دیشب خبر دادند که در حسینیه جماران به مناسبت نزدیک شدن
سالگرد رحلت امام، جلسهای است که زندانیان سیاسی قبل انقلاب
با حاج حسن آقا دیدار میکنند. من هم رفتم. بعد از خاطرات
زندانیان سیاسی و سخنرانی خوب نوهی امام وقت نماز یک آقای
محترمی آمد و به من گفت من پدر زهرا بنییعقوب هستم. گفتم همان
دختر خانم پزشکی که به دلیل مسئلهی حجاب و اینها گفتند در
همدان دستگیر شد و بعد اعلام کردند خودکشی کرده؟ با عصبانیت
از کلمهی خودکشی، گفت بله. شماره پرونده دخترش را میداد که
از دادگاه همدان به تهران آمده. میگفت حسن اقا را ندیده. آقای
سراج، آقا ابوالقاسم بنی یعقوب را برد پیش حسن آقا تا ماجرای
دختر پزشکش را توضیح دهد و کمک بخواهد. آخر شب هم که با حاج
حسن آقا نشسته بودیم آن قدر تحت تاثیر قرار گرفته بود که دنبال
صحبت با این و آن بود، به من میگفت در سایتت راجع به این
موضوع بنویس. پدر زهرا بنییعقوب بازنشستهی سپاه است و قبل از
انقلاب هم زندانی سیاسی بوده و سالها در جبهه بوده است و به
عنوان یک زندانی سیاسی مسلمان قبل انقلاب در این جلسه دعوت شده
است. از اینکه با چنین سوابقی مرتب بعضیها به او میگویند
مسئله را دنبال نکن، تضعیف نظام میشود ناراحت بود. میگفت من
دنبال روشن شدن پروندهی دخترم هستم. همسرم که فقط همین دختر
را داشت ، از غم دخترش دارد از بین میرود. دخترم برای گذراندن
طرح پزشکی به همدان رفته بود و نامزد داشته و بنا به گزارش
پزشک قانونی در سلامت بوده است. تا به حال دوبار از من پول
گرفتهاند برای سمشناسی. وکیلمان به آنها که میگویند خودکشی
کرده میگوید چرا یک عکس از این جریان و خودکشی در زندان وجود
ندارد؟ حرف اصلیاش که با زبان سادهای میگفت این بود که اگر
در بازداشتگاه کسی عامل فوت دخترم بوده، آن را تعقیب کنید. چرا
نظام را پشت سر این فرد میآورید و بیدلیل اعلام خودکشی
میکنید؟ این حرف را ما در مورد زهرا کاظمی هم میگفتیم.
|