ايران  

        www.peiknet.com

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک  

infos@peiknet.com

 
 
 

مصاحبه تحلیلی و بی پرده زیبا کلام در تهران
از خواب بیدار شویم
پیش از آنکه ایرانی نماند!

صادق زیبا کلام، از تحلیلگران سیاسی نزدیک به هاشمی رفسنجانی، درباره انتخابات آینده ریاست جمهوری در ایران، گفتگوئی بی پرده با دو مصاحبه کننده "اعتماد" کرده است. پاسخ های زیبا کلام به سئوالات "پوریا دیدار" و "هومان دوراندیش" دو مصاحبه کننده اعتماد، عمدتا بر محور ضرورت به صحنه آمدن "خاتمی" برای انتخابات ریاست جمهوری است. زیباکلام بارها بر ضرورت شرکت در انتخابات آن 20 میلیونی می کند که درانتخابات گذشته در خانه نشستند و امکان پیروزی احمدی نژاد را فراهم کردند. او می گوید که "اشباح" هولناکی را در تاریکی و بر فراز ایران می بیند و به همین دلیل معتقد است خاتمی بعنوان یگانه رقیبی که می تواند احمدی نژاد را کنار بزند باید به صحنه بیاید و همه باید بکوشیم آن 20 میلیون رای خفته در خانه ها را به پای صندوق های رای بکشیم. شاید این نادر مصاحبه ای از زیباکلام باشد که به حاشیه نرفته و چند پهلو سخن نگفته و همین دلیل آن را با اندکی کوتاه سازی منتشر می کنیم.

 
 
 
 
 

 

-  با توجه به مطرح شدن بحث کاندیداتوری خاتمی در انتخابات ریاست جمهوری سال آینده، شما تا چه حد این بحث را جدی می دانید؟

به نظر من این بحث کاملاً جدی است و باید هم جدی باشد؛ چرا که آقای احمدی نژاد مصمم هستند برای دوره دوم ریاست جمهوری خود را کاندیدا کنند و در این باره هیچ شکی نباید به خود راه بدهیم. حال سئوال اساسی این است که چه اشکالی دارد که احمدی نژاد دوباره رئیس جمهور شود؟ در یک کلام به نظر من این امر به خیر و صلاح کشور نیست.

- چرا؟

کسانی که در دوره گذشته بدنبال ریاست جمهوری احمدی نژاد بودند، ایشان را یک فرد غیر فاسد، حزب اللهی و قاطع می دانستند که شعارها و ویژگی های شخصیتی اش یادآور فضای آرمانی اوایل انقلاب بود. ساده زیستی احمدی نژاد در کنار سایر ویژگی هایش، وی را به فردی ایده آل برای حامیانش بدل کرده بود. فردی که به فساد آلوده نشده است و نکات منفی حول و حوش شخصیت و زندگی وی نیست. اما مشکل از اینجا شروع شد که این نامزد ایده آل "رئیس جمهور" شد و در مقام اجرا، بتدریج مشکلات زیادی را بوجود آورد؛ مثل خواستگاری که از هر نظر ایده آل به نظر می رسد ولی بعد از ازدواج، همسرش در او بدبینی و خشونت و نکات منفی بسیاری می بیند. به نظر من احمدی نژاد برای گروه ها و افرادی که از وی حمایت می کردند، تقریباً چنین حالتی پیدا کرد؛ بویژه از نظر اجرایی فرد توانمندی از آب در نیامد. علاوه بر این احمدی نژاد در سبک و سیاق مملکت داری و شیوه حکومتگری بسیار خود محورانه عمل کرده و در نظام مدیریتی اش چیزی بنام خرد جمعی وجود ندارد. وزرا، استانداران، فرمانداران و تمامی اعضای کابینه، کاملاً فرمانبردار احمدی نژاد هستند و او هر چه می گوید، مابقی افراد باید اجرا کنند؛ چرا که اگر غیر از این رفتار کنند کنار گذاشته می شوند. فرهاد رهبر، دانش جعفری، پورمحمدی و علی لاریجانی به همین دلیل کنار گذاشته شدند. این رفتار و شیوه عمل ممکن است برای یک دبیرستان یا یک کارخانه آجرپزی مناسب باشد ولی برای یک کشور 70 میلیونی شیوه خوبی نیست و نتایج آن را هم امروز در عرصه های مختلف، از اقتصاد و سیاست و عرصه اجتماع گرفته تا وضعیت ایران در عرصه بین المللی، می توانید ببینید.

