ايران  

        www.peiknet.com

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک  

infos@peiknet.com

 
 
 

مصاحبه تاج زاده
کشور در وضعیت بحران است
بزودی و برای چند ماه
انتخابات ایران
داغ ترین خبر دنیا خواهد شد

بعضی ها در مصاحبه‌هایشان گفته‌اند شما اصلاح‌طلبان نیایید تا ما بتوانیم کسی دیگر را به جای احمدی‌نژاد انتخاب کنیم. حتی بعضی از آنها این تعبیر را به کار برده‌اند که اصلاح‌طلبان ایثار کنند و در انتخابات نامزد معرفی نکنند تا ما کس دیگری را به جای احمدی‌نژاد بنشانیم.

حرف ما با این دوستان این است که در شرایط کنونی جز آقای خاتمی کسی نمی‌تواند احمدی‌نژاد را پشت سر بگذارد. سردار محصولی به گفته خودش تا سه سال پیش سرمایه‌اش حداقل 50 میلیارد تومان بوده و برخی روزنامه‌ها از درآمد 10 ساله‌ 160 میلیارد تومانی او خبر می‌دهند. یک حساب سرانگشتی نشان می‌دهد ایشان ساعتی یک میلیون و هشتصد هزار تومان درآمد دارد. یعنی طی همین 10 دقیقه‌یی که از شروع مصاحبه ما می‌گذرد، ایشان 300 هزار تومان کاسب شده است.

 
 
 
 
 

 

- به نظر من اصولگرایان در قصه کردان، روغن ریخته را نذر امامزاده کردند. چون اگر قرار بود اختلافات آنها در استیضاح کردان نقشی داشته باشد، سه ماه پیش به او رای نمی‌دادند. در این سه ماه که اتفاقی نیفتاد، جز اینکه افکار عمومی بسیج شد. اگر قرار بود اصولگرایان به خاطر اختلافات‌شان به کردان رای ندهند، در روز معرفی وی به مجلس نباید 162 نماینده به او رای می‌دادند. علاوه بر این اگر اختلافات اصولگرایان منشاء استیضاح کردان بود، باید یک دسته از اصولگرایان از کردان حمایت و یک دسته هم با او مخالفت می‌کردند، نه اینکه وضع به گونه‌یی شود که وقتی کردان می‌خواهد از مجلس خارج شود، حتی یک نماینده هم او را همراهی نکند تا مبادا بدنام شود.

اگر کسی معتقد است این استیضاح از موضع اخلاقی صورت گرفته است، بنده همین جا عرض می‌کنم که مدرک آقای رحیمی هم مثل آقای کردان است. اتفاقاً ایشان رابط رئیس‌جمهور با مجلس است، چراهیچ کس به ایشان اعتراض نمی‌کند. مگر آقای رحیمی و کردان چه فرقی با هم دارند.

ایشان هم دروغ گفته است. چون به عنوان دکتر حکم می‌گرفت و عمل می‌کرد اما اخیراً دیگر به عنوان دکتر امضا نمی‌کند. از ایشان باید بپرسند این مدرک دکترا را چه زمانی و چگونه دریافت کرده‌ ای. آیا با آن حقوق هم گرفته‌یی. دیگر اینکه آیا از این لقب دکتر استفاده کرده ای یا نه؟ در دانشگاه تدریس کرده‌ای؟ اگر مجلس هم با او برخورد کرد، در این صورت معلوم می‌شود که مجلسیان اخلاقی هستند.

حتی آقای مطهری گفت ما بعد از رای‌گیری در روز رای‌ اعتماد داستان کردان را مدتی رها کردیم و سپس دوباره این موضوع را پیگیری کردیم. به نظر من آنها فکر نمی‌کردند ماجرای کردان در حال تبدیل شدن به "کردان‌گیت" است.  بعد از اینکه چنین حالتی پیش آمد آنها به این نتیجه رسیدند که اگر تکلیف خود را با مساله کردان‌گیت روشن نکنند، نظام سیاسی زیر سوال می‌رود و البته تا حدود زیادی هم این اتفاق افتاده است.

