ايران  

        www.peiknet.com

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک  

infos@peiknet.com

 
 
  سبز شدن بیلبوردهای جدید در تهران
وقتی یک جامعه مجرم است
قطعا حکومت آن مجرم تر است
 
 
 
 

 

در روزهای گذشته بیلبوردهایی در سطح شهر تهران به صورت گسترده ظاهر  شده است که در آن جمله «چگونه می توان یک ... را دوست داشت؟!» نوشته شده و عکس تغییر شکل داده شده ای از یک خانم هم پس زمینه آن وجود دارد. اسمی از ارگان و یا نهاد منتشر کننده این بیلبوردها منتشر نشده ولی آنقدر این بیلبورد ها وسیع و زیادند که تنها ابرشرکت ها و یا نهادهای حکومتی قادر به اجاره این تعداد بیلبورد می‌باشند. عده ای از ساکنان شهر تهران که سعی می کنند خود را گول بزنند منتظرند که به جای «چند نقطه» کلمه ای که انتظارش را نداشته اند ببینند و ناگهان متوجه بشوند که این تبلیغ متعلق به «تک ماکارون» یا «بانک مسکن» و ... است. اما این خودفریبی بسیار کودکانه است: اولا هیچ کمپانی تجاری و صنعتی حاضر نمی شود اینطور با آبرو و سرنوشت خود بازی کند و در ضمن به هیچ وجه مسئولین دولتی اجازه نخواهند داد که چنین تبلیغی (اگر بار تجاری داشته باشد) منتشر شود و باصطلاح از خانم ها استفاده ابزاری شود. مساله اینجاست که افرادی مانند سردار رادان، اکثریت زنان ایرانی، زنانی که کمی موی سرشان از زیر روسری بیرون زده، مانتوهای گونی شکل بلند و چادر نپوشیده اند، چکمه پوشیده اند، بلند می خندند، حاضرند در دانشگاه و محل کار و جامعه همصحبت مردان «نامحرم» شوند، در کمپین یک میلیون امضا برای حقوق برابر مبارزه می کنند و ... را «هرزه» می دانند (به نقل از علم الهدی امام جمعه مشهد) و از مردان انتظار دارند که با این مسائل برخورد کنند! در این زمینه چند نکته را نباید فراموش کرد:

1- باید پیگیری کرد و منبع انتشار این بیلبورد های را مشخص کرد تا  پس فردا که آقایانی دیگری مثل سردار زارعی و آن مداح معروف که جوش «گسترش فساد در ام القرای مسلمین» می زد اما پای منقل با یکی از آن خانم ها فیلمش منتشر شد، تشت شان از بام افتاد مشخص شود صفت «هرزه» مناسب چه کسی است.

2- فحشا یک ناهنجاری است و فعالان حقوق زنان هم خواهان رفع آن هستند. اتفاقا این ناهنجاری هم در ایران بسیار گسترده است. یعنی اولا از نظر تعداد، بسیار گسترده است و شاغلین در این حرفه به چند صد هزار نفر تخمین زده می شوند و ثانیا از سنین بسیار کم آغاز می شود. به طوریکه مقامات رسمی آغاز آن را از 14 سالگی و متوسط سن فحشا را زیر 18 سال می دانند. دو سال پیش یکی از مقامات بهزیستی در گفتگویی خصوصی اظهار داشت: « اگر آمار واقعی را در مورد فحشا اعلام کنیم، سنگ روی سنگ بند نمی شود و فضای بی اعتمادی جامعه را می گیرد». اما مساله اینجاست که اگر این ناهنجاری اجتماعی وجود دارد، چه کسانی مسوول آن بوده و هستند. با گذشت 29 سال از انقلاب ایران چرا باید کودکان 14 ساله و 15 ساله برای امرار معاش خود و خانواده خود مجبور به تن فروشی شوند؟ در «ام القرای مسلمین» چند صد هزار کارگر بیکارند؟ چند میلیون نفر در حاشیه شهر ها، در خانواده های بدون سرپرست هستند و چند میلیون نفر زیر خط مطلق فقر زندگی می کنند؟ مساله فحشا، مساله «هوس» نیست. مساله نان شب، مسکن و درمان است.

3- یکی از آقایان می گفت که دستگاه های نظامی، انتظامی و «فرهنگی» در ایران نقش بسیار مخربی را در نقض سلامت روانی جامعه ایرانی به عهده دارند. وقتی که در کشوری مصرف مشروبات الکلی جرم به حساب بیآید، بد حجابی جرم به حساب بیاید (در شش ماهه اول طرح امنیت اجتماعی با 2 میلیون نفر برخورد شد که تا کنون، با گذشت بیش از یک سال این رقم مطمئنا بسیار بیشتر شده است)، فعالیت اجتماعی در نهادهای مدنی جرم به حساب بیاید و ... عملا میلیون ها نفر بالقوه مجرم اند و اگر این رقم را با تن فروشان، معتادان، مجرمان حرفه ای، رشوه خواران و فاسدان اقتصادی جمع کنیم اکثریت مردم ایران «مجرم» به حساب می آیند. احساس «مجرم» بودن در میان اکثریت اعضای یک جامعه می تواند آرمانی ترین جوامع را هم در مدت زمان بسیار کوتاهی به جنگلی پر از رفتارهای ناهنجار اجتماعی مبدل کند. باید فکری کرد و به دنبال چاره بود. رژیم سیاسی کنونی ایران هم که برود و ایده آل ترین رژیم سیاسی جایگزینش شود، سال ها طول می کشد که سلامت روانی و اجتماعی به جامعه ای که زیر فشار تحجر و تحقیر لگدمال شده برگردد.