حجت الاسلام "ذوالنور" مسئول راه انداختن کفن پوشان درشهر قم،
در دوران خاتمی، در دوران احمدی نژاد و تشکیل حکومت سپاهی، به
فرمان رهبر جانشین نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران شد.
وی در
جلسه هفتگی انصار حزبالله سخنانی گفته که بموجب همین سخنان
قائم مقام نماینده رهبر در سپاه شده است.
ذوالنور هم باید
از روحانیونی باشد که در زمان آقای خامنه ای و در جهت آرمان
های ایشان و نه آرمان های انقلاب 57 رویش کرده است. روحانی بی
شجره ای که به زحمت شاید 40 سال داشته باشد. یعنی در انقلاب 10
ساله بوده است.
از جمله این
سخنان:
اگر کسی از ناحیه
مقام
معظم
رهبری مورد غضب باشد، آن مقام اذن تصرف در امور را ندارد و اگر هم
دستگاههای ذیربط در پایین کشیدن آن مسوول وظیفه خود را انجام
نداند، این
وظیفه
مردم است که به خیابانها بریزند و آن شخص را به زیر بکشند.
حمایتهای ایشان
از همه دولتها مثل لطف
عمومی خدا
در ماه مبارک رمضان است؛ همه مشمول این حمایت هستند ولی نوع
حمایتهایی که از دولت آقای احمدینژاد داشتند، حمایت خاص است.
تا زمانی که کارد
به
استخوان نرسیده و نیاز حتمی به جراحی نباشد و عوارض جراحی هم
بدتر از
آن مرض
باشد، مقام معظم رهبری دست به جراحی نمیزنند. یک زمان ممکن
است شرایط کشور برای عمل جراحی
مناسب
نباشد، برای مثال وقتی نسل جوان پشت سر گزینهای هستند که رای
آورده
است، اگر
آنجا برخورد شفاف و قهری بشود نتیجه عکس خواهد داد؛ بنابراین
نباید
همینجوری عمل کنیم.
ایشان هم برای
روشنگری
مسیر افراد و هم برای کد دادن به مردم و ایجاد یک فضای مناسب
اجتماعی،
بحثهایی نظیر دشمنشناسی، عوام و خواص، خودی و غیر خودی،
نفوذ،
استحاله،
تهاجم و شبیخون فرهنگی و نیز موضوعاتی که آنها مستمسک خود
قرار
داده
بودند مثل آزادی، جوانگرایی و جامعه مدنی را به عنوان
موضوعاتی در
بحث خود
مطرح میکردند تا باطن کار روشن و خطر نفوذ و نوع استفادههای
دشمن بیان
شود و تذکر لازم را هم برای برگشت و اصلاح میدادند.
کسانی از
آقای
خاتمی میخواستند که در مقابل رهبری بایستد، اینکه چنین
اتفاقی
نیفتاد به دلیل هنر مقام معظم رهبری بود. اگر خاتمی
رییسجمهوری
نشد که
انقلاب، اهداف انقلاب و ارزشهای انقلاب نیاز دارد، مقام معظم
رهبری
نگذاشت وی چنین رئیس جمهوری که دشمن میخواهد شود و این هنر
ایشان بود.
در زمان دولت
آقای
احمدینژاد زمینه بسیاری از دغدغههای مقام معظم رهبری از بین
رفت. در دوران گذشته
NGOها را
درست کردند، با هدف اینکه نشان بدهند مردم با نظام مقابله
میکنند و
بدین ترتیب با پول دولت و نظام مخالف برای نظام درست می کردند.
ولی امروز
دولت تحکیم پایههای ارزشی انقلاب،
کاهش تشنج و افزایش بصیرت و
تنش سیاسی
را مدنظر قرار داده است. جهت و هدفگیری دولت صددرصد درست است
و
اگر هم در
جایی نتوانست و دچار اشتباهی شد، با یک
تلنگر و اشاره بیدار
میشود
ولی در دولت گذشته اینطور نبود.
انتقادات رئیس
مجمع تشخیص مصلحت نظام از برخی
عملکردها
نیز یک حرکت سیاسی محض
است و
احساس میکنم که منطق و انصاف پشت آن نیست و نتیجه آن سیاستی
است که
در بازار
سیاست مذموم است و زیر سوال میبرند. آقای رفسنجانی میگوید در
اوایل
دولت آقای احمدینژاد، مقام معظم رهبری به من فرمودند که
انتقاد
نکنید و
همکاری کنید. حالا دوران مدار تمام شده است. در اینجا یا باید
بگوییم
ماهیت دولت عوض شده و حمایت رهبری از آن برداشته شده است که
دیدیم
حمایتهای
ایشان از دولت نه تنها کم نشده بود بلکه بیشتر هم شده بود و یا
باید
بگویم ایشان برای حمایت از دولت زمان تعیین کردهاند که این
طور نیست
و دوران
مدارا به سر نمیرسد.
