در هنگامه
جنگ ایران و عراق و بمباران هر روزهی شرکت نفت کرمانشاه بود،
این شرکت در بهمن ماه سال64 طی اطلاعیهای مژدهی استخدام چند
کارمند را به اطلاع عموم مردم شهید پرور رساند. یکی از دوستان
گرمابه و گلستان من هم بخت خود را برای استخدام در شرکت مزبور
امتحان کرد. یک هفته فرصت داشت تا کتاب
3 هزار تست ایدهئولوژیک
اسلامی را که آن زمان داشتن و خواندن آن از نان شب هم واجب تر
بود به کله اش فرو کند. تا چشم به هم گذشت یک هفته به سر آمد.
نتیجه ی مصاحبه:
- تا حالا
نمار میت خوانده ای؟
- بله. بر
هر مسلمانی واجب است که نماز میت بخواند، من هم تا حالا سه بار
خوانده ام.
- اگر در
حین سجده نماز میت از دماغ ات خون بیاد نمازات باطل است یا
صحیح؟
- باطل است!
چون خون از نجاسات است.
- میدانم
که خون از نجاسات است ولی نماز میت که اصلن سجده نداره.
- اگر ندارد
پس چرا شما میپرسید؟
- این نکته
ی انحرافی سوال است.
- نهج
البلاغه میخوانی؟
- می خوانم.
- یکی از
احادیث نهج البلاغه را که حفظی بخوان
- برادر من
ترجمه فارسی اش را خوانده ام، عربی بلد نیستم.
-اشکال
نداره فارسی اش را بگو.
- از علی
آموز اخلاص عمل!
- این که
شعر است.
- بله
میدانم برادر ولی بد نیست بدانید که حضرت علی شعر هم میگفته.
- مرتیکه
این شعر شهریار است نه حضرت علی.
- بگو ببینم
جزو خانوادهی شهدا هستی یا نه؟
- والله آن
وقت که پدر من فوت کرد از اینجور بحثها نبود. ولی یک راکت
عراقی خورده به قبر پدرم که قبل از جنگ مرده بود. نمیدانم
موثر است یا نه؟
- شهدا را
مسخره میکنی! برو بیرون. ردی.
به این
ترتیب، شدم یکی از آن چند میلیون بیکاری که توی مملکت می
چرخند.
(اصل این
مطلب در
اینجا منتشر شده و ویراستاری و خلاصه اش آنست که
دربالا خواندید.) |