ايران  

        www.peiknet.com

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک  

infos@peiknet.com

 
 
  مصاحبه با عبدالله شهبازی، پس از 24 ساعت بازداشت
ماجرای من
ارتباطی با ماجرای پالیزدار ندارد
 
 
 
 

 

سایت فرارو، متن مصاحبه ای را با عبدالله شهبازی منتشر کرده است که ما خلاصه از آن را در ادامه می آوریم. این خلاصه سازی با دقت صورت گرفته، تا مطالب و مسائل اساسی مطرح شده در آن از قلم نیفتد. آنچه حذف شده، حاشیه ایست بر آنچه می خوانید. این مصاحبه، با پرسشی درباره بازداشت موقت عبدالله شهبازی و سپس دلیل آزاد شدن او پس از یک شب بازداشت شروع می شود:



- شاکیان شما چه کسانی هستند؟

سردار سرتیپ دوم عبدالعلی نجفی فرمانده معزول سپاه انصار، سرهنگ ابراهیم عزیزی فرماندار فعلی شیراز و فرمانده سابق بسیج شیراز، غلامرضا غلامی بخشدار مرکزی شیراز، ذبیح الله عزیزپور معروف به ملک‌پور فرمانده سابق اطلاعات بسیج مقاومت ناحیه فارس که علیه من به خاطر نگارش کتاب «زمین و انباشت ثروت: تکوین الیگارشی جدید در ایران امروز» تحت عنوان نشر اکاذیب و تهمت و افترا شکایت کرده‌اند. ظاهراً تعداد شاکیان قرار است افزایش پیدا کند.

- خبرگزاری رسمی دولت (ایرنا) عبدالعلی نجفی را بر خلاف تصور شما همچنان فرمانده سپاه انصار می‌خواند

- نه! سردار نجفی بر کنار شده و فقط موقتاً، تا انتصاب مسئول جدید، حفاظت ریاست جمهوری را در اختیار دارد. الان سپاه در حال انجام برخی تحولات ساختاری است و آقای سردار حسین خالقی، فرمانده سابق حفاظت فرودگاه‌ها و معاون عملیات نیروی مقاومت بسیج، قرار است پس از ادغام چند نیرو، از جمله سپاه انصار و سپاه ولی امر و غیره، فرمانده نیروی جدید شود. پرونده تخلفات نجفی هم در سازمان قضایی نیروهای مسلح در دست رسیدگی است.

- وضع بازداشتگاه چگونه بود؟ 

مرا تحویل بازداشتگاه مرکزی دادند که جای خوبی نیست. در زندان مطلع شدم که بازداشت شدگان منطقه کمهر سپیدان نیز در بند همجوار هستند. فهمیدم که نیروی انتظامی در ماجرای 13 و 14 خرداد برخورد فجیعی با مردم کمهر سپیدان کرده. مطلع شدم که گویا بانوان را روی زمین خوابانیده‌اند و با پوتین به سر آن‌ها می کوبیدند و در اداره آگاهی سپیدان گلوی زنان را فشار می‌دادند و با کتک می‌خواستند که اوراق را امضا کنند. این رفتارها به خاطر اعمال نفوذ برخی مقامات متنفذ فارس بوده است.

در شیراز قحط‌الرجال شده و نخبگان سیاسی شیراز همه به تهران مهاجرت کرده‌اند. علت این مهاجرت را پس از دو سه سال اقامت در شیراز و آشنایی دقیق با فضای شهر متوجه شدم. در مقابل چشم خود دیدم که مراتع غنی و سرشار از پوشش گیاهی را گروهی سودجو با حمایت برخی نهادها و ادارات تخریب و تفکیک می‌کنند و می‌فروشند. از اینجا بود که اعتراض من آغاز شد و با سخنرانی در دانشکده مهندسی دانشگاه شیراز به اوج رسید و ادامه یافت. تا این مقطع سایت‌هایی مثل رجا نیوز نیز از من حمایت می‌کردند.  ولی زمانی که مسئله درگیری با آقای حسینیان پیش آمد این سایت‌ها در مقابل من موضع گرفتند.