نکته دوم اینکه شما حتی اگر به ماجرای رشوه پنج میلیونی هم دقت کنید، می‌بینید که در اینجا یک ضعیف‌کشی غیراخلاقی صورت گرفته است. آخر یک مدیرکل این همه پول را از کجا می‌آورد که می‌تواند به هر نماینده مجلس نفری پنج میلیون تومان بدهد. اما اصولگرایان مجلس صرفاً با اعلام اینکه ما دیگر این فرد را به مجلس راه نمی‌دهیم، سعی کردند قضیه را لاپوشانی کنند. در این مورد دو کار بد صورت گرفت؛ یکی اینکه رشوه ‌دادند و دوم اینکه این کار را به نام مسجد انجام ‌دادند. بنابراین اگر واقعاً‌ می‌خواهند موضع اخلاقی اتخاذ کنند، باید اعلام کنند چه کسی این پول را به این مدیر کل داده و او با هماهنگی چه کسی این فرم را تهیه کرده بود و امضا می‌گرفت.  دولت و مجلس دو هیات تشکیل داده‌اند تا این مساله بررسی شود. اما نتیجه را اعلام نکردند. اخلاق که دیگر خودی و غیرخودی ندارد. اخلاق با حق سر و کار دارد، مستقل از اینکه فلانی متعلق به این جناح است یا آن جناح، یا اینکه مسوولیتی در حکومت دارد یا نه. وگرنه ضعیف‌کشی که غیراخلاقی‌ترین کار است. بنابراین اگر آقای مطهری و دوستان دیگر در این زمینه اقدام کنند، معلوم می‌شود که آن موضع هم موضعی اخلاقی بوده است.

نکته سوم اینکه با توجه به معرفی آقای محصولی به عنوان وزیر کشور، معلوم خواهد شد که مجلس درصدد است مسائل کشور را از موضع ملی حل کند یا از موضع جناحی، چرا که به هر حال الان کسی به عنوان وزیر کشور مطرح شده است که به گفته خودش تا سه سال پیش سرمایه‌اش حداقل 50 میلیارد تومان بوده و برخی روزنامه‌ها از درآمد 10 ساله‌ 160 میلیارد تومانی او خبر می‌دهند. یک حساب سرانگشتی نشان می‌دهد ایشان ساعتی یک میلیون و هشتصد هزار تومان درآمد دارد. یعنی طی همین 10 دقیقه‌یی که از شروع مصاحبه ما می‌گذرد، ایشان 300 هزار تومان کاسب شده است.

نمی گویم از راه نامشروع به دست آورده است. حرف من این است که اگر مجلس واقعاً می‌خواهد اخلاقی عمل کند، اولاً آقای محصولی باید در مجلس اعلام کند این ثروت را چگونه به دست آورده است چون ایشان تا پایان جنگ سرمایه‌ای نداشته است. هر چه به دست ‌آورده در طول سال‌های 1367 تا 1387 بوده است.  باید معلوم شود ایشان از کدام بانک‌ها وام گرفته است.

