در شرایطی كه طرفداران آیت الله خامنه ای حرف
های ضد و نقیضی در خصوص چگونگی اعمال ولایت، دامنه نفوذ و
اقتدار رهبر ایران بر "روحانیت"، "اركان نظام"، "دولت احمدی
نژاد" و ... مطرح می كنند، دوستان اصلاح طلبی فارغ از تعهد
خویش به حمایت همه جانبه از "حقوق بشر" و "آزادی عقیده و
بیان"، نقد و اعتراض به جریان های اقتدارگرا بابت حمله و توهین
به "مراجع" و "روحانیت" را عملی خطا و دور از عقل سیاسی می
دانند.
آنان چون دیگر باوری به شعار "دیانت ما عین
سیاست ما و سیاست ما عین دیانت ماست" ندارند، در نهی كامل آن
به نفی تام "روحانیت" می رسند و تفكیك "نهاد دین" از "نهاد
حكومت" را تا حد "عدم دخالت مسلمانان، به ویژه روحانیت، در
امور سیاسی" بسط و گسترش می دهند. نكته ی طنزآمیز اینكه برخی
از این جمع اكنون كه دولت احمدی نژاد و لایه های افراطی تر
حاكمیت به تصفیه حساب شخصی و سیاسی با روحانیت سنتی پرداخته
است، چون روحانیت ایران را جریانی یك دست فرض می كنند،
ناخواسته در كنار جبهه ی ضد آزادی و دموكراسی قرار گرفته و
چنان حرف و سخن می گویند كه گویا دفاع از حقوق شهروندی تمامی
این صنف را به دلیل دخالت و نقشش در حكومت برنمی تابند.
دوست عزیز، احمد زیدآبادی را اگرچه به دلیل
قرار گرفتن در گروه ملی- مذهبی و حتی شورای رهبری و هدایت این
جریان سیاسی- دینی، به طور كامل و به راحتی نمی توان در این
رده قرار داد - به خصوص اكنون كه خود به عنوان طلایه دار یك
جریانی سیاسی گسترده نامزدی یك روحانی را بر فردی مكلا و سپردن
امور "سیاسی- مذهبی" كشور به او ترجیح می دهد- اما به هر حال
مقاله ی روز پنجشنبه 28/6/1387 ایشان* با عنوان "اصلاح
طلبان در مقام مدافع روحانیون" در سایت
خبری "روزآن لاین" دامن زننده ی چنین شائبه ای بوده است. به
ویژه آن كه زیدآبادی خود از ارادتمندان مخلص بزرگانی چون
طالقانی و شریعتی بوده و هست و این عزیزان بیش از آن كه به
لباس روحانیت كار داشته باشند، نوع عمل فردی و اجتماعی اعضای
این صنف و از جمله فعالیت سیاسی برآمده از نگاه مذهبی واپسگرا
و حكومتی را مد نظر داشتند. دقیق تر آن كه این مبارزان "سیاسی
- مذهبی" این باور را پذیرفته و تبلیغ می كرده اند كه مسئله ی
ما اینك تفكیك "تشیع علوی و تشیع صفوی" است كه در چارچوب "مذهب
علیه مذهب" نقش ایفا می كند.
درست است كه پیش از انقلاب تك چهره هایی از
روحانیون آن زمان در ابتدای شروع مبارزه ملت، به ویژه
دانشجویان، در جنبش ضد رژیم پهلوی مشاركت داشتند و در آخرین
روزها آن گاه كه دیگر خطر كم شده و جایشان در صفوف اول تظاهرات
تثبیت شده بود كم كم سر و كله اشان پیدا می شد. درست است كه
آنانی كه كمتر نقش داشتند زودتر و وسیعتر در جایگاه قدرت قرار
گرفتند و حتی روحانیون مبارز پیش از انقلاب را راهی بازداشتگاه
ها و زندان ها كرده یا دست كم خانه نشینشان ساختند. درست است
كه پیشینه ی دعواهای تاریخی و انحصارجویی های ابتدایی همان ماه
های اول انقلاب نطفه ی شكل گیری نگاه و عمل ضد روحانی و
روحانیت را بست و حتی به تشكیل گروه فرقان و بمب گذاری و
عملیات مسلحانه انجامید، اما اگرچه آن "نگاه" ماند، اما مانع
محو آن "رفتار" نشده است، به گونه ای كه اكنون دیگر جایگاهی در
عمل سیاسی مردم ایران ندارد.
