محمد خاتمی در دیدار با خبرنگاران حوزه دولت
اصلاحات که به مناسبت روز خبرنگار
گفت:
باید
شیوه های منطقی تر که هم به حقوق و
آزادیهای مردم پایبند باشد و هم پیشرفت
کشور را بخواهد حاکم شود. در این
صورت
وضعیت مناسبی پیش می آید که انتخابات می
تواند پر شور تر و منشا خیر گردد.
برخی اوقات اصول به خرافه کشیده می شود.
ما هم
اصولگرائیم؛ اما مهم این است که اصول را چه بدانیم. فروع
را اصول دانستن و زیر پا گذاشتن
اصول به اسم اصول درست نیست. تفاوت امام با دیگران در این نیست
که مرجع تقلید بود و توصیه
به نماز و روزه و... می کرد. تفاوت
امام اینست
که می گفت اسلام باید در زندگی انسان دخالت
کند و نظام بسازد و الگو
باشد.
یک وجه الگوسازی آزادی های مشروع
است. ما
جمهوری اسلامی را می خواهیم که مردم در آن
حاکم باشند و احساس آزادی های
مشروع کنند. قانون اساسی با رای
مردم تعیین شده و برای مردم حقوق اساسی
قائل شده است. قدرت متمرکز محدود
شده و این خیلی مهم است.
نظام مرمسالار تحت نظارت و کنترل مردم است و
نقد
کردن نه تنها ممنوع نیست بلکه تشویق هم می
شود و هروقت مردم اراده کنند
بدون توسل به زور، قدرت را جابجا می
کنند. در حکومتهای غیر مردمسالار
اینگونه نیست و حکومت خود را در
قبال مردم مسئول نمی داند و هر صدایی
برخیزد که او را نقد کند، به عنوان
برانداز سرکوب می کند.
شما حرف های امام قبل از انقلاب را ببینید.
همیشه می گفتند شاه مملکت را فروخت و بدبخت کرد، اقتصاد کشور
را از بین
برد، نفت دادند و کالاهای بی ارزش گرفتند
و... ما می خواهیم جمهوری اسلامی
بیاوریم که اینها حل شود. بحث امام
این بود که نظامی می خواستند که الگو
باشد.
اصولگرایی این است که می خواهیم الگویی نشان
دهیم که مناسب با وضعیت
امروز دنیا، مردم در عین پایبندی به
دین و اخلاق آزادی داشته باشند،
زندگی خوب و آبرومندی داشته باشند و
امیدوار باشند و در جهان موقعیت
مناسبی داشته باشند که دیگر گذشته
تکرار نشود که حکومت ها خودشان را ارباب
بدانند و انتقادهای مردم را
برنتابند. بلکه از رای مردم حفاظت شود و بر
آنان قیمومیت نشود. اینها مسائلی
است که ما را ازدیگران جدا می کند و
اصولگرا می کند و بزرگترین خدمت به
دین و کشور و انقلاب، پایبندی به این
اصول است.
در مورد دور دهم انتخابات ریاست
جمهوری، فکر می کنم یک دعوای سختی وجود داشته باشد. این که
کدام
دیدگاه می خواهد بر مردم حاکم باشد. باید
با هوشیاری به مسائل نگریست و
راه و موضع خود را مشخص کرد.
در وضعیت فعلی؛ ما در وضعیت خوبی به سر نمی
بریم. فاصله مان با اهداف چشم انداز
بیشتر شده است؛ زیر ساختها آسیب دیده
است ، نگرانی ها فراوان است.
با شعار کارها درست نمی شود؛ نمی شود روز به
روز فشارها به کشور افزایش یابد و انتظار داشت که مشکلی پیش
بیاید.
شما دیدید با بهانه های مختلف در برابر دولت
قبلی
چه موانعی ایجاد شد؛ رسانه ملی در مقابل
بود؛ بسیاری از نهادها و جریانها
کارشکنی کردند. امروز هم جریان
تخریب از جمله در نهادهایی که باید ملی
باشند چه به صورت تبلیغی و چنگ
روانی و چه به صورت های دیگر علیه جریانی که
اصلاح طلب نام گرفته است فعال است.
اینها نشانه آن است که هنوز
به این نتیجه نرسیده اند که
با
وضع دیگری که متناسب با معیارهای انقلاب و
اسلام و مصالح ملت و کشور است
می شود کار کرد و کشور را اداره کرد.
برای حضور من در انتخابات آینده نیز وضعیت
چندان روشن نیست. من در مورد خودم از وضعی که دارم
ناراضی نیستم ؛ من اعتقاداتی دارم و
تشخیص هایی که نمی توانم از آنها دست
بردارم.
