1- آخرین گزارش منتشر شده «ستاد حقیقت یاب دانشجویی»، که متن
کامل آن به پیوست است و حاصل کار دو ماهه فنی دانشجویان عضو
ستاد فوق میباشد، بمبگذاری، بهگونه اعلام شده از سوی وزیر
اطلاعات، را منتفی میداند. مُداقه در این گزارش تخصصی نشان
میدهد که حادثه به دلیل منفجر شدن مین پلاستیکی تی. ام. 46 ضد
تانک (از نوع ایرانی) موجود در غرفه نمایشگاه جنگ (معراج
شهدا)، واقع در کانون رهپویان وصال، رخ داده. مواد آر. دی.
ایکس (ماده منفجره موجود در مینهای فوق) در محل انفجار یافت
شده و وجود آن توسط کارشناسان هیئتهای مختلف اعزامی در
آزمایشگاه به اثبات رسیده است. بنابراین، با استناد به
گزارشهای کارشناسی- آزمایشگاهی فوق، که در اختیار نهادهای
مسئول از جمله ستاد مشترک سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است،
هیچ شبههای در اینکه مین فوق عامل اصلی انفجار بوده وجود
ندارد.
2- ماده آر. دی. ایکس را نمیتوان بهطور دستساز تولید کرد.
این ماده محصولی کاملاً آزمایشگاهی و تخصصی- نظامی است که در
مینهای فوق، و مهمات مشابه، به کار میرود. بنابراین، موارد
ادعا شده توسط وزیر محترم اطلاعات درباره شبکه فوق نمیتواند
منطبق با انفجار در کانون رهپویان وصال باشد.
ممکن است شبکهای خرابکار، با مختصات گفته شده از
سوی وزارت اطلاعات، وجود داشته؛ ولی، با توضیح پیشگفته و تطبیق
آن با اظهارات وزیر اطلاعات، این شبکه نمیتوانست عامل انفجار
در کانون رهپویان وصال باشد.
3- این مین، چنانکه تصاویر نشان میدهد، از مدتها قبل از
انفجار در غرفه وجود داشته. مین فوق، چنانکه در آغاز یادداشت
گفتم، غیرمسلح و فاقد چاشنی بوده و، بهرغم وجود مواد منفجره
آر. دی. ایکس در درون آن، قابلیت انفجار نداشته است. لازم به
توضیح است که در غرفه فوق، چنانکه تصاویر نشان میدهد، مین
دیگری، از نوع وی. اس. 22 (ضد خودرو)، نیز وجود داشته که
کاملاً خالی و فاقد مواد منفجره بوده است.
4- تحقیقات نشان میدهد که خرابکاران با اطلاع از خنثی نبودن
مین ضد تانک فوق نقشه انفجار را با دقت طراحی و با فراغبال
اجرا کردهاند.
5- طبق این تحقیق، و تحقیقات مستند برخی نهادهای مسئول که توجه
آیتالله دری نجفآبادی را به آن جلب میکنم، انفجار به گونه
زیر رخ داده است:
خرابکاران در زیر غرفه نمایشگاه جنگ بمبی دست ساز و کوچک، با
قدرت تخریب اندک، کار گذاشتهاند که از طریق کنترل از راه دور
منفجر شده است. این انفجار کوچک
به عنوان
چاشنی عمل کرده و به انفجار مین ضد تانک انجامیده و فاجعه
حسینیه سیدالشهداء کانون رهپویان را آفریده است. به این دلیل،
انفجار دقیقاً در زمان مورد نظر آنان رخ داده است.
6- با توجه به توضیحات فوق، خرابکاران نمیتوانستند با محیط
کانون رهپویان وصال بیگانه باشند. به عبارت دیگر، آنان در
کانون فوق دارای افرادی «نفوذی» و کاملاً مطلع از جزئیات
بودند.
7- علاوه بر مغایرت این تحقیقات با اظهارات وزیر اطلاعات،
آنچه ماجرای شبکه ادعایی فوق را حساستر میکند، و آن را به
یکی از مسائل درجه اوّل ملّی بدل میسازد، اوجگیری گام به گام
تبلیغات در این زمینه و گسترش روزافزون دعاوی درباره ابعاد
حیرتانگیز عملکرد این شبکه است که گویا، بهگفته مقامات
اطلاعاتی، از چند جوان کم سن و سال متأثر از شبکههای
تلویزیونی فارسی زبان «لسآنجلسی» ایجاد شده!
از زمان کودتای نوژه (1359) «سلطنتطلبان» به هیچگونه عملیات
تروریستی و بمبگذاری در ایران دست نزدهاند، و اصولاً در چنین
قد و قواره و واجد چنین جرئت و جسارتی نبودهاند. تمامی عملیات
مشابه در دوران جنگ تحمیلی و پس از آن از سوی فرقه رجوی
(منافقین) و استخبارات حکومت صدام، با هدایت سالارجاف، اجرا
میشد. معلوم نیست گروهی جوان هوادار رضا پهلوی، که با تیپ
اجتماعی آنان کاملاً آشنائیم، بهناگاه چگونه دارای چنین
اقتدار و جسارت و انگیزههای آرمانخواهانه و قدرت سازماندهی
شدند که برای انفجار سرکنسولگری روسیه و لولههای نفت و
حوزههای علمیه و مصلای تهران و غیره و غیره طراحی و حتی اقدام
کنند! و معلوم نیست چرا از میان این همه برنامه عریض و طویل
فقط انفجار حسینیه رهپویان شیراز تحقق یافت که آن هم منطبق با
دادههای ارائه شده از سوی وزیر اطلاعات نیست.