- در واقع مطابق تحلیل شما، به رغم اینکه احمدی نژاد شعار «کابینه هفتاد میلیونی» را سر می داد، پس از به قدرت رسیدن عملاً کابینه تک نفره تاسیس کرده است.

احمدی نژاد به رغم اینکه سعی می کند خودش را زمین خورده و خاکی نشان دهد و شاید هم واقعاً این گونه باشد، اما در عین حال نمی تواند هیچ کس را بالاتر از خود یا حتی همردیف خود بداند و اگر با چنین کسی در دولتش و در میان مسوولینش مواجه شود، او را کنار می گذارد. خاکساری و کوچک دیگران بودن که فقط در حرف نیست، بلکه کسی که تاب تحمل انتقاد دیگران را داشته باشد، می تواند چنین ادعایی بکند، وگرنه به زبان، همه می توانند ادعا کنند. در مجموع به دلیل شیوه مدیریتی احمدی نژاد است که من به صلاح مملکت نمی دانم زمام امور را دوباره به دست بگیرد؛ زیرا هیچ دلیلی وجود ندارد که ایشان در دوره دوم ریاست جمهوری بتواند عمل کند.

- به نظر شما چه کسی از شانس پیروزی در برابر احمدی نژاد برخوردار است؟

متاسفانه به دلیل وضعیت سیاسی که در آن به سر می بریم، به گمان من معدود شخصیت هایی بتوانند در مقابل احمدی نژاد بایستند. این اشکال یا ضعف هم در اصلاح طلبان و هم در اصولگرایان وجود دارد. در جناح اصلاح طلب می توان از کروبی، عارف، محمدعلی نجفی و حسن روحانی نام برد. من هیچ تردیدی ندارم که دانش و شیوه حکومت کردن محمدعلی نجفی خیلی بیشتر و بهتر از احمدی نژاد است و کسی مثل او در شرایط فعلی خیلی بیشتر به درد مملکت می خورد تا احمدی نژاد؛ اما من فکر نمی کنم او در برابر احمدی نژاد بیش از پنج، شش میلیون رای بیآورد. از سوی دیگر، من برای اصولگرایانی مثل ناطق نوری، قالیباف، علی لاریجانی، احمد توکلی و حدادعادل هم هیچ شانسی نمی بینم. پس با این اوصاف چه کسی می تواند جلوی احمدی نژاد بایستد؟ به نظر من این شخص به قول فروغ فرخزاد کسی است که مثل هیچ کس نیست؛ یعنی خاتمی. مشروط بر اینکه بخشی از آن موجی که در سال 76 به طور اتوماتیک در سطح جامعه به نفع خاتمی به راه افتاد، مجدداً برپا شود. در این صورت خاتمی بالای 20 میلیون رای می آورد و احمدی نژاد شکست خواهد خورد.

