شماری
از فعالين فرهنگی، سياسی در ايران، در رابطه با جنگ گرجستان
طی بيانيه ای تحت عنوان «هشدار به
ايرانيان» ، موضعی عليه روسيه همچون موضع پرزيدنت بوش
و خانم
کاندولیزا رایس
اتخاذ کرده اند. اين هموطنان به اين واقعيت توجه
نکرده اند که اين ارتش گرجستان بود که آتش جنگ را در آن منطقه
برافروخت. اگر چنين نيست که بنا بر فرمان رئيس جمهور گرجستان،
فردی که از طرفداران پروپاقرص سياست جنگ طلبانه پرزيدنت بوش
است «تازش» به اوستيای جنوبی
را شروع نکرده است، چرا و به چه دليل ،
٢٧
دولت عضو اتحاديه اروپا، پس از بحث طولانی که با يکديگر
داشتند، در بيانيه خود از «عکس العمل
نامتناسب روسيه» («عکس العمل»
در مقابله با حمله دولت گرجستان ) صحبت کردند و فقط در
رابطه با « نامتناسب» بودن
آن «عکس العمل »، دولت روسيه
را محکوم کردند و در آن بيانيه از
«تازش روسيه» صحبتی به ميان نياوردند؟! بسياری از شخصيت
ها و صاحب نظران سياسی و مطبوعاتی همچون "گرهارد شرودر"( صدر
اعظم سابق آلمان)، ميخائيل گورباچف، ادوارد شواردنادزه، ميشل
شاسودوفسکی ... براين نظرند که آقای ميخائيل ساکاشويلی رئيس
جمهور گرجستان در گسترش بحران و آغاز درگیریهای اخیر در قفقاز
مقصر بوده است. (٢)
در بيانيه «هشدار به ايرانيان»
، همچنين به رئوس بعضی از مسائل سياسی ازجمله
«پرونده هسته ای» ،
«جزيره های سه گانه ايرانی در خليج
فارس» ، «پيمان های سه جانبه
و دوجانبه کشورهای حاشيه دريای مازنداران» ،
«خطر حمله نظامی به تأسيسات اتمی و
نظامی ايران» اشاره رفته و مشکلات مربوط به آن مسائل
را « دستاوردهای سياستهای غلط و
نابخردانه» سردمداران حکومت جمهوری اسلامی که
«
به زیان ملت ایران بوده و حتا امکان رساندن آسیبهای فراوان
دیگری از جمله از هم پاشیدگی میهن ما را در بر دارد. »
ارزيابی نموده اند، بدون اينکه در رابطه با آن مسائل، همچنين
به سياست های استعماری و هژمونی طلبانه دولت های استعمارگر
جهانی از جمله ايالات متحده آمريکا و متحدينش، همان دولت هائی
که نقش بزرگی در سرنگونی دولت ملی و قانونی مصدق داشتند و حتی
برخی از آن دولت ها، حاضر نشدند تا واقعيت سرنگونی رژيم وابسته
به امپرياليسم شاه و پيروزی انقلاب بهمن
١٣٥٧
را بپذيرند، کوچکترين مطلب و موضعی بيان نشده است!
روشن نيست چرا و بچه دليل در بيانيه ای که بنام «هشدار
به ايرانيان» منتشر شده است، همچنين به سياست های شيخ
نشينان کناره های جنوبی خليج فارس که همچون صدام حسين، بر طبل
ناسيوناليسم کورعرب می کوبند و حتی با کمک پترو دلار سعی
دارند تا در نقشه های جغرافيائی و حتی گوگل، نام
«خليج فارس» را به
«خليج عربی» تغيير دهند و
مدعی مالکيت «جزاير سه گانه ايرانی
در خليج فارس» هستند و يا کشورهای حاشيه دريای
مازنداران که ، سهم بيشتری از دريای مازندران را طلب می کنند و
در آن رابطه کارزار سياسی بپا کرده اند و يا سياست های دولت
اشغالگر اسرائيل که زرادخانه های آن کشور، بمب اتمی و کلاهک
های اتمی در اختيار دارند و بجای برسميت شناختن قطعنامه های
شورای امنيت و در آن رابطه تخليه سرزمين های اشغالی فلسطين،
سرزمين و مردم ايران را تهديد به نابودی می کند کوچکترين
اشاره ای نرفته است؟
مگرناسيوناليسم کور عربی در دوران رژيم شاه، همان رژيمی که
امپرياليستها او را بعنوان ژاندارم منطقه ارتقاء مقام داده
بودند تا از منافع استعماری آنها در آن ديار دفاع نمايد، همچون
امروز نسبت به تماميت ارضی ايران چشم طمع نداشتند ؟
(این نوشته را با هدف تمرکز روی نقطه محوری مقاله و همچنین
بیانیه هشدار... یعنی جنگ گرجستان خلاصه کرده ایم و کسانی که
مایل به مطالعه کامل آن باشند می توانند به وبلاگ نویسنده
مراجعه کنند.) |