البته این نكته نیز درست است كه به میان
كشیده شدن نام "جمهوری اسلامی" و پای "حكومت مطلقه ی فقیه" و
"حاكمیت بلامنازع روحانیت" باعث شده است كه بسیاری از مردم هر
چیزی را در ایران به حساب "روحانیت" بنویسند و بر "چوب خطی
منفی" این جماعت و این لباس خطی جدید بیافزایند و فضا به گونه
ای تیره شود كه احمدی نژاد و یارانش
نیز بخواهند از این كلاه نمدی
برای خود و انتخابات پیش رو ببافند، اما باید توجه داشت كه
اكنون صف بندی های "سیاسی- مذهبی" شفاف تر و روشن تر شده است،
به خصوص آن كه در صف مقدم مبارزه با جریان اقتدارگرا از صنف
روحانی فراوان است و بسیاری از این طیف هزینه های سنگینی بابت
حق خواهی و حق طلبی و مبارزه با انحراف انقلاب از مسیر اصلی
خود از جمله نقض گسترده ی آزادی، جمهوریت، حقوق بشر و ...
متحمل شده اند و اكنون نیز شخصیت هایی چون آیت الله منتظری كه
در حصر خانگی است و یا هادی قابل كه در زندان است، چون نوری ها
و كدیورها و حتی خاتمی ها و كروبی ها از موضع دفاع از دین و
اسلام به نقد حاكمیت و مستبدان انحصارطلب می پردازند.
در این شرایط بازگرداندن فضای سیاسی كشور به
روزهای اول انقلاب- به ویژه در میان جوانان و دانشجویان- كه
مبارزه با روحانیت را در اولویت كار سیاسی خود قرار می داد جای
اما و اگرهای بسیار دارد، به خصوص آن كه بدون توجه به مسائل
پشت پرده و واقعیت های سیاسی موجود بخواهیم علم مبارزه با
روحانیت را به دست فردی چون احمدی نژاد و اعوان و انصار او
بدهیم كه خود تحت رهبری و هدایت آیت
الله خامنه ای هستند و بدون اجازه ایشان آب هم نمی
خورند. به ویژه آن كه چنین سخنانی در موضعی انتقادامیز و گاه
عنادآمیز، به آن چه بیش از همه صدمه خواهد زد، خواهی نخواهی
اصول اولیه حقوق بشر و ضرورت دفاع از آزادی و حقوق شهروندی
"همه ی ایرانیان" خواهد بود.
می توان این
تحلیل سیاسی ساده را بیان داشت كه احمدی نژاد فردی است مستقل و
خارج از حیطه ی نفوذ و فرمان رهبر كشور، اما باید دید پایه های
آن چه میزان مستحكم است و مبتنی بر كدام واقعیت های موجود
جامعه. آیا می توان باور داشت كه اكنون حتی مردم كوچه و بازار
این حرف را از ما بپذیرند؟
آن هم آن گاه كه از یك سو حجت الاسلام
ذوالنوری جانشین نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران ندا سر می
دهد كه "اگر كسی از ناحیه مقام معظم رهبری مورد غضب باشد و
كارش مورد تایید نباشد و ایشان آن شخص را برای آن كار صالح
نداند، اذن تصرف در امور را ندارد. طاغوت میشود. مقام معظم
رهبری با عقل مادی حركت نمیكند بلكه با بینش و تكلیف و عقل
الهی حركت میكند". و از سو دیگر، آقای الهام سخنگوی دولت
فریاد سر می دهد كه "همان افرادی كه در ابتدای روی كار آمدن
دولت میگفتند
رئیسجمهور، دفتردار رهبری است، اكنون
درحال انشقاق بین اركان نظام هستند و درسخنان خود از اختلاف
رهبری و رئیس جمهور صحبت میكنند"!
حال ما بیائیم و در میانه ی دعوا نرخ
تعیین كنیم كه "... ظاهر شدن در مقام مدافع روحانیون بخصوص در
جریان انتخابات ریاست جمهوری آینده،
می تواند ضربهای كاری به جریان
اصلاح طلبان بزند و آقای احمدی نژاد را در موقعیت
اپوزیسیون نظام بنشاند...اگر نامزد
احتمالی اصلاح طلبان در انتخابات آینده بخواهد در مقام نقد
آقای احمدی نژاد بر بیاعتنایی او
به درخواست برخی روحانیون بلندپایه تكیه كند، در
نزد افكار عمومی در چهره نماینده
حكومت و مدافع استمرار حاكمیت روحانیون و در
نتیجه حامی وضع موجود ظاهر خواهد شد
و رای بسیاری از اقشار و طبقات اجتماعی ناراضی
را از دست خواهد داد. این مساله
بخصوص برای شخص آقای احمدی نژاد مفید است تا در مقام فردی
منتقد دخالت
روحانیون در امور بغرنج كشور و بیاعتنا
به علایق و فرامین آنها معرفی شود و بدین
وسیله در لباس اپوزیسیون نظام، رای
ناراضیان را جارو كند".
