اشکال برخی اشخاص و گروه های خارج از کشوراینست
که اتفاقات و تحولات
سیاسی سال های دهه 50 و 60 آنچنان
بر ذهن و روانشان تاثیر
گذاشته که بیرون آمدن از آن تقریبا
غیر ممکن است. درحالیکه با
گذشت زمان زندگی امروز مردم ایران
متاثر از تحولات داخلی و منطقه ای و
بین المللی بسیار پیچیده تر از چند
دهه قبل شده است. این را عرض کردم تا بگویم
که زندان هم دیگر آن زندان دهه 50 و 60 نیست و بازجوها هم
دیگر آن بازجوها نیستند. البته سرکوب
و خشونت از سوی حاکمیت تفاوت ماهوی با سال های آن دو دهه ندارد
اما به دلایلی که پوشیده نیست، سرکوب و نقض حقوق انسانی
شهروندان با شیوه های پیچیده تر و با
ظواهر قانونی صورت می گیرد. به
عبارت دیگر ، در اغلب موارد ، حاکمیت امکان
سرکوب و جنایتی مثل اعدام های
تابستان 1367 را پیدا نمی کند؛ نه آنکه آن
روش ها را زیادی غیر انسانی می داند،
بلکه شرایط تکرار آن را دیگر ندارد.
بنابراین، تلاش ها و مقاومت هایی که از سوی
افراد و گروه های
داخلی صورت می گیرد شایسته کمک و حمایت
نیرو های دموکراسی خواه و ملتزم به
حقوق بشر است.
انچه من در مورد بند 209 زندان اوین نوشتم
صرفا مشاهدات و احساس
من از آن فضا بود، که با هدف طرح
موضوع حقوق اقلیت های ملی ایران در میان
دانشجویان و نهاد های حقوق بشری
صورت گرفت. (شاید هم در این کار موفق
عمل نکرده باشم). احتمالا کسانی که
در این بند و یا بطور کلی زندان اوین زندانی بوده اند تجربه
مشابه مرا داشته اند. با وجود این،
خوب می دانم که افرادی نظیر آقای باطبی یا
فرزاد کمانگر تجربیاتی به کلی
متفاوت با تجربه من داشتند و شکنجه های قرون
وسطایی را تحمل کرده اند. من هم از
شکنجه و خشونت دهه 60 آگاهم.علاوه بر آنکه اهل شهری
هستم که بسیاری از جوانان آن از
قربانیان آن دهه در زندان های جمهوری
اسلامی بودند و با بسیاری از افراد
خانواده و بستگان آنها سابقه دوستی
دارم، در رشته تحصیلی قبلی ام (کارشناسی
ارشد علوم سیاسی) دارم و تحولات دهه 60 را
مطالعه کرده ام و در جریان جنایت
های صورت گرفته در آن سالها قرار دارم.
امسال افتخار شرکت در مراسم تجلیل از
جانباختگان اعدام های تابستان 67
را پیدا کردم. فکر می کنید از میان
جمعیت چند میلیونی تهران چند نفر انگیزه
و شهامت حضور در این
مراسم را
داشتند؟. پیشنهاد می کنم به جای انکار
هزینه ای
که افرادی نظیر من پرداخت کرده اند( اخراج
از دانشگاه، تحمل 70 روز
بازداشت و احتمالا تحمل زندان بلند
مدت تر
بعد از محاکمه، محرومیت از مزایای اجتماعی
نظیر ممنوعیت اشتغال، و غیره در
شرایطی که اکثریت قریب به اتفاق
جوانان و دانشجویان خنثی و بی تفاوت بوده
و حاضر به پرداخت هیچگونه هزینه ای
نیستند) واقعیات جامعه ایران را باید مد نظر
قرار داد و با تحلیل های درست
تحولات ما را یاری رسانید.
باید خود را
از شر برداشت های نادرست رهانید.
درباره فضای واقعی دانشگاه ها ی ایران (نه آنگونه که
برخی در داخل و خارج هیاهو می
کنند) برای
شما مفصل خواهم نوشت. از جمله درباره
زندان افراد مختلف دربند( 209) از سوی بازجویان تا تصویری از
این روی بازجوئی و بازجوها نیز ارائه دهم. |