- اصولاً خاتمی چرا باید کاندیدا شود؟

من معتقدم خاتمی به خاطر تکلیفی که دارد باید کاندیدا شود. او باید به خاطر نجات میهن، خون شهدا، تداوم راه امام و نجات کشور از وضعیت موجود و به خاطر آرمان ها و آرزوهایی که پایمال شده اند، آبرو و حیثیتش را وسط بگذارد و نامزد ریاست جمهوری شود. خاتمی باید به وظیفه و تکلیفش عمل کند و به خاطر ایران و اسلام از آبروی خودش بگذرد. اگر پیروز شود که خیلی عالی خواهد شد و اگر شکست هم بخورد، به تکلیفش عمل کرده است. دکتر مصدق می گفت به نظامیان یک عمر حقوق می دهند که اگر روزی جنگ شد، بایستند و از مملکت دفاع کنند. ایران نیز در این شرایط به خاتمی احتیاج دارد و او باید به خاطر ایران فداکاری کند. من عین این استدلال را برای هاشمی در سال 84 کردم. در زندگی سیاسی همیشه شیرینی پیروزی وجود ندارد؛ گاهی تلخی شکست هم هست. خاتمی در صورتی می تواند خودش را کنار بکشد که بگوید احمدی نژاد کاملاً موفق عمل کرده است. اما خاتمی بهتر از هر کس دیگری می داند که کشور در این سه سال گذشته چه هزینه هایی را پرداخته است. خاتمی باید داوطلبانه روی مین برود؛ مثل صف شکن هایی که در زمان جنگ روی مین می رفتند تا راه باز شود.

- با فرض پیروزی خاتمی در انتخابات، به نظر شما مهم ترین پیامدهای این امر برای نظام جمهوری اسلامی چه خواهد بود؟

مهم ترین دستاورد آن در حوزه بین المللی خواهد بود؛ یعنی فضای بین‌المللی که علیه ایران ایجاد شده است تغییر می کند و امریکا دیگر نمی‌تواند هر کاری که می خواهد علیه ایران انجام بدهد. در واقع امریکایی ها و اسرائیلی ها که به چیزی جز نابودی نظام جمهوری اسلامی قانع نیستند، دچار مشکل می شوند؛ زیرا فرانسه و آلمان و ایتالیا و ژاپن و هند لزوماً دشمن ما نیستند. اما وقتی کسی مثل احمدی نژاد رئیس جمهور است، به نظر می رسد این کشورها نیز سیاستی متفاوت با ما در پیش می گیرند، در حالی که اگر کسی مثل خاتمی رئیس جمهور باشد این کشورها با ما دوستانه تر رفتار می کنند و برای امریکا تحت این شرایط مشکل ایجاد می شود.

در حال حاضر بحث اساسی این نیست که خاتمی چه کارهای مثبتی می تواند انجام دهد. الان بحث اصلی این است که جلوی جناح راست و اصولگرایان که با اعمال و سیاست هایشان به نظام ضربه وارد می کنند باید گرفته شود. بزرگ ترین کاری که خاتمی می تواند انجام دهد این است که جلوی لطمات را بگیرد و این خودش کار کوچکی نیست. از نظر ایجابی هم به آزادی مطبوعات و تشکل ها و آنچه ذیل توسعه سیاسی قرارمی گیرد، کمک خواهد شد.
ملت ایران تجربه یی کرده و حالا دریافته که رئیس جمهوری هم که به فساد آلوده نیست و در ظاهر بسیار ایده آل می نماید، می تواند در عمل و اجرا مشکلات بسیاری برای کشور ایجاد کند که تبعات آن بسیار زیان بخش تر از فساد اقتصادی شخصی هستند.

معتقدم نخبگان، دانشگاهیان، نویسندگان گروه های مرجع و... نقش مهمی در این زمینه می توانند ایفا کنند. همه باید بسیج شوند و آنهایی را که حاضر نیستند در انتخابات شرکت کنند یا به خاتمی رای دهند، مجاب کنند که به پای صندوق های رای بیایند. این استدلال که چون خاتمی در گذشته موفق نبوده، پس حالا هم نباید به او رای داد، استدلال درستی نیست و ما باید تمام توان خود را به کار ببریم و برای این افراد استدلال کنیم تا به اشتباه خودشان پی ببرند. باید در نظر داشته باشیم که جریان هایی که از احمدی نژاد حمایت می کنند، به سادگی کنار نمی روند. در این شرایط اگر خاتمی از فیلتر شورای نگهبان هم عبور کند، برای گروه های مرجع دموکراسی خواه کار سترگی در پیش خواهد بود. ما باید کسانی را که معتقدند رای دادن به خاتمی فایده یی ندارد و چیزی را عوض نخواهد کرد، مجاب کنیم که این طور نیست. اینها کم نیستند. در انتخابات سال 1384، شمار این دست افراد به 20 میلیون رای دهنده می رسید. الان ممکن است خیلی از اطرافیان خاتمی در سال 76 بگویند که ما در آن زمان خیلی فعالیت کردیم و به همین دلیل خاتمی در انتخابات پیروز شد ولی واقعیت این است که در سال 76 کسی برای پیروزی خاتمی کار چندانی نکرد. یک بهمن شگرف خود به خود در سطح جامعه ایجاد شد و آرزوهای جناح راست را با خود برد. اما این داستان در نیمه اول سال آینده تکرار نخواهد شد و مردم به این سادگی در انتخابات شرکت نخواهند کرد. بنابراین کار طرفداران خاتمی خیلی سخت خواهد بود. مردم الان می‌گویند چرا دوباره رای بدهیم در حالی که در سال 76 اینچنین نبود