دفاع از اسلام منطق، اسلام آزادی و اسلام
انسان در برابر
تنگ نظری، ریا و گرایش های افراطی به نام
اسلام که بیشترین بهانه را به
دشمنان برای تسلط بر دنیای اسلام و
سرکوب ملت ها داده است امر مهمی است که
برای آن همه تلاش خود را کرده و می
کنم.
در دفاع از صلح و اخلاق و نقد افراط و خشونت
ونیز
دفاع از حرمت و حیثیت ملت بزرگوار ایران
کاری است که هر چه از دستم
بر آید کوتاهی نخواهم کرد.
یکی از نکات اساسی که پدیده ملت را شکل می
دهد، خاطره جمعی افرادی است که در یک محدوده به سر می برند و
آن خاطرات مربوط به حوادث تلخ
و شیرین است. ملت ایران در مرداد دو
حادثه دارد که برایش خاطره مشترک بسیار
مهمی را بوجود آورده است. یکی صدور
فرمان مشروطیت و دیگری کودتای آمریکایی
28 مرداد علیه دولت ملی دکتر مصدق.
البته در این ماه حوادث دیگری هم هست.
هم در
مشروطیت و هم در نهضت ملی
مساله ای مطرح بود و آن «حاکمیت
مردم» است. مشروطیت برای حاکمیت مردم بر
سرنوشت خودشان تحقق پیدا کرد و کار
مهمی بود و نهضت ملی برای دفاع از حقوق
ملت و حاکمیت ملت بود که آن هم با
مشکل مواجه شد. البته مساله «آزادی» به
عنوان جان مایه یک نظام مردمسالار
در هردو نقش محوری داشت و در دنیای
امروز بزرگترین بستر آزادی «رسانه»
به معنی صحیح کلمه است و به همین دلیل
بخصوص از طرف دولتها مورد تهدید
هستند.
دولت هایی که به مردم متکی نیستند یا کمتر متکی
هستند، از آزادی هراس دارند. البته گاهی هم
این هراس بیجا نیست، مانند
کشور ما که
خطرات بیگانه در آن زیاد است و جنبه های دموکراسی هنوز در
جامعه پایدار نشده است، بیگانگان ممکن است
نفوذ کنند و ضربه بزنند. این را نباید
نادیده بگیریم و مطلق نگاه نکنیم. چه بسا برخی محدود کردن ها
با نیت صادقانه ای باشد و برای جلوگیری
از نفوذ برخی تهدیدها باشد.
اما،
درعین حال آزادی هیچ وقت نمی تواند
محدودیت تحمل کند. این تصورغلطی است؛ که آزادی
خطر ایجاد می کند. اینطور نیست، بلکه
محدودیت است که می تواند بستر برای نفوذ دشمن ایجاد کنند
.
فضای زیرزمینی زمینه حضور بیگانه را فراهم می کند
.اگر
فضایی ایجاد شود که مردم نتوانند حرفشان
را بزنند، ذهن آنها (بخصوص نخبگان) عوض نمی
شود. ممکن است به ملاحظات یا ترس یا
احترام به حکومت حرف نزنند، آن حرف ها زیرزمینی می شود و زمینه
برای نفوذ بیگانه که از آن نگران بودیم، ایجاد
می شود و بیگانه بجای آنکه از فضای
آزاد استفاده کند، سوار بر موج نارضایتی می شود که بر اثر کمبود
آزادی زیاد شده است.
برای مهار قدرت، باید آن را نقد کنیم. اینکه من بر آزادی تکیه
می
کنم برای همین است. متاسفانه {برخلاف اینکه}
دشمنان آزادی اینگونه القاء می کنند که
منظور از آزادی ولنگاری و از بین بردن ارزشهای فرهنگی و دینی
جامعه است، اصلا اینگونه نیست.
بزرگترین
خدمت به دین این است که حکومتی تشکیل دهیم که
در آن مردم احساس احترام و بی نیازی و
امید کنند. در این صورت خود به خود به ارزشهای اسلامی دلبسته
می شوند. اگر به ظاهر فشار آورده شود ولی برای
پیشرفت جامعه تلاش نشود و بنام اسلام
حرمت جامعه شکسته شود، این خود به خود بزرگترین خدمت به گریز
از دین شده است . اینکه ظواهر مورد توجه قرار گیرد ولی
شالوده شکنی ها به نام دین انجام شود، این
اخلاق نیست. |