او قرار است وزیر کشور شود. مگر نه اینکه در قانون اساسی آمده است هر کسی که دست‌کم در حد وزارت منصبی را به دست می‌آورد باید میزان دارایی خود را اعلام کند. الان مشهور شده که یک نفر 160 میلیارد تومان درآمد دارد و می‌خواهد وزیر کشور شود. رقم درآمد ایشان، رقم بی‌سابقه‌یی است. بنابراین مجلس باید بررسی کند که ایشان از کدام بانک‌ها وام گرفته و مبلغ این وام‌ها چقدر بوده است. ایشان در کدام مزایده‌های دولتی شرکت کرده است. علاوه بر این، مجلس باید به این نکته توجه کند که وقتی فردی با چنین سرمایه‌یی می‌خواهد وزیر کشور شود، قرار است چه خطی را در دولت دنبال کند. بگذریم از اینکه قرار بود اقتصاد خصوصی‌سازی شود اما الان وزارت کشور خصوصی‌سازی می‌شود. آقایان هم شوخی نکنند که یک نفر پولدار آمده است تا به دولت کمک کند. یعنی جمهوری اسلامی که در سه سال گذشته 200 میلیارد دلار درآمد داشته است، حالا این قدر فقیر و مستاصل شده که چشمداشتی به کمک آقای محصولی دارد؟ بگذریم از اینکه معمولاً سرمایه‌دارها هر جا که می‌روند، در انتهای کار اگر به ثروت خود نیفزایند، چیزی هم از ثروت خودشان خرج نمی‌کنند. به هر حال اینجا معلوم می‌شود که آیا اصولگرایان واقعاً به اصول مورد ادعایشان اعتقاد دارند یا همان چیزی هستند که من در مورد آنها می‌گویم. من همیشه گفته‌ام اصولگرایان ایران یک اصل بیشتر ندارند و آن کسب و حفظ قدرت به هر روش و قیمتی است.

تاج زاده در بخش دیگری از این مصاحبه درباره اختلافات اصولگرایان و اتحاد دوباره آنها در صورت کاندیدا شدن خاتمی برای ریاست جمهوری گفت:

... اختلافات درونی جناح راست بسیار جدی است. چه آقای خاتمی در انتخابات شرکت بکند یا نکند، حضور یا عدم حضور ایشان در انتخابات، تاثیری در اختلافات اصولگرایان نخواهد داشت، چون بخش قابل توجهی از راست معتقد است آقای احمدی‌نژاد کشور را به جای بدی دارد می‌کشاند. اینها منتقد وضع موجودند و برای آنها فرقی ندارد که آقای خاتمی نامزد بشود یا نشود. اما در نهایت شاید اگر آقای خاتمی کاندیدا شود، به آنها دستور داده شود همه پشت سر احمدی‌نژاد قرار بگیرند . البته معلوم نیست این دستور تا چه حد محقق می‌شود. من یک چیز را می‌دانم و آن اینکه بخشی از بدنه جناح راست قطعاً به آقای احمدی‌نژاد رای نخواهد داد. به نظر من بسیاری از آنها به آقای خاتمی رای می‌دهند البته نه به دلیل اینکه اصلاح‌طلب شده باشند یا با دیدگاه‌های آقای خاتمی موافق باشند. برخی انتقادهای آنها به آقای خاتمی کماکان پابرجاست. آنها به‌رغم اینکه مایلند هویت سیاسی خود را حفظ کنند، کشور را در شرایط خطرناکی می‌بینند و به همین دلیل معتقدند باید به آقای خاتمی رای بدهند تا کشور از این وضعیت خطرناک خارج شود.

بعضی هم در مصاحبه‌هایشان گفته‌اند شما اصلاح‌طلبان نیایید تا ما بتوانیم کسی دیگر را به جای احمدی‌نژاد انتخاب کنیم. حتی بعضی از آنها این تعبیر را به کار برده‌اند که اصلاح‌طلبان ایثار کنند و در انتخابات نامزد معرفی نکنند تا ما کس دیگری را به جای احمدی‌نژاد بنشانیم.