در دوران
سازندگی
آقای هاشمی رفسنجانی کارهای بسیار بزرگی انجام شد که نمیشود
انکار
کرد، ولی سمت و سو به سمت
اشرافیگری، شکاف طبقاتی و بیعدالتی بود. در دوران آقای خاتمی کار بزرگ
اقتصادی انجام نشد و تنها کارهای نیمه کاره دولت آقای
هاشمی را
تکمیل کردند. دین ستیزی، فرهنگ زدایی، باز کردن قلاده سگهای
غربی و به
جان مردم انداختن آنها و حاکم کردن آنها بر امور مردم در
زمان
آقای
خاتمی اتفاق افتاد. ولی در دوران آقای احمدینژاد هم سمتوسو و
جهت
صد درصد
درست بود و هم
کارهای
بزرگی انجام شده است اگر بخواهیم پرونده اقتصادی دولت نهم را
با دو دولت گذشته مقایسه کنیم یقینا پرونده
آبرومندانهتر و سرفرازانهتری را پیش رو خواهیم داشت.
پروتکل الحاقی از
لکههای ننگی
است که در
دوران آقای خاتمی بر پیشانی مردم زده شد و ما آن را یکطرفه
پذیرفتیم.
یکی از اهدافی که دشمن در دولت قبل تعقیب میکرد این بود که
جاسوسان
آمریکایی در غالب بازرسان آژانس به کشور بیایند و توان نظامی
ما
را بررسی
کنند و ببینند آمریکا به ما حمله میکند یا خیر. اعماق این لکه
ننگ را
نسلهای بعدی متوجه خواهند شد که مجلس ششم به سود دشمن چه کرد.
ماموریت
مجلس ششم این بود که قدرت چانه زنی را از دیپلماتهای ما بگیرد
که
بر سر میز
مذاکره برای پذیرش پروتکل الحاقی قدرت چانهزنی هم نداشته
باشند. در
آن دوران همه امتیازات را دادیم و سه سال مساله هستهیی ما عقب
افتاد ولی
در بعد هستهیی اگر تحریم شدیم این تحریم میارزد.
محمد خاتمی،
محمدرضا خاتمی و عبدالله نوری
برای
انتخابات ریاست جمهوری هیچ روزنه و نقطه
سفیدی
برای شورای نگهبان باقی نگذاشتهاند که بشود آنها را تایید
صلاحیت
کرد. اگر
هم این افراد بیایند مردم بار سوم اشتباه نمیکنند. انسان مومن
از یک
سوراخ چند بار گزیده نمیشود. بنابراین، اینها نمیآیند، ولی
اصلاحطلبان
راهبردهایی دارند که به دنبال تحقق آنها هستند؛ راهبرد اول
این است
که معتقدند به هر قیمتی آقای احمدینژاد نباید بیاید و این اصل
کار آنهاست
و برای این که وی نیاید هم به برخی جبهههای خودی نظام چراغ
سبز نشان
میدهند که در بین آنها تفرق و تشتت ایجاد کنند.
اگر آقای
احمدینژاد کاندیدا شود هر کس دیگری که به صحنه بیاید نه خدمت
به انقلاب کرده است و نه به اصولگرایی؛ چراکه دولت
آقای
احمدینژاد کارهایی را شروع کرده که مصلحت و منفعت کشور ایجاب
میکند
که در
یک دوره چهار ساله دیگر به
نتیجه برسد و آلان کار در مرحلهای نیست
که تغییر
دولت داشته باشیم و مصلحت این است که دولت عوض نشود.
از میان احزابی که در جبهه اصلاحات وجود دارند، برخی از آنها مثل تشکیلات آقای کروبی نزدیک
به
اصولگرایان هستند. اما اصلاح طلبان معتقدند اگر آقای
احمدینژاد به صحنه بیاید، اشخاصی مثل کروبی و دیگران نمیتوانند
تنه به
تنه او بزنند و فرشته نجات جبهه دوم خرداد را آقای خاتمی میدانند.
|