چه كسی است در كشور كه به راحتی بتواند
باور كند ماجرای حمله به روحانیت سنتی از جانب چهره های شناخته
شده ای چون "حاكم الشعرا" و "بیوت الفضلا" ی كیهانی های سابق و
حاضر، امری اتفاقی و بی حساب و كتاب و از سر جسارت و حق طلبی
است؟ چه كسی می پذیرد كه حمایت و حفظ این چنینی مشایی از جانب
احمدی نژاد بدون دریافت كارت سفید رهبری می تواند ممكن و میسر
باشد و فردا روزی ایشان با نصیحتی و توصیه ای آب بر روی آتش
مخالفان نخواهد ریخت ؟ حرف و كلامی كه با هدف تسهیل بهبود
روابط ایران و آمریكا از طریق به دست آوردن دل لابی صهیونیست
ها، به توصیه ی امیراحمدی زده
شد و جز تشدید مخالفت ها علیه دولت احمدی نژاد دست مایه ای
نداشت و اقتدارگرایان مجبور شدند هم چوب را بخورند و هم پیاز
را، تا روزی دیگر كه سوراخ و منفذ جدیدی برای رساندن پیام به
كاخ سفید پیدا كنند و این چنین در حسرت بهبود روابط تهران-
واشینگتن نمانند!
اگر چنین حمایت و دلگرمی نبود كه فردی در
قد و قواره احمدی نژاد این گونه بر موضع خود نمی توانست
بایستاد و با تمام مخالفت خوانی های سیاسی و مذهبی همه چیز را
ماه ها در سكوت بگذراند و بعد در مقام توجیه سخنان مشایی
برآید و حتی او را با خود به نیویورك هم ببرد. می توان شك كرد
كه لابد كاسه ای زیر نیم كاسه است. احمدی نژاد نه تنها خوب می
داند كه باید اطاعت امر كی و كجا را بكند، بلكه به دلیل
ارتباطات خاص و تنگاتنگش با جریان های محفلی شناخته شده، كفن
پوشان، حمله كنندگان به اجتماعات و ... لابد خوب می داند كه
آنان چه زمانی و به فرمان چه كسی راهی كوچه و بازار و مسجد و
دانشگاه می شوند تا یقه ی این و آن را بگیرند و حتی به دیار
عدم رهسپارشان كنند.
چه كسی است كه بر این نكته واقف نباشد كه
در جامعه ای چون ایران و شرایطی چون وضعیت كنونی كشور، به
راحتی بتوان ردای روحانیت را از تن ریاست مجلس و دولت بیرون
آورد و آب از آب تكان نخورد و حتی مایه و پایه ای باشد برای
جلب افكار عمومی و كسب آرای بیشتر! به این دلیل است كه می توان
به راحتی این گمانه را مطرح كرد كه سقوط سیاسی و مذهبی افرادی
چون احمدی نژاد و مصباح یزدی كه عاملان حكومتند نه آمران مطلق
العیان، به سر سوزنی بند است و اگر آنان امر بهشان مشتبه شده و
بخواهند "گردن كلفتی" كرده و "اقتداری بی حساب" نشان دهند،
كارشان با كرام الكاتبین است. پس اگر در نگاه اول این گونه به
نظر می رسد كه آنان به اصطلاح بادی نیستند كه از این بیدها
بلرزند، نه به آن دلیل است كه ریشه ای عمیق درخاك دارند، بلكه
به این خاطر است كه فكر می كنند از نقطه ای خاص حمایت می شوند
و دستی غیبی هست كه زیر سرشان باشد و چند روزی بیشتر سرپا نگاه
شان دارد.
پس نباید دل خوش داشت كه "حركت آقای
احمدی نژاد را میتوان به مثابه شكستن یكی از تابوهای
ارزشی جناح محافظه كار دانست،
تابویی كه هیچ رئیس جمهور اصلاح طلبی قادر به شكستن
آن نبود، اما آقای احمدی نژاد آن را
شكست". بلكه باید توجه داشت كه اگر چالش یا حتی جنگ و
جدلی در میان است باز برای حفظ قدرت است و دعوای "مذهب علیه
مذهب" - و در این روزها گویا جبهه ی گسترده ای از "مذاهب
علیه مذاهب"، و در یك سوی آن طیفی به سركردگی مدافعان"اسلام
طالبانی" و "تشیع صفوی" .
در این میان، جایگاه "ما"، چه در كسوت
اصلاح طلبی و چه جامه ی تحول خواهی، چون همیشه قرار گرفتن در
كنار طیف گسترده ی "مظلومان" است در برابر "ظالمان"، و جبهه ی
"حق" در برابر "باطل"، چه در پوشش لباس روحانیت، چه آنچه
ایرانیان ترك و كرد و بلوچ و... گونه گون و رنگارنگ برتن می
كنند.(عنوان از پیک نت است) |