زمانی که مسئله دفاع از حقوق عشایر پیش آمد مسئله دگرگون شد و در مقابله با شبکه مقتدری که آن را «مافیای زمین‌خوار فارس» نامیدم حرکت‌هایی را شروع کردم. بنابراین، هیچ نوع مشکل شخصی ندارم. مسائلی که مطرح کرده و از پس نیز مطرح خواهم کرد ناشی از دغدغه‌هایم برای انقلاب و نظام است. نگارش کتاب دوجلدی ظهور و سقوط سلطنت پهلوی یا کتاب پنج جلدی زرسالاران یا اعتراض شدید من به انعقاد قراردادهای نفت و گاز بویژه قرارداد با کمپانی رویال داچ شل یا قرارداد استخراج طلای کردستان با کمپانی ریوتینتو یا صدور اطلاعیه انتقاد شدید ازآقای احمدی نژاد بخاطر معرفی برخی وزرا مثل آقای پورمحمدی و اژه‌ای و جهرمی یا نقد مواضع وزارت اطلاعات در حادثه انفجار شیراز یا حمایت از مردم کمهر در فاجعه 13 و 14 خرداد منطقه سپیدان ارتباطی با دعوی شخصی من با اداره منابع طبیعی ندارد.

- شما چه مسئله‌ای با آقای حسینیان داشتید؟ 

بنده با آقای حسینیان نه سابقه دوستی دارم نه سابقه دشمنی، نه سابقه همکاری. تنها یک بار زمانی که مسئولیت مرکز اسناد انقلابی اسلامی با آقای سید حمید روحانی بود به دعوت ایشان به این مرکز رفتم برای بحث درباره جلد چهارم کتاب نهضت امام خمینی (منتشر نشده) قبل از آن آقای روحانی اصرار فراوان داشت تا معاونت پژوهشی این مرکز را بپذیرم که اگر پذیرفته بودم شاید مرکز اسناد انقلاب اسلامی به سرنوشت کنونی دچار نمی‌شد و آقای حسینیان و دوستانش نمی‌توانستند آنجا را تصرف و در واقع تملک کنند. آقای حسینیان را چند بار در برخی جلسات و همایش‌ها دیده‌ام. انتقادات من به وی بر سر مسائل اصولی است که جنبه شخصی ندارد. یکی، انتقاد به رویه کنونی در مدیریت مؤسسات پژوهشی کشور است که متأسفانه به بلیه‌ای برای تحقیقات سیاسی و تاریخی بدل شده؛ یعنی انتصاب افراد در رأس مؤسسات بدون توجه به صلاحیت علمی ایشان و تنها به اعتبار روابط و تعلق به حلقه‌های خاص قدرت سیاسی. از این منظر منتقد آقای حسینیان و برخی آقایان دیگر بودهام و ایشان را شایسته تصدی این مناصب نمی‌دانم و حضورشان در مؤسسات پژوهشی را مخل رشد پژوهش و تحقیقات تاریخی و سیاسی در جمهوری اسلامی می‌دانم.

انتقاد دیگر بر نوع نگاه ایشان به نهضت ملّی شدن صنعت نفت است و دو قطبی کردن و مطلق کردن حوادث و ایجاد تعارض کاذب میان آیت‌الله کاشانی و دکتر مصدق. این تداوم همان خطی است که زمانی دکتر مظفر بقایی کرمانی و حزب زحمتکشان ملت ایران دنبال می‌کرد و اکنون آقای حسینیان پرچمدار آن شده است.

انتقاد دیگر به آقای حسینیان جنجالی است که وی در پرونده قتل‌های زنجیره‌ای آفرید که در تعارض صریح با دیدگاه‌های اعلام شده و علنی مقام معظم رهبری بوده است. آقای حسینیان با مطرح کردن برخی مسائل به تحریک بخشی از نسل جوان انقلاب و طیف به‌اصطلاح حزب اللهی پرداخت و فضایی آفرید، هماهنگ با افرادی مثل اکبر گنجی و دیگران، که این پرونده به‌کلی لوث شود و سرانجام هیچ کس نفهمد که حقیقت چه بود.