- اما اگر عبدالله نوری می توانست کاندیدا شود شاید اوضاع فرق می کرد.

به هر حال ما مکانیسمی به نام شورای نگهبان داریم که نمی گذارد برخی افراد کاندیدا شوند. این درست است که امثال عبدالله نوری نمی توانند کاندیدا شوند در حالی که توان اجرایی و فکر مملکت داری آنان ممکن است به مراتب از احمدی نژاد یا مصطفی معین بیشتر و بهتر باشد ولی به این نکته هم توجه داشته باشید که ما در شرایط ایده آلی به سر نمی‌بریم. ما در شرایطی به سر می بریم که روزنامه ها یک شبه بسته می‌شوند. شما تاریخ و جایگاه جغرافیایی ایران را هرگز فراموش نکنید. در اطراف ما کشورهایی مثل عراق و افغانستان و آذربایجان قرار دارند. بهترین همسایه ما از حیث معیارهای دموکراتیک، ترکیه است. به هر حال جایگاه جغرافیایی ایران باعث می شود که ایران به سوئیس تبدیل نشود. دیگر اینکه تاریخ مان را هم نباید فراموش کنیم. در اواخر قرن نوزدهم وقتی که میرزا رضا کرمانی ناصرالدین شاه را ترور می کند، اتابک که خودش غولی بوده می گوید میخ میان زمین و آسمان کنده شد، ما نمی توانیم از تاریخ مان فرار کنیم. ما نه در سوئیس بلکه در جایی متولد شده ایم که نمی توانیم توقع داشته باشیم یک شبه به سوئیس تبدیل شویم.

شما در تحلیل خودتان جناح راست را فراموش کردید. این جناح هم در حال متحول شدن است. همین الان بخش هایی از جناح راست، به مراتب بیشتر از اصلاح طلبان در برابر احمدی نژاد قرار گرفته اند. تمام گلبول ها و سلول های بدن عماد افروغ اصولگرا هستند اما افروغ الان در مقابل احمدی نژاد قرار گرفته است. احمد توکلی، سعید ابوطالب، الیاس نادران، دکتر خوش چهره، بخش هایی از روحانیت مبارز و شماری از روحانیون هم همین طور. در حال حاضر بزرگ ترین مشکل موتلفه به عنوان مثال این است که بخش هایی از این جریان خواهان ریاست جمهوری احمدی نژاد هستند اما بخش های پخته تر و عاقل تر آن نمی خواهند از احمدی نژاد حمایت کنند.

 

-اما درگیری های درونی اصولگرایان عمدتاً ناشی از اختلاف منافع است نه اختلاف عقاید.

اشتباه می کنید. مخالفت های جدی که از سوی بسیاری از چهره ها و جریانات اصولگرا یا راست نسبت به احمدی نژاد به وجود آمده است به واسطه رقابت سیاسی یا مصالح و منافع فردی و جناحی نیست. آنها جداً نگران سیاست های احمدی نژاد و مشکلات و مسائلی که مدیریت وی برای کشور به وجود آورده، هستند.

