حوادث اخیر در بازار شهرهای بزرگ ایران، به مثابه حلقه آخر
زنجیرهای بود كه تحلیلگران برای اثبات سقوط و نزول جریانهای
سنتی راست حتی در اصلیترین پایگاه اجتماعی خویش لازم داشتند.
این سقوط و نزول چنان آشكار بود كه نه معترضان و نه حاكمان،
تشكلهای سنتی جناح راست (اعم از تشكیلات سیاسی و شبهصنفی این
جریان) را به بازی نگرفتند، نه معترضان این جریان را به رهبری
اعتراضات خویش برگزیدند تا روشن شود موتلفه و تشكلهای
پیرامونی آن در ضعیفترین موقعیت خویش از زمان تاسیس این جریان
در دهه 40 به سر میبرند و نه حاكمان برای مذاكره و توافق،
سراغ آنها آمدند. پربیراه نیست اگر بگوییم كه رقبای جریان سنتی
راست در جناح حاكم (نزدیكان دولت و گروههای سیاسی شبهنظامی)
علاقه داشتند این بحران اندكی بیشتر طول بكشد تا هم بحران
مشروعیت جریان راست سنتی كه در كمتر از یكدهه از كلیت جامعه
به اصلیترین پایگاه آن (بازار) هم تسری یافته، آشكارتر شود و
هم بستر برای ورود نیروهای امنیتی- نظامی به بحران و تثبیت
موقعیت این طیف بهعنوان «تنها ابزار كنترلی حاكمیت» فراهم
شود. به عبارت دقیقتر، بحران اخیر بازار بیشباهت به حوادث
كوی دانشگاه تهران نبود. در آنجا دامنهدار شدن بحران و
ناتوانی مهمترین تشكیلات دانشجویی كشور (دفتر تحكیم وحدت) در
ممانعت از گسترش دامنه اعتراض از دانشگاه به خیابان، بستر ورود
نیروهای نظامی- امنیتی را فعال كرد تا برای نخستینبار، این
نیرو خود را بهعنوان اصلیترین و موثرترین ابزار كنترلی
ساختار سیاسی معرفی كند. پس از آن بود كه این طیف از جریانهای
حاضر در ساختار سیاسی به تدریج حوزه فعالیت خود را گسترش دادند
و با شكلگیری گروه موسوم به «آبادگران» ورود خود به عرصه
سیاسی را رسما اعلام كردند؛ روندی كه با تشكیل مجلس هفتم و پس
از آن دولت نهم، به مرحله نتیجهبخشی رسید و نیروهای پنهان و
بعضا ناشناخته آن، از حاشیه به متن و از سایه به آفتاب آمدند.
همزمان با این ورود، به تدریج شاهد خروج طیفی از جریان راست از
عرصه سیاسی بودیم. در انتخابات مجلس هفتم و آنگاه كه چهرههای
شاخص موتلفه از فهرست انتخاباتی آبادگران كنار گذاشته شدند،
این خروج به شكلی آشكار رخ نمود. این خروج از منظر سران
موتلفه، البته اتفاقی صرفا سیاسی و از منظر «تنگنظری» نیروهای
نوپدید موسوم به «اصولگرا» بود. چنانكه در همان روزها از
حبیبالـلـه عسكراولادی نقل شد كه به یكی از همسن و سالهایش
در میان اصلاحطلبان كه در انتخابات مجلس هفتم ردصلاحیت شده
بود، گفته بود: «شما را آشكار
حذف كردند و ما را پنهان!»
(نقل به مضمون). این گفته كه آن روزها به نقل از عسكراولادی در
محافل سیاسی پیچید، تفسیری صرفا سیاسی از تحولی بود كه در طیف
محوری و كانون اصلی قدرت جمهوری اسلامی در حال بروز بود. شكست
سنگین راستگرایان سنتی در انتخابات ریاستجمهوری نهم و در
مقابل، برگزیده شدن یكی از نمایندگان طیف نوپای موسوم به
«اصولگرا» به جایگاه رئیس دولت، نشان داد كه مشكل راست سنتی
فراتر از حذف سیاسی، به بحران پایگاه و مشروعیت اجتماعی
بازمیگردد. حوادث اخیر بازار اما دامنه بحران جناح سنتی راست
را به كانون مشروعیت این جناح كشاند و برخلاف تحلیلی كه گفته
میشود كلیت نظام سیاسی را دچار چالش میكند، میتواند با
تغییر رسمی ابزار كنترلی بازار (از نهادهای سنتی به ساختارهای
حكومتی و نظامی- امنیتی) فرصتی برای تعیین تكلیف با پایگاه
سنتی حكومت و گامی دیگر در مسیر تثبیت جناح نوپدید باشد.
از این زاویه است كه یادداشت اخیر روزنامه «كیهان» هم معنا
پیدا میكند. آنجا كه وی بر كاهش نفوذ ابزار
كنترلی بازار و دوران
«لاجوردیها و شهید عراقیها» حسرت میخورد و در مقابل،
«برخورد نیروهای نظامی برای قلع و قمع» را توصیه میكند. این
صریحترین تحلیل و تجویز رسمی از مجرای اخیر بود. آنجا كه
ابزار زنگزده و كهنه سنتی را با ساختاری تازه و لبه تیز
جایگزین میكند. ساختاری كه مشابه آن، پیش از این در دانشگاه و
ادارات مستقر شده بود و اینك در آستانه
استقرار در بازار است.
(منتشر شده در کارگزاران)
|