حرف ما با این دوستان این است که در شرایط کنونی جز آقای خاتمی کسی نمی‌تواند احمدی‌نژاد را پشت سر بگذارد. من قبلاً گفته‌ام رئیس‌جمهور آینده، اگر آقای خاتمی کاندیدا شود، آقای خاتمی است و در غیر این صورت احمدی‌نژاد دوباره رئیس‌جمهور خواهد شد. دلیل انتخاب احمدی‌نژاد در صورت عدم حضور خاتمی این است که از حمایت‌های جدی ساختار قدرت برخوردار است. مثلاً به رغم اینکه هفته پیش مقام رهبری گفتند تبلیغات انتخاباتی نباید زودهنگام آغاز شود، چند روز پیش «کیهان» در سرمقاله‌اش نوشت آقای احمدی‌نژاد باید رئیس‌جمهور شود. یعنی «کیهان» در این جا مرتکب دو نافرمانی ولایی شده است؛ یکی اینکه رهبری گفته وارد بحث انتخابات نشوید اما «کیهان» این کار را کرده است. دیگر اینکه روزنامه کیهان متعلق به بیت‌المال و مدیرمسوول آن نماینده ولی فقیه است با وجود این رسماً از یک کاندیدا حمایت می‌کند. در صورتی که نهادهایی که از بیت‌المال تغذیه می‌کنند، نباید به نفع یک کاندیدای خاص موضع‌گیری کنند. این نکات بیانگر آن است که کانون قدرت تصمیم خود را در مورد احمدی‌نژاد گرفته است . به همین دلیل بخشی از جناح راست به آقای خاتمی رای خواهد داد چرا که آنها هم مثل ما فکر می‌کنند که کسی جز آقای خاتمی نمی‌تواند آقای احمدی‌نژاد را پشت سر بگذارد.

 

اصولگرایانی که امروز مخالف احمدی‌نژاد هستند در آغاز فکر می‌کردند ایشان فقط با اصلاح‌طلبان مشکل دارد و شاد و شنگول بودند که بالاخره یک رئیس‌جمهور اصولگرا به قدرت رسیده و قرار است دمار از روزگار اصلاح‌طلبان درآورد و ایران را به گلستانی بدل کند. و «ژاپن اسلامی» محقق شود. اما با گذشت زمان اینها احساس کردند هم چوب را خوردند و هم پیاز را. ما که با احمدی‌نژاد مخالفت کردیم و الان هم ادعایی نداریم که باید در درون دولت باشیم ولی اینها فکر کردند که پیروز شده‌اند اما الان در جامعه با انتقاد مردم مواجهند در حالی که از مزایای قدرت هم استفاده نمی‌کنند. یعنی واقعاً چوب دوسرطلا شده‌اند و مشکلات بسیار جدی دارند.

جناح راست الان با آقای احمدی‌نژاد دو مشکل جدی دارد؛ یک مشکل این جناح ملی است. یعنی معتقد اند احمدی‌نژاد در حال پیش بردن کشور در مسیری است که کنترل آن دشوار است و این به هر حال به نام آنها ثبت می‌شود. بالاخره وقتی بازار تهران و تبریز و مشهد و اصفهان تعطیل می‌شود پایگاه کدام جناح تضعیف می‌شود؟ بازار دیگر دانشگاه نیست که بگویند پایگاه اصلی اصلاح‌طلبان است. مشکل دوم آنها هم این است که معتقدند جناح‌شان در حال نابود شدن است چون آقای احمدی‌نژاد افراد جناح راست را هدف می‌گیرد و حذف می‌کند. بنابراین آنها به هیچ وجه از شرایط کنونی راضی نیستند و این در ادبیات‌شان هم کاملاً مشخص است. اما همین گروه‌های منتقد ممکن است در برابر آقای خاتمی رسماً از آقای احمدی‌نژاد حمایت کنند. این امر محتمل است البته حداکثر حمایت رسمی خود را نثار احمدی‌نژاد می‌کنند ولی بسیاری از آنها به خصوص بدنه‌شان عملاً از آقای خاتمی حمایت خواهند کرد چون می‌دانند شرایط کشور، شرایط خوبی نیست.

