از روزنامه کارگزاران "محمدرضا یزدانپناه" با مصطفی تاج زاده
عضو رهبری جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب که در کابینه
خاتمی معاون سیاسی وزارت کشور بود مصاحبه ای مشروح کرده که در
همین روزنامه منتشر شده است. این مصاحبه عمدتا بر محور
انتخابات آینده ریاست جمهوری و بازگشت خاتمی به صحنه و زمینه
های حکومتی و اجتماعی این بازگشت انجام شده است. فشرده ای از
مطالب مطرح شده دراین مصاحبه بر مبنای همین محور را می خوانید:
فکر میکنم همه جامعه باید از حوادث 30 سال گذشته درس
بگیرد، از جمله اصلاحطلبان. امروز مردم به
درستی اوضاع را درک میکنند. اگرچه مشکلات زیادی در دوران
اصلاحات وجود داشت اما آن
مشکلات در قیاس با شرایط امروز باعث شده که همه بگویند صدرحمت
به دوره
خاتمی. به همین علت محبوبیت آقای خاتمی روز به روز در حال
افزایش است. به میزانی که آگاهیهای عمومی در جامعه افزایش
پیدا میکند، نهادهای مدنی
قدرتمندتر میشوند و شرایط بینالمللی دموکراتیک میشود، فضا
برای ادامه
حرکت اصلاحی مساعدتر میشود. به عنوان مثال بسیاری از مردم و
حتی بخشی از
بدنه جناح راست که تبلیغات دروغ علیه خاتمی و اصلاحطلبان را
باور کرده
بودند، امروز متوجه شدهاند که رفتار آقای خاتمی و اصلاحطلبان
هم به نفع
دین مردم بود و هم دنیای آنها. در واقع اصلاحطلبان فقط از نظر
اقتصادی
کارنامه بهتری از اصولگرایان ندارند بلکه حتی از نظر فرهنگی،
دینی و مذهبی نیز از جریان کنونی حاکم بهتر عمل کردند. اکثریت مردم هم از این
مسئله آگاه شدهاند.
تنها راه نجات کشور بازگشت آقای خاتمی است و تحت هر شرایطی از
ایشان
حمایت می شود. مردم اعتقاد دارند که با قدرت گرفتن
اصلاحطلبان کشور
لااقل سقوط نمیکند، یعنی شاید گلستان نشود اما قابل تحمل
میشود. البته عده دیگری هم معتقدند تا سیستم تغییر نکند نباید در انتخابات شرکت
کرد، حتی
اگر آقای خاتمی نامزد شود. بخشی هم طرفدار اصولگرایان هستند.
درصدی از
جامعه هم که اساسا هیچ دخالتی در فرآیند سیاسی و اجتماعی
ندارند و برایشان
فرقی نمیکند که چه شخصی یا سیستمی بر آنها حکومت میکند. چون
بهطور مطلق
ناامید هستند. یکی از علل تاکید ما بر نامزدی آقای خاتمی این
است که ایشان پتانسیل آن را دارند که آرای بخش زیادی از جامعه خاموش را به
سوی خود جلب
کنند. از سوی دیگر عموم اصلاحطلبان در مورد نامزدی آقای خاتمی
اجماع
دارند حتی بخشی از اصولگرایان بهخصوص آن دسته از اصولگرایان
سنتی و
تکنوکرات هم در انتخاب میان خاتمی و احمدینژاد به خاتمی رای
میدهند.
اگرآقای خاتمی در صحنه انتخابات حاضر شوند، هیچ نامزد
شناختهشدهای به جز
آقای احمدینژاد حاضر به رقابت با ایشان نیست. به این ترتیب یک
انتخابات
دو قطبی شکل خواهد گرفت که یک طرف آن را آقای احمدینژاد با
کارنامه کنونی و سمت دیگر را آقای خاتمی با سابقه روشن تشکیل میدهند. فکر
میکنم تلقی
عمومی این است که در این رقابت، خاتمی بتواند از پس احمدینژاد
بربیاید.