همه می دانند که آقای حسینیان تنها نیست و دوستان خیلی بانفوذی دارد که عموماً از مقامات امنیتی و قضایی هستند. عقل سلیم حکم نمی‌کرد در زمانی که در زیر فشار مافیای زمین‌خوار شیراز هستم، جبهه‌ای سنگین را علیه خود باز کنم و هیاهوی آقای حسینیان را علیه خود برانگیزانم، ولی ایشان خود وارد جنجال زمین‌خواری فارس شد، البته به حمایت از کانون‌های زمین‌خوار و به همراه آقای علی فلاحیان، وزیر پیشین اطلاعات. با آقای دکتر احمدی‌نژاد، رئیس‌جمهور، تماس گرفتند و به بدگویی از من و تحریف حقایق پرداختند. نمی‌دانم این اقدام چه دلیلی داشت ولی بهرحال انگیزه‌ای شد برای وارد شدن من به مبحث قتل‌های زنجیره‌ای و ارائه کارنامه آقای حسینیان.

-  نقش آقای حسینیان را در جهت انحراف پرونده قتل های زنجیره ای ارزیابی می کنید؟ 
بله، منظورم ایجاد غوغا و لوث کردن پرونده از سوی وی بود. نمی‌دانم چرا این کار را کرد ولی در بسته شدن پرونده و تاریک ماندن زوایای مهم و ناشناخته آن بسیار موثر بود. آقای حسینیان فضایی ایجاد کرد که همه به این نتیجه رسیدند این پرونده را زودتر مختومه کنند.
- شما اخیرا احتمال بهایی بودن آقای حسینیان را مطرح کرده اید. مستندات شما برای این ادعا چیست؟ آیا بهائی بودن آقای حسینیان را در راستای همان تز خود می دانید که بهایی ها در حال نفوذ به سیستم حکومتی هستند؟ 

- من ادعا نکردم آقای حسینیان بهائی است. نوشتم وی به روستای صغاد تعلق دارد که در سال 1334، یعنی زمان تولد آقای حسینیان، به عنوان روستایی بهائی‌نشین شهرت داشته. این امر در منابع تاریخی ذکر شده. همان‌جا تأکید کردم که صغاد سال‌های 1330 و 1340 شمسی با شهرک صغاد کنونی، که با مهاجرت و اسکان عشایر گسترش فراوان یافته، تفاوت اساسی دارد.

در مسئله نفوذ بهائیان در نهادهای حکومتی و سازمان‌های از نیمه دوّم دوره قاجاریه به بعد در مقاله «تأملی در مسئله بهائیت» و در رساله «جستارهایی از تاریخ بهائی‌گری در ایران» گفتنی‌ها را گفته‌ام و تکرار آن را زاید می‌دانم.

- چگونه به سرعت از زندان آزاد شدید؟ 

از ساعت ده شب چهارشنبه به نظرم اتفاقی افتاد که همه چیز را دگرگون کرد و برنامه آقایان را عقیم نمود. در واقع، می‌خواستند مرا روز پنجشنبه با دستنبد به دادسرا بیاورند، عکس مرا در وضع تحقیرآمیز در جراید محلی منتشر کنند و با افزودن شاکیان جدید و صدور قرارهای جدید و سنگین مرا در زندان نگه دارند و از روز شنبه جنجال بزرگی علیه من آغاز کنند با اتهامات زشتی مانند زمین‌خوار و کلاه‌بردار و غیره و غیره. به این ترتیب، در فضایی که امکان هر گونه دفاع از من سلب شده مرا به شدت بی‌حیثیت کنند. هم‌زمان، قرار بود تعدادی از گردانندگان مجمع دانشجویان عدالتخواه فارس را نیز دستگیر کنند و به این ترتیب، با توجه به زمان امتحانات و تعطیلی دانشگاه‌ها، مانع اعتراضات دانشجویی به دستگیری و توهین‌های وارده به من شوند. این نقشه با دقت از هفته‌ها پیش طراحی شده بود. این اقدامات غیراخلاقی مرا مصمم کرد که حرکت خود را با جدیت و عزم راسخ ادامه دهم و در راه ریشه کن کردن پدیده زشت سیطره مافیا مبارزه کنم. آماج این مبارزه فقط علیه مافیای زمین نخواهد بود؛ در حوزه‌هایی مانند قاچاق ارز و اسلحه و کالا و رانت‌‌خواری‌های کلان نفتی در جنوب فارس و عسلویه و سیمان و فولاد و مافیای مسکن و زمین شهری نیز مطالب گفتنی فراوانی دارم که بیان آن را لازمه دفاع از ارزش‌های انقلاب و نظام می‌دانم.
- آن اتفاق - 10 شب چهارشنبه- چه بود؟ 