- استراتژی خاتمی در دوران ریاست جمهوری اش عبارت بود از قانونگرایی و گذار مسالمت آمیز به دموکراسی. به نظر شما اتخاذ مجدد این استراتژی در دوره ریاست جمهوری ایشان، امکان پذیر است؟ و اگر امکان پذیر باشد اساساً آیا صحیح است؟

این سوالی نیست که بتوان خیلی ساده جواب آن را داد اما به هر حال مسلماً ما یک سری مشکلات اساسی داریم که یکی از آنها همین قانون انتخابات و نظارت استصوابی است. حال سوال این است که چطور این مشکلات را حل و فصل بکنیم. من معتقدم نظام سیاسی ما به گونه یی است که ما نمی توانیم بگوییم لایحه یی را به مجلس می فرستیم و در آنجا تصویب می شود و بعد شورای نگهبان آن را رد می کند و ما هم آن را به مجمع تشخیص مصلحت نظام می فرستیم و آنها هم آن را درست می کنند. به نظر من این رویه جواب نمی دهد. در هشت سال اصلاحات عملاً معلوم شد این شیوه جواب نمی دهد. من معتقدم آقای خاتمی و اصلاح طلبان چاره یی ندارند جز اینکه همگان را مجاب کنند که تغییر قانون انتخابات ضرورت دارد و نظارت استصوابی باعث شده مجلس منظماً افرادی را در خود جای دهد که ناکارآمدند یعنی مجلس عملاً در حال از دست دادن کارایی خودش است. ما آدم ها همه رفتنی هستیم ولی مجلس باید بماند. این مجلس روز به روز دارد برندگی و نظارتش را بر عملکرد دولت از دست می دهد زیرا کسانی که شهامت و قدرت تحلیل مسائل را دارند، نمی توانند وارد مجلس شوند.

- شعارهای اصلی و محورهای کلی برنامه خاتمی جهت حضور مجدد در انتخابات ریاست جمهوری چه می تواند باشد؟

نه، به نظر من تنش زدایی، زدودن تهدیدات نظامی و تحریم های اقتصادی علیه ایران در عرصه خارجی و بازگرداندن نیروهای تحصیلکرده، باتجربه و مدیر به بدنه مدیریت اجرایی کشور، باید شعارهای اصلی خاتمی باشد.

- این شعارها می تواند برای طبقات پایین جامعه جذاب باشد؟

بله.

- چطور می تواند جذاب باشد وقتی که بسیاری از آنها به وعده های اقتصادی یا دادن مستقیم یارانه به کاندیداهای مدافع چنین شیوه هایی رای می دهند؟

نه، به نظر شما چند درصد از آن 20 میلیونی که انتخابات سال 84 را بایکوت کردند، لنگ چنین پول هایی بودند. تمام تاکید من هم روی همین 20 میلیون نفر است و الا بسیاری از آن 17 میلیون نفری که به احمدی نژاد رای دادند، لنگ دریافت مستقیم پول هستند. اما با این حال باز هم من شک دارم که این بار همه آنها حاضر باشند به احمدی نژاد رای بدهند.

اگر خاتمی از فیلتر شورای نگهبان عبور کند، نخبگان جامعه باید تلاش کنند تا آن 19 میلیون نفر وارد انتخابات شوند. ما با آن 10 میلیون نفری که در سال 1384 به هاشمی رفسنجانی رای دادند، مشکلی نداریم. بسیاری از آنها به خاتمی رای می دهند. بخشی از آن 17 میلیون نفر احمدی نژاد هم احتمالاً ریزش می کند. حالا یا به خاتمی رای می دهند یا اگر هم به خاتمی رای ندهند، به هر حال به احمدی نژاد رای نمی دهند. اما بحث اساسی مربوط به آن 19 میلیون نفری است که در سال 84 در خانه نشستند و حاضر نشدند رای بدهند. نه تنها در سال 84 بلکه در انتخابات مجلس هفتم و مجلس هشتم و شوراها هم شرکت نکردند. 19 میلیون عدد کمی نیست. به همین دلیل من هم معتقدم نخبگان ما باید خیلی کار کنند.