- نگران صیانت از آرای مردم و
تکرار مسائلی که در چند انتخابات اخیر رخ داد نیستند؟
اتفاقا یکی از دلایل ما برای اصرار به حضور آقای خاتمی در عرصه
انتخابات همین
مسئله است. زیرا امکان تخلف و تقلب در انتخابات محدود است.
اینگونه نیست
که عدهای بتوانند تحت هر شرایطی با تقلب نتیجه انتخابات را
تغییر دهند.
تقلب زمانی کارساز است که فاصله آرا کم باشد ولی فاصله آرای
خاتمی با آرای
احمدینژاد آنقدر زیاد خواهد بود که عملا امکان تقلب موثر را
از بین
میبرد.
دلیل واقعی این همه اصرار اصلاح طلبان برای کاندیداتوری آقای
خاتمی چیست؟
اولا نامزدی آقای خاتمی امکان اجماع صددرصدی اصلاحطلبان را فراهم
میکند. در
صورت حضور ایشان هیچ شخص دیگری از میان اصلاحطلبان نامزد
نخواهد شد و اگر
هم این کار را بکند عملا خودش را بدنام میکند. ثانیا ایشان
قدرت جذب آرای اقشاری را دارند که تنها با آمدن خاتمی به میدان میآیند. سوم
اینکه به
دلیل موقعیت ویژه و فوقالعاده آرای خاتمی، هیچکس توانایی
تغییر در نتایج
انتخابات را ندارد.
- اصلاحطلبان هیچ
راه و روشی برای مقابله با معضل رد صلاحیت ها ندارند؟
در
سیستم کنونی دست اصلاحطلبان بسته است. میشود از مردم دعوت
کرد در مقابل
شورای نگهبان تحصن کنند تا تایید صلاحیت نامزدشان را بگیرند.
اما آیا
میتوان پیشبینی کرد که یک ساعت پس از جمع شدن مردم چه اتفاقی
رخ میدهد؟
اگر این اتفاق باعث تکرار فاجعهای مثل حوادث پس از کوی
دانشگاه شود چه کسی پاسخگوست؟ بنای ما هم بر پیشبرد امور به صورت خشونتآمیز
نیست. به ما
میگویند چرا از پتانسیل مردم استفاده نمیکنید؟ دلیل این
مسئله آن است که
اصلاحطلبان میتوانند آغازکننده باشند اما به احتمال زیاد
نمیتوانند
ادارهکننده تجمعها و پایاندهنده آن باشند.
مادام که نهادهای مدنی قدرتمندی نداشته باشیم، دعوت مردم به
آمدن به
خیابان عملا نتیجهای جز خشونت نخواهد داشت. اتفاقا یکی از
دلایل تاکید ما بر انتخابات این است که انتخابات تنها راه بیان مسالمتآمیز
مطالبات مردم
است و البته این راه هنوز کاملا بسته نیست. یک زمان ممکن است
این راه را
صددرصد ببندند که در آن صورت دیگر اصلاحات اساسا معنایی ندارد.
اگر آقای خاتمی در انتخابات آینده
کاندیدا شوند به جز اصلاحطلبان حتی تعدادی از غیر اصلاحطلبان
هم به
خاتمی رای میدهند.
حتی اصولگرایان؟!
بله! برای اینکه معتقدند شرایط جامعه آنچنان خطرناک است و مدیریت کنونی چنان
قطار اداره
کشور را از ریل خارج کرده که فردی مثل آقای خاتمی با پشتوانه
یک حمایت ملی
میتواند این قطار را به ریل بازگرداند.
