1-
اولین معضل، ضعف مراعات قواعد اخلاقی در اغلب سطوح روابط
اجتماعی است. در سطح کلان برای نمونه میتوان به رفتارهای
غیراخلاقی دولت با جامعه (مثل دروغگویی با آمار) و رفتارهای
غیراخلاقی جامعه با دولت (مثل فرار از مالیات واقعی) اشاره
كرد. در سطح خرد نیز رعایت قواعد اخلاقی در بین اعضای خانواده،
همسایهها، همکاران، دوستان، هم شهریها و هموطنان ضعیف است.
اغلب مطالعات موجود «رواج بیاعتمادی» گسترده در جامعه ایران
را تأیید میکنند.
2- دومین آسیب درصد
بالای فقرا است که جمعیتی بین ده تا پانزده میلیون را در
برمیگیرد. جمعیت دوبرابر شده و شمار فقرا نگرانکننده است.
خصوصاً اگر علت بسیاری از آسیبهای اجتماعی دیگر را همین فقر
بدانیم، این تعداد فقرا همه را نگران میکند. به عبارت دیگر
عامل آسیبزا و جرمزای فقر در جامعه همچنان حضور پررنگی دارد.
3- سومین آسیب اجتماعی
اعتیاد است. اگر حد وسط آمارهای موجود را مبنا قرار دهیم و
جمعیت معتاد را دو میلیون و نیم در نظر بگیریم و این عدد را در
4 یا 5 نفر، متوسط تعداد اعضای خانواده ضرب كنیم، آنگاه
میتوان مدعی شد كه حداقل ده میلیون از مردمِ جامعه ما درگیر
مسأله حاد و خانمانبرانداز اعتیاد هستند.
4- بیکاری هم اکنون در
ایران فقط یک معضل اقتصادی نیست، بلکه یک معضل حاد اجتماعی نیز
هست. اول اینکه آمار چهار تا پنج میلیون بیکار از لحاظ کمی
بالا است. از لحاظ کیفی نیز بیکاری هم در اقشار پایین و هم
بالای جامعه معضل ایجاد کرده است. در اقشار پایین، پدر و مادر
نمیتوانند از پس مخارج زندگی و خورد و خوراک فرزندان بیکار
خود برآیند و همین فشار اجتماعی جوانانِ بیکار را به انجام
تخلفات اقتصادی، انحرافات اجتماعی، اعتیاد، افسردگی و خودکشی
ترغیب میکند. در اقشار متوسط جامعه نیز، شاهد خانوادههایی
هستیم که در آن یک یا چند جوان تحصیلکرده بیکار زندگی میکنند
و همین عامل یکی از زمینههای بروز تنش در خانوادههای متوسط
جامعه شده است. حتی تعداد زیادی از ازدواجهایی که در طبقه
متوسط انجام میشود با کمک همهجانبه پدر و مادرها صورت
میگیرد و خود جوانان بهخاطر نداشتن شغل قابل قبول،
نمیتوانند از عهده هزینههای زندگی برآیند.
5- پنجمین معضل و آسیب
اجتماعی، حاشیهنشینی است. بسته به معیارهایی که برای تعیین
حاشیهنشینها به كار میروند، از جمعیتی بین پنج تا بیست
میلیون نفر بهعنوان حاشیهنشین یاد میشود. اگر تنها پنج
میلیون نفر حاشیهنشین حاد هم داشته باشیم که زیست فیزیکی و
اجتماعی و روزانه آنها با بحران روبرو باشد، پدیدهای
فوقالعاده نگرانکننده است. اگرچه ظهور این پدیده معلول
توسعهنیافتگی نامتوازن جامعه است ولی میزان قابل توجهی از
آسیبهای شهری به افرادی برمیگردد که در این مناطق زندگی
میکنند.
6- ششمین معضل رشد
فزاینده تعداد ضرب و شتم، قتل، دزدی، جرم و جنایت است. این
انحرافات در ایران از کشورهای مشابهی مثل مالزی، تركیه و مصر
بیشتر است. پارهای از جرائم مثل قتل در درون خانوادهها و
خویشاوندان در حال گسترش است. این که در ایران قتل و ضرب و شتم
در خانوادهها رو به افزایش است، علامت خطرناکی است، چرا كه
نشان میدهد ناامنی از سطوح ظاهری جامعه به لایههای درونی آن
کشیده شده است.
7-
از هفتمین معضل رشد فزاینده طلاق؛ تعداد رو به فزونی زنان
سرپرست خانوار بدون درآمد؛ رشد کودکان بیسرپرست؛ آسیبهای
مربوط به بدن (مثلاً تعداد افراد سیگاری در ایران در حال
افزایش است، تعداد مصرف کنندگان قرصهای مسکن و شادیآور در
کشور بالا است، درصد افراد چاق رو به فزونی است؛ تنفروشی -
فحشا - سیر صعودی دارد؛ و مصرف نوشابههای الکلی غیراستاندارد
افزایش یافته است). موارد مذكور مردم را در نگرانی دائم قرار
داده است.
8- دو معضل دیگر: اولی
تبعیض قومی است. شواهد زیادی وجود دارد که مناطق اهل سنت از
لحاظ توسعهیافتگی در مناطق پیرامونی و درجه دوم قرار دارند و
لذا پارهای از آسیبهای اجتماعی مثل فقر و احساس ناکامی در آن
مناطق بیشتر است. دومی تبعیض جنسیتی است. زنان وارد عرصه عمومی
شدهاند ولی امکانات عرصة عمومی برای هر دو جنس یکسان نیست. از
ساده ترین سطوح یعنی امکانات تفریحی، ورزشی گرفته تا اشتغال و
درآمد. تبعیضهای حقوقی نیز بر مشكل افزودهاست. در نتیجه،
زنان در جامعه ایران از توانایی کمتری در مقابله با تهدیدها و
آسیبها برخوردارند و به همین دلیل بیشتر قربانی میشوند.
بهعنوان نمونه زنان بیشتر قربانی ناخواسته فقر، بیکاری و
اعتیاد میشوند.
چرا جامعهای که سیسال
پیش یکی از آرمانهای انقلاب عظیم، مردمی و دینیاش ایجاد
جامعهای اخلاقی، با رفاه، بدون تبعیض (و به تعبیر نگارنده،
ایجاد جامعهای با آسیبهای اجتماعی کمتر) بوده است، اینک با
رشد فزاینده و تراکمیِ آسیبهای اجتماعی روبرو است؟ این سؤالی
است که وجدان هر ایرانی مسئولی را میگزد. (برگرفته و خلاصه
شده از سایت "امروز")
|