- برخی از تحلیلگران سیاسی طرح اقتصادی دولت احمدی نژاد را معطوف به جلب رضایت طبقات پایین و تلاش وی برای برقراری رابطه با امریکا را در راستای جلب حمایت طبقه متوسط جدید و طبقات بالای جامعه می دانند. اگر دولت احمدی نژاد در اجرای طرح مذکور و برقراری رابطه با امریکا موفق شود، به نظر شما شانسی برای پیروزی خاتمی در انتخابات سال آینده باقی می ماند؟

به نظر من حتی اگر احمدی نژاد موفق به تنش زدایی با امریکا شود، بسیار بعید است که طبقه مرفه و تحصیلکرده صرفاً به خاطر شکستن طلسم امریکاستیزی به ایشان رای بدهند.

- طرح اقتصادی دولت چطور؟

حتی اگر دولت مقداری پول نقد در میان مردم توزیع کند، من بعید می دانم این کار بتواند رای زیادی برای ایشان جمع کند. افراد ممکن است این پول نقد را دریافت کنند، اما اینکه در روز انتخابات به پای صندوق های رای بروند و به احمدی نژاد رأی بدهند، بحث دیگری است. در عین حال پرداخت هرگونه پول نقد یا یارانه نقدی آنچنان تورم هولناکی به بار می آورد که آن سرش ناپیداست.

- نشانه های مخالفت سرسختانه راست رادیکال با کاندیداتوری خاتمی بتدریج در حال آشکار شدن است.

آنچه را که من الان در خشت خام می بینم، آقای حسین شریعتمداری هم می بیند؛ چرا که او هم در این مملکت زندگی می کند و به احتمال زیاد احساس می کند خاتمی تنها کسی است که می تواند در برابر احمدی نژاد بایستد. بنابراین در حالی که هنوز خاتمی حرفی از کاندیداتوری خود به میان نیاورده است، او به روی خاتمی تیغ کشیده تا مبادا کاندیدا شود. پس آنها هم به شانس پیروزی خاتمی باور دارند.

خاتمی هم مثل احمدی نژاد یکسری ویژگی هایی دارد که او را ممتاز می‌کند. خاتمی و اطرافیانش مطلقاً به فساد اقتصادی متهم نیستند. از نظر مردم، خاتمی ساده زیست و سالم است. به نظر من، سلامت اقتصادی خاتمی به پیروزی اش کمک می کند. اما آنچه بیش از هر چیز می تواند در پیروزی خاتمی موثر باشد، عدم موفقیت دولت احمدی نژاد است.

- ظاهراً کلیه جریان های سیاسی کشور، به غیر از راست رادیکال که دولت را متعلق به خودش می داند، یعنی اپوزیسیون دموکراسی خواه داخلی، اصلاح طلبان، راست محافظه کار (با نمایندگی ناطق نوری و لاریجانی) و راست عملگرای قدیم (هاشمی) و جدید (قالیباف) خواستار عدم تداوم عمر دولت احمدی نژاد هستند. به نظر شما آیا امکان شکل گیری ائتلافی گسترده میان تمامی یا لااقل بخش عمده یی از مخالفان دولت احمدی نژاد وجود دارد یعنی آیا افراد و احزابی مثل قالیباف و موتلفه اسلامی حاضرند با اصلاح طلبان علیه احمدی نژاد ائتلاف کنند؟

من می خواهم سوال شما را یک مرحله جلوتر ببرم. فرض کنید پس از یک سلسله رایزنی ها، ناطق نوری به عنوان کاندیدای موتلفه، طیفی از اصلاح طلبان و - به قول شما - راست عملگرای جدید وارد انتخابات شد. اما من تردید دارم حتی در چنین شرایطی ناطق نوری بتواند در برابر احمدی نژاد رای بیاورد؛ چرا که اقدامات و عملکرد احمدی نژاد خیلی نیرومند و پررنگ است و او خیلی راحت می تواند ناطق نوری را شکست دهد.