یعنی شما فکر میکنید در دوراهی انتخاب میان
یک حکومت اصلاحطلب با یک حکومت اصولگرا بازهم بخشی از اصولگرایان به
خاتمی متمایل هستند؟
بحث این نیست که حکومت در اختیار
اصلاحطلبان یا اصولگرایان باشد. اصولگرایان اکنون تمام قدرت
را در اختیار
دارند و حتی اگر آقای خاتمی رئیسجمهور شود در نهایت 20 تا 30
درصد حکومت
را از دست میدهند. این دسته از اصولگرایان معتقدند که اگر
شخصی مانند
خاتمی در راس قوهمجریه قرار بگیرد هنوز بخش اعظم ارکان حکومت
نهادهای
کشور مانند قوه قضائیه، مجلس، سپاه، بسیج، شورای نگهبان،
صداوسیما و... در اختیار خود آنهاست، در عین حال کشور میتواند از این وضعیت خارج
شود. یعنی
چون مصالح و منافع ملی را در نظر میگیرند در انتخابات به آقای
خاتمی رای
میدهند نه اینکه از اصولگرا بودن به اصلاحطلبی تغییر فاز
بدهند.
به باور من در جمهوری اسلامی ایران به دلایل عدیده اگر فکر
کنیم
که مستقل از حضور در قدرت میتوانیم کاری موثر انجام دهیم،
اشتباه
میکنیم. در ایران هر حزبی که نتواند در قدرت باشد جایی در
جامعه مدنی
نخواهد داشت، البته در افکار عمومی مقبولیت خواهد داشت. هیچ
حزب غیرخودی از نظر حکومت نمیتواند اجازه برخورداری از دفتر، روزنامه و امکان
فعالیت
آزاد و علنی داشته باشد. دلیل این مسئله هم آن است که دولت در
کشور ما
همهکاره است. بخش خصوصی و جامعه مدنی هم ضعیف است. بنابراین
به محض اینکه
حکومت یکدست میشود سعی میکند تکصدایی را حاکم کند. در حقیقت
اگر وضعیت
ما مشابه ترکیه یا پاکستان یا حتی آذربایجان بود که یک حزب
بتواند در قدرت
نباشد اما از حقوق خود در جامعه مدنی بهره ببرد من خودم طرفدار
آنهایی
میشدم که میگویند انتخابات را رها کنیم و به عرصه تصمیمسازی
وارد شویم
و در جامعه مدنی فعال شویم. اما در ایران حتی اگر به حاکمیت
تضمین بدهیم
که به عنوان مثال ما 10 سال وارد قدرت نمیشویم ولی به ما مجوز
انتشار
روزنامه بدهید، امکان ندارد این اتفاق بیفتد.
وقتی میتوان با شرکت در انتخابات
قوه مجریه را در دست گرفت چرا نباید این کار را کرد؟
البته اگر
یک وقتی شما قرار شود تنها هیزم گرم کردن تنور انتخابات شوید،
دراین صورت شرکت در انتخابات عقلانی نیست. ما وارد انتخابات
میشویم تا برای ملت
نان بپزیم نه برای اقتدارگرایان. ممکن است در عمل شکست بخوریم
اما تلاش
خودمان را انجام میدهیم.
استراتژی اصلاحطلبان باید استفاده از تمام ظرفیتهای موجود و
ممکن باشد. یعنی اگر به ما روزنامه بدهند باید آن را منتشر
کنیم. اگر
ساختمان بدهند دفتر حزبی میزنیم. اگر فرصت دهند شبکه
ماهوارهای
راهاندازی میکنیم، اگر بتوانیم سخنرانی کنیم این کار را
انجام میدهیم.
نباید از هیچ ظرفیتی غفلت کرد. اما وقتی به ما مجوز روزنامه
نمیدهند،
نمیرویم مجیز قدرت را بگوییم تا موافقتشان را کسب کنیم. در
انتخابات هم ممکن است شرایطی مانند مجلس هفتم پیش بیاید که ما شرکت نکنیم.
در انتخابات
اخیر هم نظر ما این بود که در تهران شرکت نکنیم و اگر حفظ
ائتلاف
اصلاحطلبان برای ما مهم نبود در آن شرکت نمیکردیم.
آنهایی که میگویند ما بدون هیچ قید و شرطی در انتخابات شرکت
میکنیم عملا اقتدارگرایی را تقویت میکنند.
