در درون اصولگرایان بسیاری پذیرفته اند که
تداوم ریاست جمهوری
آقای احمدی نژاد بازی باخت است. هم
خود آنان بد نام می شوند و هم
کشور و مردم آسیب می بینند و برای
انتخابات ریاست
جمهوری دهم اختلاف دارند. عده ای از اصلاح
طلبان نیز در تردید به سر می
برند که از عناصر معتدل جناح راست
حمایت کنند یا بکوشند آقای خاتمی را راضی کنند تا در صحنه حضور
یابد تا هم مردم از آن منفعت ببرند، هم
نظم و امنیت تثبیت شود و هم کشور در
مسیر توسعه همه جانبه و دموکراتیک
قرار گیرد.
به نظر من ایده دفاع اصلاح طلبان از یک
نامزد معتدل اصولگرا در
انتخابات ریاست جمهوری دهم به دلایل
زیر نه ضروری است و نه نتیجه بخش:
اول- شواهد و قرائن بیانگر تداوم حمایت
قاطع مراکز قدرت از انتخاب
مجدد
آقای احمدی نژاد است و نشانه مهمی که خلاف آن را ثابت کند دیده
نمی
شود. موضع روزنامه کیهان و هفته نامه صبح
صادق ( ارگان سپاه) در دفاع از
ریاست جمهوری مجدد آقای احمدینژاد
کاملاً گویاست. این امر دلایل گوناگون
دارد.
1- دیدگاه و مواضع آقای احمدی نژاد به
کانون قدرت بسیار نزدیک تر از دیگر نامزدهای اصولگراست؛
2- ً، روسای جمهور در دور دوم معمولا رو به
نزول اند، برخلاف دور
اول که رو به صعودند. دستکم خود و
دیگران در چنین تصوری به سر میبرند.
3- ً، آقای احمدی نژاد و همکارانش تیم
کوچکی را تشکیل می دهند و
عقبه سیاسی تشکیلاتی ندارند. در
نتیجه مجبور به هماهنگی صد در صد با مراکز
قدرت هستند.
4- ً، امکان اکثریت شدن راست سنتی در مجلس
هشتم فراهم شد تا تداوم
ریاست آقای احمدینژاد با چالش جدی
در درون اصولگراها مواجه نشود.
به
دلایل فوق نامزد
مراکز قدرت همچنان آقای احمدی
نژاد است.
دوم- فرض کنیم کانون قدرت رقابت آزاد
نامزدهای اصولگرا را در غیاب
نامزد اصلاح طلب بپذیرد. در آن صورت
پشتیبانی اصلاح طلبان از یک نامزد
اصولگرا باعث می شود که آقای احمدی
نژاد از حمایت گسترده و علنی مراکز
قدرت بهره مند و مجدداً برگزیده
شود. بگذریم از اینکه حتی اگر اصلاح طلبان
برای برگزاری نسبتا آزاد انتخابات و
بی طرف ماندن کانون قدرت خود را از
انتخابات کنار بکشند باز هم به
احتمال بالای 90 درصد آقای احمدی نژاد
انتخاب خواهد شد، زیرا تاکنون رأی
او از دیگر نامزدهای اصولگرا بیشتر بوده
است.
سوم- چه آقای احمدی نژاد رئیس جمهور شود و
چه یک نامزد اصولگرای
دیگر، مادام که حکومت یکدست بماند و
سیاستهای جاری دنبال شود،
مشکلات
اساسی کشور و مردم، اگر افزایش نیابد در
همین حد باقی خواهد ماند. حمایت
اصلاح طلبان از هر نامزد اصولگرا،
حتی اگر پیروز شود، تبعات سوء عملکرد
غیر کارشناسانه و غیر دموکراتیک
اصولگراها و نیز تداوم مشکلات کشور و مردم
را به پای آنان نیز خواهد نوشت.
نتیجه رای اشتباه اقلیت مجلس هشتم به آقای
لاریجانی چه بود؟ جز پذیرش بدنامی
از یک سو و حمایت وی از طرح اعدام
گردانندگان سایتهای اینترنتی منحرف
در گام اول و وزیر کشور شدن آقای
دکتر کردان در گام دوم.
چهارم- شرکت در انتخاباتی که همه نامزدهای
آن اصولگرا هستند، مشروعیت
بخشی به روند خطرناک استحاله
«جمهوری اسلامی ایران» به «دولت اسلامی» یا
«استبداد دینی» است. این خواست کانون
قدرت است که سقف رقابت سیاسی را در
ایران بین نامزدهای اصولگرا قرار
دهد و اصلاحطلبان با حمایت از یک نامزد
اصولگرا آن روند را تأیید کنند، تا
از شهر رانده شوند و از ده مانده.
حمایت
اصلاحطلبان از یک نامزد اصولگرا، در چارچوب ساختار و شرایط
کنونی،
حذف داوطلبانه اصلاحطلبان نه فقط از
حکومت، بلکه از جامعه مدنی و حتی از
افکار عمومی است. حمایت از یک نامزد
اصولگرا، اصلاحطلبان را به جناحی بی
هویت تبدیل خواهد کرد که برای حضور
در قدرت به هر قیمت، حاضر به اصول
فروشی هستند.
پنجم- به نظر می رسد علت پشتیبانی عدهای
از عقلای راست سنتی از
نامزدی آقای خاتمی آن است که آنان
نیز پشت سرگذاردن آقای احمدی نژاد را در
انتخابات آتی صرفا با کاندیداتوری
آقای خاتمی ممکن می دانند و معتقدند
دیگر نامزدها – چه اصولگرا و چه
اصلاحطلب- با توجه به حمایت مراکز قدرت از
رئیس دولت نهم و مهندسی شدن
انتخابات، پیروز میدان رقابتهای انتخاباتی
نخواهند بود.
ششم- فقط تعدادی از اعضای کارگزاران سازندگی
طرفدار حمایت از یک نامزد
اصولگرای معتدل هستند اما مجموعه
اصلاح طلبان با این ایده مخالفاند.
نه به
دلیل اینکه با ائتلاف تحت هر شرایطی
مخالفند، بلکه با توجه به ساخت قدرت و
مجموع شرایط راه نجات کشور را نه
حمایت از یک نامزد اصولگرای معتدل، بلکه
حمایت همه از جمله گروههای مستقل و
راست سنتی از کاندیداتوری آقای خاتمی
می دانند. |