|
اواسط خرداد ماه بود که آقایی بنام
پالیزدار که فردی
ناشناخته بود علیه
مفاسد اقتصادی دست به افشاگری زد و
سروصدایش از همدان تا
تهران و از
تهران تا به سرتاسر ایران رسید و
سپس به یک مساله ی مهم سیاسی
تبدیل شد. شبکه ی ماهواره ای کانال
یک از مردم خواست که روز 24 خرداد به
مساله
مفاسد اقتصادی که رئیس جمهور بصورت
سربسته و بی نام و نشان از آن
یاد کرده و البته تهدید نمود که
اسامی آنها را فاش خواهد کرد و اکنون
آقای
پالیزدار اسم و رسم دارشان کرده بود
,در مقابل پارک ملت اعتراض
کنند.
از این دعوت گروهی از مردم استقبال
کرده و در زمان مقرر در محل
موعود
گرد آمده بودند که البته در همان
اوان بازداشت وسیع همراه با ضرب و
شتم
مردم توسط لباس شخصیها نیز آغاز می
شود و هر آنکس را که می توانستند
و
در آن حوالی می دیدند با کتک مفصلی
گرفته و بازداشت می کردند .من
نیزآنروز می خواستم به محل کار یکی
از دوستانم در حوالی میدان ونک سری
زده
و حالی از او سراغ کنم که سر خیابان
نیایش چند لباس شخصی به من
نزدیک
شده و خواستند که با آنها
بروم.ابتدا فکر کردم که می توانم مساله را
به
آنها توضیح داده و ختم کنم که البته
اشتباه می کردم چرا که تا
خواستم
توضیح دهم ,فحش و کتک آغاز شد تا
بفهمم زبان حاکم در اینجا با گفتگو
بی
گانه است و مفاهیم از طریق دیگری
صورت می گیرد ,مقاومت من منجر شد
که
یک فرد درشت قامت بسیار قوی هیکلی
آمد و سپس گردنم را گرفت و از
زمین
کند و چند قدم برد و انداخت داخل
ماشین و سپس بهمراه دیگر
بازداشت
شدگان که خانم بودند منتقلم کردند
به کلانتری وزرا.در آنجا اغلب
روحیه هایشان خوب بود و بیشتر نسبت
به وضعیت بازداشت اعتراض داشتند و
اعتراضشان را با سروصدا نشان
میدادند ,مامورین قول دادند که تا آخر وقت
آزاد
خواهیم شد ; فقط بایستی روال اداری
پایان پذیرد.در
وزرا بود که دختری کنار
من قرا گرفت که از شدت ضرب و شتم
لباسش پاره
شده بود .پس از اندکی با او در
مورد مسائل مختلفی از آشنایی تا
حقوق وعدالت اجتماعی سخن گفتیم . شب هنگام
خلاف وعده ما را به اوین بردند و من
دو هفته را در انفرادی تحت بازجویی بسر
بردم. وقتی به بند 240 و سپس به
بند عمومی منتقل شدیم با آن دختر
آرام که
اکنون اسمش را می دانستم
محبوبه کرمی است هم سلولی شدیم .
این وضعیت باعث شد
که ما بیشتر به هم
نزدیک شویم و از سویی دیگر با
گفتگوهایی که می کردیم گذر
عمر در زندان
برایمان راحت تر شد و البته مفیدتر
.از محبوبه دلیل و
چگونگی بازداشتش را جویا شدم .
گفت:
"داخل اتوبوسی بوده
که عده ای با متوقف
کردن ماشین به داخل آن رفته و با
ضرب و شتم
بازداشتش می کنند"با بسیاری دیگر
نیز برخورد کردم که می گفتند کاملا
اتفاقی در مسیر این قضیه قرار گرفته
و
بازداشت شده اند .اینگونه بود که
ابتدا این پرسش برایم مطرح شد که چرا
می
بایست عده ای بیگناه که تنها
از روی تصادف در آن محل بوده اند و
نه شعاری
داده اند و نه کاری انجام
داده اند ,مدتی دور از خانواده و در
وضعیت روحی
نامناسب بسر برند!چه
کسی مسوول پاسخگویی این وضعیت
نامناسب است؟حقوق شهروندی
بسیاری غیر
قانونی و غیر اصولی توسط افرادی که
منصب قانونی برای برخورد
نداشته و
با توجه به وضعیت حتما تخصص هم
نداشته اند ,مخدوش شده بود اما
نهادهای
حقوقی جامعه هم نمی توانستند کار
شایسته و بایسته ای به انجام
رسانند و نسبت
به این شرایط اعتراض خود را اعلام دارند و یا دست کم
بازداشت
شدگان را با حقوق قانونی شان آشنا
سازند.
پس از 32 روز بود
که با گذراندن بازجویی ها ,با وثیقه
ای یک میلیارد
ریالی آزاد شدم و پس از
چند روز برای محبوبه نیز قرار یک
میلیارد ریالی صادر شد .خود او و خانواده
اش نسبت به این امر اعتراض داشتند و
از
تودیع وثیقه خودداری کردند و الان
محبوبه شصت اندی روز است که در
زندان
بسر می برد و من پرسش دیگری برایم مطرح
شده است که با پرسش اولم متفاوت
است; در جامعه ای که رئیس جمهورش هم
مدعی
وجود مفاسد اقتصادی است گروهی
دختری , پسری,پیری ,جوانی بخواهد به
این امر
اعتراض کند ,بخواهد به بی
عدالتی معترض باشد, آیا سزایش فحش و
کتک و زندان و
سپس وثیقه ی یک
میلیارد ریالی است؟آیا می بایست همه
معتاد و درزد و الاف و
بی کار شوند
و سرخود بالا نگیرند تا از عدالت
سخن بگویند؟چگونه است در حکومت
شیعی
خواستن و سخن گفتن از عدالت که یکی
از اصول مذهب شیعه است چنین
عواقب
وخیمی به همراه می آورد؟عجبا که دیگر
راه را برای امر به معروف و
نهی
از منکر هم بسته اند که البته از
حقوق شهروندی و حق اعتراض و تجمع
سخن
نمی گویم و گرچه می دانم پرسش هایم
بی پاسخ خواهند ماند اما شاید
مردم
این سرزمین بخواهند به این پرسش ها
چون من بیاندیشند و همه با
هم
امیدوار باشیم و بکوشیم که زندان
جای امثال محبوبه کرمی نباشد. |
|