آن بیماری که
در نوشته محمد علی ابطحی در ادامه می خوانید از آن زمانی آغاز
شد که در جریان انتخابات ریاست جمهوری معروف به دوم خرداد، به
غلط یا درست محمد خاتمی دکتر خاتمی اعلام شد و از آن پس همه
رقبا و مخالفان اصلاحات که فکر کرده بودند مردم به این دلیل به
خاتمی رای دادند که او "دکتر خاتمی" اعلام شده بود، همه به
تلاش و زحمت برای گرفتن یک مدرک، حتی از دانشگاه هوائی (!)
بگیرند و بشوند دکتر فلانی برای ریاست جمهوری و یا نمایندگی
مجلس و یا ریاست مجلس و بقیه ماجرا. با این مقدمه نوشته ابطحی
را بخوانید:
سالها پیش که
در وزارت ارشاد معاون امور بین الملل بودم، یکی از ماموران
دولتی اعزامی به آرژانتین، نامهای برای من نوشت که من موفق به
اخذ دکترا در این کشور شدم و تقاضا داشت که مدرکش ارزیابی و
حقوقش اضافه شود. چند ماه بعدش هم در آلمان در سمیناری بودیم
که آن آقای محترم با خانمشان شرکت داشتند. بطور غیر معمولی
خانم، همسر را آقای دکتر صدا میزدند. این گذشت. نامه را برای
وزارت علوم فرستادیم و آنها جواب دادند که این نوع مدارک
اصلاً در وزارتخانه ارزیابی نمیشود. سال بعد در مراسم دهه
فجر که مهمانانی از جاهای مختلف دنیا شرکت میکردند، اقای عرب
حدودا 35 سالهای هم آمده بود. نامش را هم همین آقای تازه
دکترشده برای دعوت به ایران پیشنهاد داده بود. در تهران که بود
با من به عنوان رییس ستاد دهه فجر، دیدار کرد. گفت: برای
دوستانمان در آرژانتین با هزار دلار مدرک دکترا جور می کنیم
ولی برای شما که در اینجا رئیسید، میتوانیم ارزانتر حساب
کنیم. خیلی برایم عجیب بود. به آن آقای دکتر جدید گفتم که خیلی
از همطرازان تو دکتر نیستند، خوب هم کار میکنند، کسی هم از
آنان مدرک نخواسته، چرا با این شرایط عادی خودت را هم به هم
میریزی؟ قبول نکرد. سالها بعد هم دیدم در روزنامه به عنوان
آقای دکتر فلانی مطلب می نویسد. |