ايران  

        www.peiknet.com

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک  

infos@peiknet.com

 
 
  گفتگو با خدیجه مقدم
بازداشتگاه موقت
زندانی که باید فکری برای
زندانی و زندانبان آن کرد
 
 
 
 

 

سایت تغییر برای برابری مصاحبه ای خواندنی با خدیجه مقدم کرده و آن را منتشر ساخته است. خانم مقدم پس از بازداشت بدلیل فعالیت های اجتماعی- بویژه در جنبش برابری خواهی زنان- و رهائی از زندان این مصاحبه را انجام داده است و اشاره به نادانسته هائی می کند که در بازداشتگاه ها حاکم است. آنچه در ادامه می خوانید خلاصه ایست که از این مصاحبه تهیه کرده ایم و در صورت نیاز به اطلاع از کل مصاحبه می توانید آن را روی سایت تغییر برای برابری که شاید موفق ترین سایت در بازی موش و گربه "فیلترینگ" و گریز از چنگال آن باشد و یا آن را از اینجا بخوانید:

 

اما خلاصه ای که ما تهیه کرده ایم:

- آیا قبل از این هم سابقه دستگیری و بازجویی داشتید؟

من سابقه بازجویی قبلا هم داشته ام در مورد برگزاری 8 مارس ، برای کمپین و فعالیت های محیط زیستی حتی. مثلا برای شرکت در کنفرانس برلین و به خاطر سخنرانی در آن کنفرانس که در زمینه اقتصاد و محیط زیست بود و اصلا هم سیاسی نبود، بارها و بارها بازجویی شدم و در دادگاه اول جالب است که همین سه اتهامی را که به خاطر فعالیت در کمپین به من نسبت داده اند به من تفهیم کردند ولی در دادگاه تجدیدنظر فقط تبلیغ علیه نظام جرم من بود که به دو ماه زندان قابل خرید محکوم شدم در حالیکه در پنل اقتصاد و محیط زیست از ایران آقایان دکتر رئیس دانا و دکتر علوی تبار هم بودند وآنها تبرئه شدند . همه جا ما زنها مجرمیم. فکر کنید 8 سال پیش 300 هزار تومان پرداخت کردم برای اینکه گفته ام جنگل ها تخریب می شوند.

این بار هم وقتی در بازجویی با مامورین وزارت اطلاعات ، آنها گفتند که ما با کمپین مشکلی نداریم گفتم پس چرا بنا به گفته قاضی چوب لای چرخش می گذارید؟ که پاسخی ندادند.

من کلا 5 بار مورد بازجویی قرار گرفتم. دو باردر دادگاه انقلاب توسط بازپرس پرونده و بازجوی وزارت اطلاعات، یک بار در پلیس امنیت عشرت آباد و دور بار هم در بازداشتگاه وزرا توسط مامورن پلیس امنیت. واقعا 5 بازجویی طی یک هفته و در ان شرایط خیلی سخت است. برخورد ها متفاوت بود. بدترین برخورد را متاسفانه قاضی پرونده با من داشت وتوهین و تحقیر و تهدید بسیار کرد که من به مامورین وزارت اطلاعات هم گفتم و دیدید که من را یک هفته نمی دانم قانونی بود یا نه به بازداشتگاه موقت فرستاد که همه سارقین و قاچاقچیان مواد مخدر را آنجا می آوردند و فقط یک شب نگه می داشتند و بعد آنها را به زندان می بردند ولی مرا یک هفته در محیطی بسیار آلوده نگه داشتند البته اگر ایدز و هپاتیت نگیرم خوشحالم که موقعیت آنجا را دیدم و در تلاشم برای راه اندازی آزمایشگاه ایدز و هپاتیت به کمک دوستان پزشک ام. یک سال است که آزمایشگاه بازداشتگاه وزرا تعطیل شده .و کلا هیچگونه امکاناتی در اختیار پرسنل آنجا قرار ندارد به طوریکه خود زنان پلیس در گفتگو هایی که با هم در مورد بهداشت آنجا داشتیم می گفتند شاید شما بتوانید صدای ما را به گوش مسئولان برسانید، ما که هر چقدر گزارش و درخواست می نویسیم جواب نمی گیریم. حتی وسایل کمک های اولیه که در هر خانه ای الان وجود دارد مثل درجه تب – باند - گاز استریل – دستگاه فشارخون حتی ظروف یکبار مصرف و قاشق به اندازه کافی در این بازداشتگاه وجود نداشت. باور کنید جانماز و مهرنمازهم که بعضی از متهمین می خواستند برای بازداشتی ها نداشتند . متاسفانه جان زنان پلیس زحمتکشی که در آنجا خدمت می کنند و رفتار بسیار خوبی هم با متهمین دارند علاوه بر بازداشتی ها، در خطر است .

در بازجویی های کتبی دلیل رفتن مرا به منزل آقای اسالو پرسیدند، من هم واقعیت را گفتم که با مادرشان و همسر و خواهرشان دوست هستم و فکر می کنم وظیفه دارم که برای دیدن مادری که پسر زحتمکش اش در زندان است حتما بروم . من امسال به خاطر پرستاری از همسرم که عمل جراحی کرده بود اصلا عید دیدنی جایی نرفتم ولی وظیفه خودم دانستم که با چند تن از مادران صلح و خانم شیرین عبادی به منزل آقای اسالو- شادروان دکتر زهرا بنی یعقوب و احسان منصوری بروم و همدردی، حداقل کاری است که برای مادران این عزیزان می شود کرد . ولی تحلیل من از اینگونه نگرانی‌های حکومت، همبستگی واتحاد جنبش های اجتماعی با هم است و این همبستگی وجود دارد، و هر روز هم بیشتر می شود این یک واقعیت است، باید این را بپذیرند و اینقدر نیرو صرف نکنند.

می خواهم از همه کسانی که برای آزادی من تلاش کردند و با نوشته ها و مصاحبه های خود به من عشق رساندند تشکر کنم و بگویم امیدوارم لایق این همه محبت باشم .