حسین شریعتمداری نماینده رهبر در روزنامه کیهان، اخیرا سرمقاله
ای نوشته و آن نظر رهبر در باره گوشه چشم کاخ سفید به
کاندیداهای اصلاح طلب برای مجلس هشتم را تکرار کرد. رهبر به
بهانه حمایت بوش از دمکراسی از ایران تا پاکستان که در آستانه
انتخابات مجلس هشتم ایراد شد، فرمان قلع و قمع اصلاح طلبان را
به شورای نگهبان داد. با آن سخنرانی رهبر، موج بزرگ تبلیغاتی
درباره امریکائی بودن اصلاح طلبان از سوی صدا و سیما و روزنامه
های وابسته دولت و دست راستی راه افتاد.
بدنبال انتشار سرمقاله جدید حسین شریعتمداری در کیهان، مصطفی
تاج زاده عضو رهبری جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب در
پاسخی سرگشاده خطاب به شریعتمداری مقاله ای را منتشر کرد که
بخش هائی از آن را می خوانید. نامه ای که در اصل باید خطاب به
"رهبر" نوشته می شد و نه سخنگوی او در روزنامه کیهان!
تاج زاده می نویسد:
جنابعالی در سرمقاله خود در کیهان، بار دیگر اصلاح طلبان همراه
باآقای خاتمی را به همسویی با آمریکا متهم و ادعا کردید:
«حمایت های آشکار سیاسی، تبلیغاتی و در مواردی حمایت های مالی
آمریکا و متحدانش از مدعیان اصلاحات که بارها به صراحت اعلام
شده است، با اسلامی بودن، انقلابی بودن ، وطن دوست و مردم دوست
بودن جبهه اصلاحات چگونه قابل جمع است. ممکن گفته شود آمریکایی
ها برای بد نام کردن مدعیان اصلاحات از آنها آشکارا حمایت می
کنند که باید پرسید درباره همخوانی و یکسانی مواضع اصلاح طلبان
با اهداف اعلام شده آمریکا چه می فرمائید؟ » (حسین شریعتمداری،
کیهان 11/6/87)
تصور می کردم با اعتراف صریح آقای مشایی در این باره که "دوستی
دولت نهم با دولت آمریکا بیشتر از دولت اصلاحات است" و وی
مفتخر به دوستی با مردم اسرائیل است، اتهام همکاری اصلاح طلبان
با آمریکا از دستور کار اقتدارگراها خارج شده باشد. در هر حال
برای روشن شدن این موضوع که کدام گروهها و جناحها با دولت
آمریکا همسو هستند، توضیحاتی را در ده بند ارائه می کنم. درج
این جوابیه و انتشار توضیحات شما در ذ یل آن در اولین شماره
روزنامه موجب تنویر افکار عمومی خواهد شد. عدم استقبال شما از
این جواب نشانه آگاهی جنابعالی از ضعف منطق خود و پرهیز از
تداوم مناظره با اینجانب و افشا شدن همسویی اقتدارگراها با
امریکاست.
ضمنا برای درک بهتر نسبت جریانهای سیاسی ایرانی با جناح جنگ
طلب آمریکا، شایسته است عملکرد جریانهایی چون طالبان و
القاعده را بررسی کرد که به نفع چه کسانی و کدام کشور بوده
است؟ آیا حق با افکار عمومی ایرانیان نیست که دیدگاه قشری و
تکفیری و نیز عملکرد تروریستی این گروهها را بیش از همه به
ضرر اسلام ومسلمانان و به سود جنگ طلبان آمریکایی ارزیابی
میکند؟
منش، روش و بینش کدام جریان سیاسی در ایران بیشترین شباهت را
با دیدگاه، مواضع و عملکرد طالبان دارد؟ اصولگرایان انکار نمی
کنند که از بسیاری جهات به تشابه رفتار و گفتار با طالبان متهم
شدهاند. به همین دلیل شعار علیه طالبان را در ایران شعار علیه
خود ارزیابی میکنند. از سوی دیگر خود معترفند اصلاحطلبان
کمترین تشابهی با گرایش طالبانی ندارند. به این ترتیب و مستقل
از آمریکایی بودن یا نبودن سران گروههای فوق، آیا نمیتوان
حکم کرد که عملکرد و ادبیات مشابه طالبان در ایران (شبیه
بسیاری از سر مقالههای کیهان) به سود جنگطلبان ایالات متحده
است هر چند در ظاهر شدیداً ضد آمریکایی باشد؟
وقتی هیأتهای اجرایی و نظارت و شورای نگهبان، آزاد و رقابتی
بودن انتخابات مجلس هشتم را منتفی کردند و مشارکت مردم را
بویژه در شهرهای بزرگ کاهش دادند و به کمتر از 30 درصد
رساندند، گذشته از نقض حقوق شهروندان، موجب شدند اتحادیه اروپا
با صدور اطلاعیه برگزاری چنین انتخاباتی را محکوم کند و به
جنگطلبان آمریکا بهانه را دادند که با تاکید بر غیر آزاد و
غیر قانونی بودن انتخابات مذکور و با تبلیغ برگزاری انتخابات
آزاد در افغانستان و عراق تحت اشغال، بکوشند عملکرد غیر انسانی
خود را در آن دو کشور توجیه و زمینه اعمال فشارهای بیشتر علیه
ایران را فراهم کنند.