خبر به گوش بعضی از مقامات رسید و سریع دستور داده شد که این بحث جمع شود و آقایان در واقع در اجرای توطئه خود شکست خوردند. یعنی عده‌ای شاید به من علاقه‌مند باشند و بازداشت مرا به مصلحت نظام ندانند. به همین دلیل ساعت 10 شب مرا به «بند سبز»، که «بهشت زندان شیراز» به‌شمار می‌رود، منتقل کردند. در این زمان متوجه شدم اتفاقی افتاده است. جالب است بدانید که من در سال 1351 اولین زندانی زندان عادلآباد بودم؛ زمانی که این زندان هنوز افتتاح نشده و کمیته مشترک ضد خرابکاری و ساواک منحله استفاده از آن را شروع کرده بود. پس از 37 سال بازگشت به این زندان برایم بسیار جالب بود.
- و حالا که آزاد شده اید می خواهید چه کنید؟ 

از آقای بانشی، دادستان عمومی و انقلاب شیراز، به علت مصاحبه با روزنامه خبر و ایراد اتهامات کذب و توهین و افترا علیه خود و نقض صریح قانون به دادسرای ویژه روحانیت و به دادسرای انتظامی قضات شکایت خواهم کرد. علاوه بر این، دو هزار خانوار از عشایر سُرخی نیز در حال تنظیم شکایتی از برخی مقامات استان تحت عنوان تبانی با زمین خواران هستند. تصور می‌کنم این موج عمومی شود و تمامی افرادی که در سال‌های اخیر آماج تهاجم کانون‌های زمین‌خوار شیراز و همدستان آنان در میان مقامات محلی بوده‌ و اموال خود را از دست داده‌اند به این موج خواهند پیوست؛ مانند عشایر بیات و کورش و دارغه قشقایی که در باجگاه 9 هزار هکتار از مراتع‌شان را به زور از دستشان خارج کردند و ضمیمه شهر جدید صدرا ( شهری که جهرمی وزیر کار دولت احمدی نژاد اخیرا گفته است می خواهد آنجا را تبدیل به بخشی از پایتخت جمهوری اسلامی کند- پیک نت) نمودند و مردم قلات و کمهر سپیدان و سیاخ و بیضا و غیره و غیره. قطعاً این مردم به موج شکایت علیه مقامات همدست با زمین‌خواران خواهند پیوست.  این موج شکایت علیه امام جمعه و دو پسر ایشان و برخی مقامات اداری و نظامی و انتظامی و برخی کارگزاران و دلالال و مدیران شرکت‌های دست‌اندرکار تصرف اراضی زراعی و مراتع مردم خواهد بود. تصور می‌کنم این پرحجم‌ترین پرونده در تاریخ قضایی جمهوری اسلامی خواهد شد.
- آیا بین بازداشت شما و 11 نفری که در ارتباط با پرونده پالیزدار به گفته سخنگوی قوه قضاییه دستگیر شده اند، نسبتی وجود دارد؟ 