- به نظر شما ممکن است بخش عمده یی از جناح های سیاسی مذکور از خاتمی حمایت کنند؟

نه، آنقدر که احتمال حمایت آنها از ناطق وجود دارد، چنین احتمالی درباره خاتمی صادق نیست. یعنی من هرچه فکر می کنم موتلفه چطور حاضر می شود از خاتمی حمایت کند، می بینم که این امر شدنی نیست.

- آخر شایعات انتخاباتی حاکی از آن است که موتلفه به اصلاح طلبان برای ائتلاف چراغ سبز نشان داده است یا حتی ناطق نوری از خاتمی خواسته که کاندیدای ریاست جمهوری شود. البته نمی دانم این شایعات تا چه حد صحت دارد.

اگر این حرف ها صحت داشته باشد، نشانگر آن است که عدم رضایت ناطق نوری و قالیباف و موتلفه از احمدی نژاد خیلی بیشتر از آن چیزی است که در ظاهر نشان داده می شود.

- ادامه ریاست جمهوری احمدی نژاد ممکن است منجر به وقایع ناخوشایندی شود؟

دقیقاً همین طور است. من به عنوان استاد تاریخ تحولات سیاسی یکصد سال اخیر ایران هیچ تردیدی ندارم اگر این نظام حفظ نشود، ما حداقل یک قرن به عقب می رویم. مطلقاً این تفکر را به خودتان راه ندهید که اگر این نظام سقوط کند، چه از درون و چه در اثر حمله امریکا، اوضاع ایران بهتر می شود. برعکس در صورت فروپاشی نظام سیاسی موجود، ما به لحاظ شرایط اقتصادی، صنعتی، کشاورزی و مهم تر از همه به لحاظ شرایط دموکراتیک صد سال به عقب برمی گردیم و اساساً دیگر معلوم نیست که ایران به این صورتی که ما امروزه می شناسیم، بتواند دوباره شکل بگیرد. اینکه من می گویم در صورت فروپاشی این نظام ما صد سال به عقب برمی گردیم، دلیلش این نیست که من عاشق آقای خزعلی یا شیفته آقای جنتی هستم. مشکلات بنیادی ما یک واقعیت اجتماعی است. شما به مشکلات فعلی عراق و افغانستان نگاه کنید. تازه این دو کشور فاقد آن ویژگی هایی هستند که ایران با آن مواجه است. بنابراین به حکم عقل سلیم و با در نظر گرفتن تاریخ ایران، ما هیچ چاره یی نداریم جز اینکه به اصلاح تدریجی همین نظارت استصوابی و شورای نگهبان و قوه قضائیه و... اکتفا کنیم. اتفاقاً من معتقدم که ما به آرامی در حال طی کردن این مسیر هستیم. بنابراین اگر من احساس کنم خطری متوجه کلیت نظام شده است، با تمام وجود از نظام جمهوری اسلامی دفاع می کنم. البته نه به خاطر شیفتگی به فلان مقام سیاسی، بلکه به دلیل شیفتگی به «ایران» یعنی من نمی خواهم ایران اسلامی از بین برود. من واقعاً از تهدیداتی که اشباح آنها را در تاریکی می بینم، نگران هستم.

- پس در مجموع می توان گفت به رغم اینکه شما یک چهره دموکراسی خواه هستید، اما حمایت تان از ریاست جمهوری خاتمی، بیش از آنکه ناشی از دموکراسی خواهی باشد، برخاسته از میهن دوستی است.

بله، چون معتقدم بعید نیست احمدی نژاد کار دست مان بدهد. خاتمی هرچه بود و هر که بود، به هر حال این مشکلات را پدید نیاورد و امنیت ایران را به خطر نینداخت، بلکه برعکس، کار را برای نئومحافظه کاران امریکا و اسرائیلی هایی که به فکر حمله نظامی به ما هستند، به مراتب دشوارتر کرد.