طی 24 ساعت گذشته چندین پیام از امریکا  داشته ایم که مضمون همه آنها یکسان بوده است: تبلیغات شدیدی برای آماده کردن زمینه حمله نظامی به ایران آغاز شده است که تاکنون سابقه نداشت. البته اخبار عمدتا روی اقدام نظامی اسرائیل متمرکز است اما همگان میدانند که اسرائیل به تنهائی و بدون حمایت عملی امریکا دست به این اقدام نخواهد زد. با کمال تاسف بخش اعظم مهاجرین ایرانی مقیم امریکا از شنیدن این اخبار ابراز خوشحالی می کنند با این تصور که آن که سوار اسب قدرت اند می روند و آنها که سوار اسب قدرت بودند باز می گردند. این تصورات با مصاحبه ای که تلویزیون امریکا با فرزند محمدرضا شاه انجام داد بیشتر تقویت شده است.

بصورت همزمان، روزنامه ها و خبرگزاری ها اطلاع دادند که رئیس سازمان اطلاعات ملی امریکا که سه سازمان امنیتی و اطلاعاتی توسط بوش در آن متمرکز شده اند راهی اسرائیل شده است. بهانه این سفر دریافت اطلاعات جدید از فعالیت های اتمی جمهوری اسلامی از اسرائیلی ها اعلام شده، اما شک نیست که این پوششی خبری برای پنهان ساختن انگیزه اصلی از این سفر است. این سفر مستقیما در ارتباط با همان اخباری است که درباره نزدیک شدن زمان حمله نظامی به ایران پخش می شود.

همچنین خبرگزاری ها اعلام داشتند که رئیس جمهور امریکا از 25 خرداد (14 ژوئن) سفر اروپائی خود را آغاز خواهد کرد و در مرحله نخست وارد پاریس خواهد شد تا با رئیس جمهور فرانسه گفتگو کند. رئیس جمهوری که فرانسه را به سمت اتحاد با کاخ سفید و تل آویو هدایت کرده است و اکنون نخست وزیر جدید ایتالیا "برلسکونی" مثلث انگلستان- فرانسه – امریکا را تبدیل به مربع کرده است.

این سفرها، درتدارک حمله به ایران نیست؟

شاید اعلام "اوباما" بعنوان کاندیدای نهائی دمکرات ها در انتخابات ریاست جمهوری آینده امریکا نیز گامی شود در همین رابطه، زیرا جمهوریخواهان برای باقی ماندن در کاخ سفید نیازمند یک حادثه اند. این حادثه جز حمله به ایران نیست. اگر این حمله برای امریکا موفقیت آمیز باشد، حزب جمهوریخواه بعنوان قهرمان ملی کاخ سفید را در تسخیر خود نگه خواهد داشت. اگر این حمله با فاجعه ای همراه شد که افکار عمومی جهان و امریکا را علیه جمهوریخواهان جنگ طلب بسیج کرد، آنگاه همان نتیجه ای بدست می آید که اگر حمله نشود بدست می آید. یعنی می روند اما با ویران ساختن ایران و باقی گذاشتن بقیه کار برای اوباما!