را با لهجه جنوبی خودمان حرف می زنند!