یکی از انتقاداتی که به عملکرد دوران ریاست
جمهوری آقای خاتمی وارد میشود این است که ایشان در بزنگاههای حساس
نتوانستند بر سر اصول و عقاید خود قاطعانه بایستند. فکر
میکنید این نقیصه
در خاتمی کنونی برطرف شده باشد؟
به نظر من شرایط کشور وخیمتر
از آن است که انتظار مقاومت جانانه از آقای خاتمی چندان بجا
باشد. بگذارید
من این سوال را از شما بپرسم که چرا بهرغم انتقاداتی که
قشرهایی از مردم
به خاتمی دارند، ایشان هنوز محبوبترین شخصیت کشور است؟
برای اینکه مردم خاتمی را با همین ویژگیهایی که دارد، قبول دارند. من شخصا اگر
جای آقای
خاتمی بودم در برخی موارد بهگونهای دیگر رفتار میکردم اما
ضمنا میدانم
که اگر در برابر خاتمی کاندیدا شوم، مردم به من رای نمیدهند.
بنابراین
اینکه فکر کنیم اگر خاتمی بیاید قهرمانبازی درخواهد آورد،
خیر! چون خاتمی
همان خاتمی گذشته است البته چون شرایط تغییر کرده معتقدم آقای
خاتمی
میتواند بیشتر از دوره قبل موفق شود. به هر حال هم به تجربه
او اضافه شده و هم اقتدارگرایان در موضع ضعف قرار گرفتهاند. بخشی از کسانی
که امروز
خواهان نامزدی آقای خاتمی در انتخابات هستند آنهایی بودند که
در هشت سال
دولت خاتمی تمام فکر و ذکرشان ساقط کردن دولت اصلاحات بود.
اینها امروز
فهمیدهاند که اشتباه میکردند زیرا در مقایسه خاتمی با
احمدینژاد
میبینند که صلاح دین، مردم و ایران این است که خاتمی مجددا
رئیسجمهور
شود. بنابراین نگاه واقعبینانه این است که اگر خاتمی بیاید
حداقل
میتواند کشور را نجات دهد اما اینکه تا چه حد میتواند شرایط
را به شرایط
مطلوبی تغییر دهد به عوامل زیادی بستگی دارد.
مجلس هشتم ؟
این مجلس مانند مجلس هفتم ضعیف است و به
هیچ عنوان نمیتواند پاسخگوی مطالبات مردم باشد. مجلس هشتم هم
از طریق
انتخاباتی غیررقابتی بر سر کار آمد. امروز حتی در میان اصولگرایان
هم کسی نیست که خاتمی را از مجلس هشتم بترساند و بگوید اگر او رای
بیاورد مجلس با
خاتمی همکاری نمیکند. این مجلس نمیتواند در برابر رئیسجمهور
آینده (هر
کسی که میخواهد باشد) مقاومت کند.
اختلاف ما با اپوزیسیون هم این است که آنها فکر میکنند
اگر نظام ساقط شود وضعیت بهتری ایجاد میشود اما تحلیل
اصلاحطلبان این
است که سقوط نظام، ممکن است به سقوط ایران بینجامد. یعنی
تمامیت ارضی و
استقلال آن از بین برود. یک وقتی آقای باهنر گفت که زنده ماندن
اصلاحطلبان به علت رافت نظام است. من صریح بگویم که بقای نظام
تا حد زیادی مدیون تلاش اصلاحطلبان است. حرف ما با
اپوزیسیون این است که نظامی که ما طرفدارش هستیم، نظامی
دموکراتیک و مدافع حقوق بشر است. این تعاملی است که میکوشیم با اقتدارگرایان
انجام دهیم.
یعنی نظام بماند اما نظامی باشد که در آن خبری از قتلهای
زنجیرهای
نباشد، حقوق بشر و آزادی مطبوعات در آن تضمین شود و کشور در
مسیر توسعه
علمی، فنی و اقتصادی قرار گیرد و زندگی شرافتمندانه برای آحاد
ایرانیان
تامین شود. |