آقای احمدی‌نژاد ریزش نیروی بسیار زیادی در بطن جامعه داشته است. خود شما می‌توانید تجربیات روزمره‌تان را چه در سطح خانواده، چه در محل کار و چه در جاهای دیگر در نظر بگیرد. آیا کسانی را دیده‌اید که سه سال پیش به آقای احمدی‌نژاد رای نداده‌ باشند اما الان بخواهند به ایشان رای بدهند؟ یعنی ایشان با رویش نیرو مواجه است؟ اگر چنین افرادی هستند، تعدادشان چقدر است؟ و اگر کسانی هم هستند که سه سال پیش به احمدی‌نژاد رای دادند اما الان می‌گویند به هیچ‌وجه دوباره به او رای نخواهند داد، تعداد این افراد چقدر است؟ علاوه بر نظرسنجی‌ها و مشاهدات روزمره، رفتار دولت به خوبی نشان می‌دهد که نگران پایگاه اجتماعی‌اش است. مثلاً در ماه‌های اخیر حقوق بازنشستگان را به صورت وسیع افزایش داده‌اند و قرار شده است به معلمان و اعضای خانواده‌شان، نفری یک میلیون تومان بدهند. با وجود این ، روزنامه کیهان که مدافع اصلی احمدی‌نژاد است، روزی چند مطلب علیه آقای خاتمی می‌نویسد. این نشان می‌دهد آنها به شدت نگرانند. فرد یا جناحی که رای داشته باشد، چنین رفتارهایی را در پیش نمی‌گیرد. هر کس که نسبتش با انتخابات آزاد نسبت جن و بسم‌الله باشد، اقرار می‌کند پایگاه اجتماعی قابل‌توجهی ندارد. آدمی که پایگاه اجتماعی داشته باشد از بابت برگزاری انتخابات آزاد نگرانی نخواهد داشت، بلکه همه را به چنین انتخاباتی دعوت می‌کند. بنابراین رفتار این دولت حاکی از نگرانی از تضعیف گسترده پایگاه اجتماعی‌اش است. این دولت آنقدر بی‌تدبیر عمل می‌کند که صبح رهبری درباره مطبوعات صحبت می‌کند و دولت بعد از ظهر شهروند امروز را توقیف می‌کند. حالا یک هفته است که می‌گویند هیچ نسبتی بین سخنان رهبری و بستن شهروند وجود ندارد. اینها نشان می‌دهد که کار تا حدی از دست دولت خارج شده است و اینقدر نگران یک جمله‌اند. در سه سال گذشته، هیات نظارت بر مطبوعات فقط مجوز نشر دو روزنامه را صادر کرده است؛ خورشید و وطن امروز. هر دو هم متعلق به طرفداران آقای احمدی‌نژاد است. چند تا از روزنامه‌های ما را هم تعطیل کرده است. مثلاً شرق و هم‌میهن. بنابراین رفتار این دولت، رفتاری حاکی از اعتماد به نفس نیست.

در تمام این نظرسنجی‌ها آقای احمدی‌نژاد در جای دوم قرار گرفته است. به همین دلیل است که من می‌گویم اگر در این چهار پنج ماه آینده شرایط عجیب و غریبی به‌وجود نیاید یا آقای خاتمی رئیس‌جمهور می‌شود یا آقای احمدی‌نژاد.

- اخیراً زمزمه‌های ضعیف و خفیفی راجع به کاندیداتوری مصطفی پورمحمدی مطرح شده است از آنجایی که حزب موتلفه اعلام کرده است کاندیدای ما روحانی خواهد بود، شما کاندیداتوری پورمحمدی در انتخابات ریاست‌جمهوری و حمایت از وی را چقدر محتمل می‌دانید؟

 

بستگی به حضور یا عدم حضور آقای خاتمی دارد. اگر آقای خاتمی بیاید، این اتفاق نمی‌افتد. چون به احتمال زیاد به همه اصولگرایان دستور داده می‌شود که از آقای احمدی‌نژاد حمایت کنند.