با توجه به توضیحات فوق آیا مواضع هماوردطلبانه و ماجراجویانه
آقای احمدینژاد در مورد موضوعات جهانی از جمله ضرورت محو
اسرائیل از نقشه جهان و انکار هولوکاست، فرصت ایجاد اجماع
قدرتهای بزرگ جهان علیه کشور و مردم شریف ما را برای کاخ سفید
فراهم نکرد؟
آنچه از نتیجه اقدامهای طالبانی به سود دولت آمریکا مهمتر
است، یکسانی دیدگاه، منطق و روش اقتدارگراهای وطنی که آقای
شریعتمدار ی سخنگوی آنان به شمار می رود ، با رهبران کنونی کاخ
سفید به رغم چالش ها و تفاوتهای ظاهری است. بیاعتقادی
دولتمردان آمریکایی به حقوق و آزادیهای مردم کشورهای در حال
توسعه، قرابت و همسویی عمیقی با نگاه و عملکرد اقتدارگراهای
وطنی ندارد که به حقوق ملت ایران بیاعتنا هستند؟
شیوه تهمتزنی اقتدارگرایان درباره آمریکایی بودن همه منتقدان
خود شباهت زیادی با روش مجاهدین خلق دارد. یعنی فقط برچسب
نمیزنند بلکه با همه قوا میکوشند حریف سیاسی خود را به سمت
تحقق آن اتهام برانند. در این باره نقل خاطرهای از شهید رجایی
سخت به دل مینشیند، که در عین حال به وضوح بیانگر تفاوت آن
مرحوم با نسخههای تقلبی «شهید رجایی» است.
وی پس از کسب رای از مجلس و به عهده گرفتن مسئولیت نخستوزیری،
به بنیصدر گفت سعی کند شیوه رفتار سیاسی او در مخالفت با
دولت، با روش مجاهدین خلق یکسان نشود. بنیصدر منظور او را
پرسید. رجایی پاسخ داد روش مجاهدین خلق در زندان شاه چنین بود
که هر کس از آنان جدا میشد یا به آنان انتقاد میکرد ، او را
متهم می کردند که همکاری با ساواک را پذیرفته است. اما به همین
قناعت نمیکردند بلکه شرایطی در درون زندان ایجاد میکردند که
رقیب سیاسی آنها از شر مدعیان انقلابیگری به ساواک پناه ببرد
و با نوشتن عفوآزاد شود. سپس رهبران مجاهدین خلق اعلام
میکردند که دیدید! فلان منتقد ما سرانجام عفو نامه نوشت و
آزاد شد. از آنجا که بنیصدر پیشبینی می کرد که دولت رجایی
شش ماه بیشتر دوام نمی آورد، آن شهید بزرگوار او را نصیحتکرد
که قصد ندارد تحلیل او را عوض کنم. بلکه پیشنهاد کرد در همین
نقطه «پیشبینی» توقف کند و به عملیات تخریبی برای تحقق و
اثبات آن «پیشبینی» دست نزند تا تحلیل او به واقعیت بپیوندد و
کشور و مردم زیان ببینند.
امروز نیز کسانی که اصلاحطلبان را «آمریکایی» مینامند مطابق
همان شیوه عمل میکنند که زمانی مجاهدین خلق رقبای مبارز خود
را در زندان «ساواکی» میخواندند. مسأله فقط در باره یک
پیشبینی یا تحلیل نظری نیست بلکه فراتر از آن اقتدارگراها
میکوشند منتقدان را آمریکایی بکنند. سپس جشن بگیرند که دیدید!
فلان چهره مخالف اکنون سردمدار
V.O.A.
شده و سر از کنگره نمایندگان آمریکا در آورده است. به همین
دلیل اقتدارگراها رشد"صدای فارسی آمریکا" را می پذیرند ولی
مطبوعات و حتی سایت های اینترنتی منتقدان خود، به ویژه اصلاح
طلبان را توقیف یا فیلتر می کنند.
اصلاحطلبان راه صحیح مقابله با توسعه طلبی و تجاوزگری دولت
آمریکا را ترویج اسلام سازگار با دموکراسی، طرفدار حقوق انسان
و صلحطلب میدانند .
تنها راه حفظ استقلال کشور، یکپارچگی سرزمینی، امنیت عمومی،
منافع ملی، تأمین رفاه شهروندان و توسعه علمی، فنی و اقتصادی
کشور راهبرد «دموکراسی در داخل، صلح در جهان» است.
بوش با دفاع ظاهری از اصلاحطلبان، آگاهانه برای اقتدارگراها
فرصت فراهم کرد که به بهانه حمایت کاخ سفید از اصلاحطلبان،
حقوق اساسی شهروندان را نقض کنند و با پرپایی انتخابات فرمایشی
کشور را یکپارچه در اختیار خود گیرند. در این صورت تبلیغات سوء
رسانه های امریکایی علیه ایران واقعی جلوه می کند، واشنگتن
فرصت و بهانه اعمال فشار و تحریم و تهدید علیه ایران و
ایرانیان را به دست می آورد. |