ابداً. من هیچ ارتباطی با آقای پالیزدار ندارم و ایشان را نمی شناسم. فقط فیلم سخنرانی‌های وی را دیده‌ام و از ماهیت ماجرا و مسائل پس‌پرده آن هیچ اطلاعی ندارم. من نیز بالاخره نفهمیدم که این «پالیزدار رانت‌خوار» همان «پالیزدار افشاگر» است یا نه؛ چون اخبار ضد و نقیضی منتشر می‌شود. ولی، با توجه به توطئه زشت و غیراخلاقی که توسط مقامات قضایی و سیاسی فارس علیه خود من طراحی و اجرا شد، و خوشبختانه ناکام ماند، می‌دانم که وقتی فردی در زندان باشد و قدرت دفاع نداشته باشد می‌توان وی را به همه چیز متهم کرد. مثلاً، با حمایت برخی مقامات محلی مدتی است سایت موهنی علیه من به راه افتاده و زشت‌ترین اتهامات را علیه من مطرح می‌کند. این اقدام آقایان علیه من البته «تهمت و افترا و نشر اکاذیب» نیست. پخش سی. دی علیه من، حاوی زشت‌ترین توهین‌ها، البته نشر اکاذیب نیست؛ ولی مطرح کردن صغاد چهل پنجاه سال پیش به عنوان روستایی بهائی‌نشین، بر اساس اسناد و منابع تاریخی، یا انتشار مقاله‌ای تحلیلی درباره حادثه انفجار شیراز از منظر آقایان «افترا و نشر اکاذیب» است!

من گفتم که در ماجرای انفجار حسینیه شیراز خرابکاران نمی‌توانستند با محیط کانون رهپویان وصال بیگانه باشند و بمب‌گذاری نمی‌تواند کار سلطنت‌طلب‌ها باشد. من نویسنده کتاب کودتای نوژه هستم که در سالگرد اولین دهه انقلاب (1367) منتشر شد و تنها منبع در این زمینه است. نوشتم که سلطنت‌طلبان از سال 1359 به بعد بمب‌گذاری نداشته‌اند. و افزودم که، طبق بررسی من، علت حادثه، انفجار یک بمب دست ساز بوده که، دانسته یا ندانسته، منجر به انفجار یک مین ضد تانک موجود در نمایشگاه حسینیه شده است. عاملین فاجعه احتمالاً از وجود مین ضد تانک خنثی نشده مطلع نبودند که می‌تواند با انفجار خود 200 شهید و زخمی بیافریند. آن‌ها تنها می‌خواستند با انفجار یک بمب کوچک فضای شهر را مدتی، قبل از سفر مقام معظم رهبری، آشفته کنند. ولی، انفجار مین فوق آنان را متحیر کرد و تناقض‌گویی‌های فراوانی را سبب شد که منجر به سلب اعتماد مردم شهر از اظهارات مقامات مسئول گردیده است.

اگر از فیلم انفجار، که در اینترنت موجود است و نسخه کامل آن نیز به سادگی قابل دستیابی است، در نرم‌افزارهای تخصصی مانند adobe premier گراف و نمودار گرفته شود، می‌بینید که دقیقاً دو انفجار رخ داده است. ابتدا، نمودار انفجار اول دیده می‌شود که همان بمب دست سازی است که از راه دور کنترل شده و سپس نمودار انفجار دوم که همان انفجار مین ضد تانک است. مسئله خیلی روشن و بدیهی است. به‌علاوه، نوع مواد منفجره موجود در مین ضد تانک، که وجود آن در آزمایشگاه به اثبات رسیده، و رنگ نور انفجار به سادگی صحت ادعاهای مرا نشان می‌دهد. دلایل فراوان است. نمی‌دانم چرا این بررسی تحقیقی و تحلیلی چنین آقایان را آشفته کرده است.

من هیچگاه کارمند یا عضو وزارت اطلاعات نبوده‌ام. من فقط به عنوان یک محقق با نهادهای انقلابی همکاری می‌کردم و طرح‌هایی ارائه دادم که منجر به تأسیس مهم‌ترین مراکز پژوهش تاریخی و سیاسی در جمهوری اسلامی شد. از سال‌ها پیش منادی این نظر بودم که طبق رویه مرسوم در دنیای امروز همکاری پژوهشگران با نهادهای اطلاعاتی برای دستیابی به اسناد و کشف حقایق تاریخی الزامی و ناگزیر است و بدون واهمه به این باور خود عمل کرده‌ام. این در فضایی است که بسیاری از محققین، برای حفظ به‌اصطلاح وجهه علمی خود، از ورود به ساده‌ترین مباحث سیاسی پرهیز می‌کنند. هر کس خط فکری مرا دنبال کند متوجه می‌شود فردی مستقل بوده‌ام.