من معتقدم اگر فضای سیاسی آزاد بود و جناح راست از جانب یک مرکز کنترل‌کننده اداره نمی‌شد، الان اختلافات این جناح به گونه‌یی بسیار عمیق‌تر از حالت کنونی بروز کرده بود. اما چون این جناح توسط کانون قدرت اداره می‌شود خیلی از این اختلافات بروز نمی‌کند. با این حال به رغم اینکه آنها از سوی کانون قدرت اداره می‌شوند، باز هم اختلافات‌شان اینقدر آشکار و وسیع شده است.

عدم بازتاب گسترده این اختلافات ناشی از نحوه عملکرد صدا و سیما است. با این حال آقای جواد لاریجانی می‌گوید ما می‌توانستیم به گونه‌یی عمل کنیم که سه تا قطعنامه علیه‌مان تصویب نشود. اختلاف از این بالاتر؟ الان مهم‌ترین مساله ما تحریم‌های بین‌المللی است. وقتی یکی از اصولگرایان در این باره چنین حرفی می‌زند این نشانگر عمق اختلافات درونی جناح راست است. اما صدا و سیما دائماً می‌گوید ایران به لحاظ داخلی به سوئیس تبدیل شده و به لحاظ بین‌المللی هم یک ابرقدرت شده است.

در ماه‌های آینده هیچ انتخاباتی به اندازه انتخابات ایران افکار عمومی دنیا را به خود جلب نخواهد کرد. یعنی بعد از انتخابات امریکا، انتخابات ایران واقعاً برای دنیا جذاب است و می‌خواهند ببینند ظرف پنج، شش ماه آینده بالاخره خاتمی پیروز می‌شود یا احمدی‌نژاد؛ چرا که هر دو آنها از چهره‌های بین‌المللی و در دنیا شناخته شده‌اند؛ فارغ از اینکه در سطح جهانی نفیاً و اثباتاً چه نظری نسبت به آنها وجود دارد. ضمناً این رقابت به نفع نظام است. ما باید به این نکته مهم توجه داشته باشیم که با پیروزی اوباما و افزایش چشمگیر مشروعیت نظام سیاسی امریکا، مقاومت ایران در برابر فشارهای سیاسی امریکا صرفاً با یک انتخابات پرشکوه و مشروع امکان‌پذیر است.

اقتداراگرایان به شدت تمایل داشتند مک‌کین رای بیاورد. جنگ‌طلبان امریکا مایل هستند جنگ‌طلبان ایران رای بیاورند و جنگ‌طلبان ایران هم خواستار پیروزی جنگ‌طلبان امریکا هستند چرا که هر چه فضا نظامی‌تر و امنیتی‌تر شود توجیه مناسب‌تری برای استبداد و ماجراجویی و سرکوب حقوق شهروندان فراهم می‌آید. بنابراین اقتدارگرایان در ایران به هیچ وجه از پیروزی اوباما خوشحال نیستند. آنها نه در تحلیل‌های درون‌گروهی‌شان پیروزی اوباما را مثبت ارزیابی می‌کنند و نه در عمل از به قدرت رسیدن اوباما نفعی می‌برند. هرگاه دموکرات‌ها در امریکا بر سر کار آمده‌اند، مساله حقوق بشر در ایران به مساله‌ای جدی تبدیل شده است. طبیعتاً اقتدارگرایان از این امر استقبال نمی‌کنند.

در زمینه تحزب، غیر از آقای احمدی‌نژاد و تیمش بقیه افراد در جناح راست به این نتیجه رسیده‌اند که احزاب باید جامعه را اداره کنند. اما آقای احمدی‌نژاد با این موضوع مخالف است و در واقع می‌گوید ما حزب پادگانی داریم و با حزب پادگانی دیگر نیازی به احزاب قانونی نداریم.

اگر مراکز قدرت از رأی آوردن آقای خاتمی، به رغم همه تمهیدات مطمئن شوند، در آن صورت ممکن است کاهش آرای وی را هدف خود قرار دهند و نامزدهای متعددی را روانه میدان کنند. همان روشی که در انتخابات ریاست جمهوری سال 80 دنبال کردند و البته نتیجه نگرفتند.