8- همزمانی این تبلیغات از سوی برخی کانونها در ایران با
اوجگیری بحران در منطقه (حوادث لبنان و تحولات درونی و احتمال
کودتا در سوریه و تدارک حمله اسرائیل به سوریه در تابستان
جاری) و پایان
قریبالوقوع حکومت
جنونآمیز نومحافظهکاران در آمریکا و
اوجگیری
بیسابقه تحرکات
جنگافروزانه ضد ایرانی از سوی آنان، این بیم را برمیانگیزاند که تبلیغات فوق
دستمایهای برای ایجاد تعارض خونین میان ایران و آمریکا و تحقق
آرزوی شوم جنگ افروزان نومحافظهکار و صهیونیست باشد.
9- اعترافات تلویزیونی دستگیرشدگان برای افکار عمومی قانع
کننده نخواهد بود. ما در ماجرای جنجال پرونده «قتلهای
زنجیرهای» از طریق مطبوعات با
ماجرای مهدی نحوی
آشنا شدهایم و صحت این ماجرا به تأیید افراد مطلع و موثق
رسیده است.
در ماجرای انفجار خونین حرم مطهر رضوی (ع) بمبگذاران شناخته
نشدند. سعید امامی، معاون وقت امنیت وزارت اطلاعات، سناریویی
را طراحی کرد. او ابتدا شنود مکالمات یکی از فرماندهان طالبان،
مستقر در نزدیکی مرزهای ایران در افغانستان، را به مقامات
مربوطه ارائه داد که میگفت: «عملیات انجام شد.» آن زمان در
افغانستان روزانه هزاران عملیات انجام میشد ولی سعید امامی
مدعی شد که این شنود مربوط به انفجار حرم رضوی (ع) است و چون
اعلام این خبر به تشدید اختلاف میان شیعه و سنی و جنگ احتمالی
با طالبان خواهد انجامید، برای اجتناب از این تعارض باید
بمبگذاری را به منافقین منتسب کرد. در نتیجه، جوانی 18- 19
ساله از «توابین» زندانی عضو فرقه رجوی (منافقین)، بهنام مهدی
نحوی، را یافتند و با وعده آزادی او را به همکاری ترغیب کردند.
مهدی نحوی را به صورت فردی مجروح در اثر اصابت گلوله گریم
کردند. سپس، در بیمارستان مصاحبهای تصویری با وی انجام دادند
و وی، که گویا در آستانه مرگ بود، بمبگذاری در حرم را متقبل
شد. سپس، نحوی را با اتومبیل به تهران پارس بردند و او را
آزاد کردند. کمی پس از آزاد شدنش، او را به محاصره گرفتند و به
گلوله بستند. نحوی کشته شد. همان شب خبر درگیری مسلحانه در
تهران پارس و مجروح شدن و اندکی بعد مرگ عامل بمبگذاری در حرم
رضوی (ع)، به همراه مصاحبه نحوی، از تلویزیون پخش شد.
با توجه به انتشار چنین وقایعی در مطبوعات، مردم چگونه
میتوانند به اظهارات گروهی جوان رفاهطلب و غیرمتخصص، که گاه
حتی بدون یک تلنگر حاضر به تمکین در برابر هر فشاری هستند،
باور کنند؟
تصادفاً دو تن از این دستگیرشدگان را میشناسم. این دو را
بسیاری از کسانی که در شیراز با امور رایانه و اینترنت بهطور
فعال سروکار داشتهاند میشناسند. هر دو، به گمان من، از
جوانان برجسته و بسیار بااستعداد در امور رایانهای، بهویژه
نرمافزار، بودند که مشابهشان را در تهران ندیدم. دستگیر کردن
این دو به اتهام بمبگذاری برایم بسیار عجیب و باورنکردنی بود.
سایر دستگیرشدگان را نمیشناسم ولی اگر از جنس این دو تن باشند
طنز «خرس سیاه و خرگوش سفید» در عالم واقع در شرف وقوع است!
10- «شیرازیهای زرنگ» رسیدگی به این پرونده جنجالی و پر از
ابهام و تناقض را به
آیتالله درّی نجفآبادی،
دادستان کل کشور، «پاس دادهاند.» شاید در پس این «زرنگی» مشیت
الهی نهفته باشد. آیتالله درّی، که یک بار تجربه تلخ «توطئه
قتلهای زنجیرهای» را، که شخص ایشان به عنوان وزیر وقت
اطلاعات از هدفهای اصلی آن دسیسه پیچیده بود، در مقام «قابله
رُستم»، تجربه کردهاند، شایسته است در این پرونده به تمامی
جوانب قضیه توجه نمایند. با توجه به علاقه به آیتالله درّی و
اعتقاد به سلامت نفس و حسننیت ایشان، سخت نگران آنم که
انداختن این پرونده به گردن دادستان کل کشور دامی مشابه برای
وی باشد.
امیدوارم، آیتالله دُرّی نجفآبادی، با درایت و هشیاری کامل و
مطالعه دقیق
گزارشهای
کارشناسی نهادهای مختلف امنیتی و نظامی
بهویژه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، این پرونده را از آغاز مورد رسیدگی
دقیق قرار دهند و بدون تأثیرپذیری و پروا از هر گونه
«مصلحتاندیشی کاذب»، که ممکن است به ایشان القاء شود، آنچه
را که حق است، و مرضی خداوند متعال، با قاطعیت پیگیری کنند.
( متن گزارش، همراه با مقدمه و توضیحات و عکس ها را می توانید
روی سایت عبدالله شهبازی از
اینجا بخوانید) |