ايران  

        www.peiknet.com

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک  

infos@peiknet.com

 
 
 

بازی امنیتی
با افکار عمومی
یادداشت سردبیر

 
 
 
 
 

 

یکی از شگردهای موفق امنیتی و تبلیغاتی در سراسر جهان – و صد البته در جمهوری اسلامی- در جریان وقایعی که توجه افکار عمومی یک کشور و یا جهان – حتی یک منطقه- را جلب می کند، گِل کردن آب، چنان است که نتوانی ماهی را ببینی! چه رسد به آنکه بتوانی آن را صید کنی. شما این شیوه عمل را حتی در برخی سایت ها و تلویزیون های معروف جهانی نیز می توانید رد یابی کنید. مثلا در جریان ترور فلان شخصیت، انفجار در فلان کشور، کودتا علیه این و یا آن نخست وزیر یا رئیس جمهور و یا حتی همین برنامه اتمی ایران و نشست های مذاکره ای و یا جلسات شورای امنیت و صدور قطعنامه ها، اخبار حمله به ایران و... آنقدر خبر حاشیه ای در ادامه و متن خبری که از دو تا سه پاراگراف بیشتر نیست مشاهده می کنید و ناچار به خواندن آن می شوید که اصل خبر در حاشیه؛ این حواشی قرار می گیرد.

در دولت احمدی نژاد که مقامات و ماموران امنیتی سپاه و وزارت اطلاعات دو دوره ریشهری و فلاحیان وسیعا به خدمت گرفته شده اند، از این شگرد موفق و تجربه پس داده جهانی به شکل بارزی استفاده می شود. حتی در شیوه خبر رسانی و خبر پخش کنی رسمی  از سوی خبرگزاری های شناخته شده جمهوری اسلامی و یا صدا و سیمای جمهوری اسلامی. چنان که گاه خبر اصلی در حاشیه آن گزارشی قرار میگرد که بصورت بخشنامه های دولتی منتشر شده است. زمان شاه نیز از این شیوه استفاده می شد، اما نه به آن استادی امنیتی که اکنون در دولت احمدی نژاد به اوج خود نزدیک می شود.

این مقدمه را نوشتیم، برای ورود به اخباری که این روزها در باره اعتصاب زندانیان کرد منتشر شده و یا خبرهای بی وقفه ای که تحت پوشش فعالیت حقوق بشری منتشر می شود. حساب صداقت و شرافت افرادی که در جهت پخش اخبار عمل و کمک می کنند جداست و در نکته‌ای که می خواهم به آن اشاره کنم جای ندارد.

بحث بر سر گِل کردن آب و گم شدن ماهی و تاثیر روانی است که شیوه مورد اشاره در بالا روی افکار عمومی می گذارد.

فشار علیه کردها در دولت احمدی نژاد فراتر از پیش بینی ها تشدید شده است. بر شمار زندانیان کرد نیز در این سال ها افزوده شده است. چه زن و چه مرد. چه سیاسی و چه فعال مدنی. خبر می رسد که شماری از این زندانیان در اعتراض به احکام و محاکم و شرایط حاکم بر زندان دست به اعتصاب زده اند. در زندان یگانه اعتصابی که از زندانی بر می آید، اعتصاب غذاست. زندانی که نمی تواند اعتصاب کار و یا اعتصاب خواب کند. از جانش مایه می گذارد و اعتصاب غذا می کند.

حتی اگر یک تن، مثلا یکی ازچند تن زنی که در کردستان زندانی اند و نامش بر سر زبان هاست، دست به اعتصاب غذا زده باشد، برای بسیج افکار عمومی جهت توجه به وضع آن زندان و یا زندان های کردستان و یا حتی ایران کفایت می کند و اتفاقا متمرکز شدن روی یک فرد از تشتت فکری جامعه جلوگیری می کند. شاید بهترین نمونه، ماجرای اعتصاب غذای اکبر گنجی باشد. اگر این یک تن، دو تا سه تن شوند و نام و شهرتی یکسان در منطقه و جامعه داشته باشند، چه بهتر.

حال برای آنکه از ارج و اعتبار چنین اعتصابی بخواهند کم کنند، به دو شیوه متوسل می شوند.

نخست می توانند اخباری در جهت گسترش اعتصاب پخش کنند تا توجه از روی چند تنی که شناخته شده اند و دست به اعتصاب زده اند کاسته شود. کاری که در زمان گنجی بدلیل بر سر کار نبودن دولت احمدی نژاد نتوانستند اعمال کنند. مثلا فرض کنید که در همان زمان هم نام 10 زندانی ناشناس را هم بعنوان زندانی در حال اعتصاب پخش می کردند. در اینصورت پرژکتورهای اجتماعی از تمرکز روی اکبر گنجی منحرف نشده و به ده نقطه تقسیم نمی شد؟

در مرحله بعد و درحالیکه زیر پوشش این شگرد با زندانی و یا زندانیان درحال اعتصاب معامله سر موضع می توانند در زندان بکنند، به یکباره اخبار جعلی بودن گستردگی اعتصاب را نیز خود پخش می کنند.

نتیجه: افکار عمومی نسبت به خبرهای زندان و اعتصاب زندانیان یا بی تفاوت می شود و یا گرفتار شک و تردید.

در اینصورت پیروز میدان کیست؟ جز حکومت؟

ما این مسئله را در باره اخباری که بعنوان اخبار فعالیت حقوق بشر منتشر می شود نیز صادق می دانیم. یعنی سطح اخبار مربوط به حقوق بشر چنان پائین آمده که بتدریج افکار عمومی هم از نقض عمده و بزرگ حقوق بشر غافل مانده و هم پوستش در برابر این خبرها کلفت. سخن آقای لاهيجي در مصاحبه ای که با سایت "تهیه" کرده و در شماره روز گذشته ما نیز آن را منتشر کردیم کاملا صادق است که "اخبار ونظرات نهادهای شناخته شده و شناسنامه دار فعال حقوق بشری مبنای قضاوت اند و چرا رویدادهای نقض حقوق بشر را در اختیار این نهادها نمی گذارند؟ البته اگر فعالیت حقوق بشری با فعالیت سیاسی مخلوط نشده باشد"(نقل به مضمون)

آیا وسعت اخباری از این دست و نمونه که فلان زندانی انگشت دست راستش لای در زندان ماند، فلان زندانی از این سلول برده شد به سلول بغلی، فلان زندانی با بازجویش دهان به  دهان شد و یا انگشت پای بازجو به جیب بغل فلان زندانی گیر کرد و.... با افکار عمومی همان را نمی کند که در چند خط بالاتر گفتیم؟ واقعا  اخبار زندان و نقض حقوق زندانی در این حد است؟ حتی اگر ما با کمی اغراق و بعنوان نمونه ای هشدار دهنده آن ها را مثال زده باشیم. این نوع خبرها، درعمل مردم را به این نتیجه نمی رساند "که بابا، در زندان هم خبری نیست و کسی را کباب نمی کنند!"

در همین دوران و همین مدت شاهد انواع کارزارهای اینترنتی برای فلان فعالی سیاسی نبوده ایم که اصلا به زندان نرفت و همچنان فعال است و سیاست چپ روانه تحریم انتخابات را تبلیغ می کند و فلان سایت اينترنتی که عابدانه، اگر به سوسیالیسم سلام نکند به دمکراسی سلامی می کند بازتاب دهنده این نظرات و کارزارها؟

به آن ها که طراحان اند، می گوئیم بازی نکنید و به شما که خواننده اید می گوئیم بازی های بزرگ را بشناسید!