جهان و ايران

        www.peiknet.com

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک  

infos@peiknet.com

 
 
 

جنگ افسار گریخته موشکی
همچنان در کمین ایران است

محمد فیروزیان 
 
 
 
 

آنگونه که از سخنان هر سه کاندیدای ریاست جمهوری آمریکا برمی آید می توان دریافت که در سطح کلان سیاستگذاری و تصمیم سازی، هر دو حزب آمریکا بیش از پیش به دو رویکرد همسان در باره ایران رسیده اند. نخست آنکه واشنگتن آنگونه حضور و حوزه نفوذ ایران در عراق را با حساسیت کنترل کند که واکنش تهران دو کشور را به سوی یک درگیری رو در رو و نا خواسته نکشاند. دیگر آنکه واشنگتن، در پیشبرد سیاست انزوا و انفعال تهران در پیگیری توانمندی هسته ای خود، باید رهبری اعمال دقیق و قاطعانه مجموعه تحریم ها را با جدیت در دست داشته باشد. در شرایط کنونی پافشاری بیشتر از توان ما در احقاق این حق انکار ناپذیر می تواند به بروز ناگهانی جنگی افسار گسیخته در منطقه دامن بزند؛ و این همان چیزی است که نه ما می خواهیم و نه آمریکایی ها؛ اگر چه هر یک از زاویه ای دیگر. با این همه در کنار این دو استراتژی همزمان و هم عرض در برابر ایران، که بیش از دو آلترناتیو تاکتیکی در طول هم است؛ هر یک از سه کاندیدای ریاست جمهوری در آمریکا - که به سخنی نماد سه راهبرد و راهکار در سیاست کشورشان بشمار می روند- کم و بیش سه نگاه جدا در باره شیوه پیشبرد گفتگو با ایران دارند. جان مک کین گفتگوی بی هدف پیرامون اختلافات کهنه را آنهم در سطح بالا بی ارزش می داند. هیلاری کلینتون امیدوار است که گفتگوها در سطح پایین و یا در صورت پیشرفت، در لایه میانین - مانند معاونین وزرا و نه لزوما وزرای خارجه- دنبال شود. اما برک اوباما گویا خوشبینی کارتر در برابر اتحاد جماهیر شوروی را تجربه موفقی دانسته و سخن از گفتگو در سطحی باز می کند. بازخورد خوشبینی کارتر در برابر روسیه سوسیالیستی و عوارض آن بر بی ثباتی درمنطقه ما و در سطح جهان بر اهل نظر پوشیده نیست. اگر چه نویسنده می تواند درک کند که اوباما و دوستان هم حزبی او به خوبی تجربه کارتر و تحولات آن روزها را در ایران و افغانستان بیاد دارند؛ اما جا دارد به برخی هموطنان که در سیاست و حاکمیت دست دارند گوشزد شود که تنها رئیس جمهور آمریکا که به خود اجازه داد به درون خاک ایران- حال با هر توجیهی، درست یا نا درست- حمله کند یک دمکرات خوش خیال بوده است که هواشناسی سیاسی را آنهم در فرسنگها آنسو تر به سادگی هواشناسی طبیعی در مزرعه ای کوچک در ینگه دنیا می انگاشت .

اگر چه زمینه های افزایش تنش بین تهران و واشنگتن همچنان پایدار و نگران کننده است؛ اما با پذیرش آنکه آمریکا استراتژی مهار دوسویه یا بهتر است گفته شود راهبرد شمشیر دو لب را در برابر تهران پیش گرفته است؛ می توان امیدوار بود به دلایلی که در پی می آید بروز یک درگیری ناگهانی تا اندازه ای کاهش یافته است:

- مجموعه تحریم های سه گانه بین المللی اگر به خوبی و یکدست اجرا شود تهران با مشکلات پیچیده تر و بزرگ تر اقتصادی و فنی به ویژه در پیشبرد توان هسته ای روبرو خواهد شد؛ و از این رو ماجراجویی تهران کم و بیش قابل کنترل خواهد بود. غرب گمان می کند که دیگر نیازی به تحریم های بیشتر جهانی نیست و اگر تنگ تر شدن حلقه تحریم ها ضرورت داشته باشد غرب بدون روسیه و چین می تواند بر دامنه فشارهای اقتصادی بر ایران بیافزاید؛ تا آنجا که در یک پروسه میان مدت ایران ناچار به عقب نشینی شود.
- اجماع غربی هم اکنون نیازی به جنگ با ایران نمی بیند. در واقع اروپا و آمریکا هنوز توان تهران را قابل کنترل و خطر آن را نزدیک و چندان جدی نمی دانند. برخلاف کوران هیاهوی برخی در ایران که گویا همینقدر پیشرفت هسته ای را زاییده رجزخوانی های دوسالانه خود می انگارند و آنسان بی باکانه سخن می گویند که در سایه این توانمندی تا سالی و یا نیم سالی دیگر این و آن از صفحه روزگار محو خواهند شد؛ غربی ها امیدوارند در پی فشارها بر تهران و در نتیجه جابجایی نیروهای سیاسی درون ساختار کشور فرصتی برای تعاملی منطقی تر بین ایران و غرب فراهم گردد. انتخابات مجلس هشتم به خوبی نشان داد که جریان تندرو در انزوای ملی و انفعال تشکیلاتی است و این جریان در انتخابات ریاست جمهوری کمتر از امروز اقبال مردمی خواهد داشت. گذشته از این اگر در شرایط ناخواسته و یا برخواسته از اجبار و ضرورت، تندروها دولت دهم را در ایران در اختیار بگیرند؛ آنها تا آن اندازه گرفتار نابسامانی های اقتصادی خواهند بود که یارای دست زدن به ماجراجویی حتی در حد رجزخوانی کنونی را نخواهند داشت. در این میان نباید رجزخوانی ضد ایرانی هیلاری کلینتون را به معنای احساس خطر آنی از سوی سیاستگذاران آمریکایی دانست. این هم از عجایب روزگار که اگر نه ارزش های انقلاب اسلامی، تنها شعارهای بی مغز و حذفی انقلاب به آمریکا صادر شده است؛ تا آنجا که امر بر خانم هیلاری مشتبه شد که او رئیس جمهور انقلابی آمریکا خواهد بود و باید از هم اکنون درس آموزی کند. نویسنده پیشتر گفته بود که خانم هیلاری برای بهبود کمپین انتخاباتی خود ناچار است طرح های اقتصادی خود را با حساسیتش به ضرورت های امنیتی آمریکا گره بزند. اما شگفتا که او با گفتمان محو و نابودی نه تنها نشان داده است که درک درستی از فاکتورهای امنیتی ندارد بلکه اگر خودش را اصلاح نکند نماد نا امنی خواهد بود.

- جنگ با ایران چه بسا سراسر منطقه را در بر گیرد و با آسیب پذیر شدن اسرائیل، بحران از کنترل آمریکا خارج خواهد شد. در این مبارزه باخت باخت تنها روسیه و چین سود خواهند برد. فراموش نشود که در پی گرفتار شدن آمریکا در عراق، روسیه در برابر غرب باری دیگر و اینبار بگونه ای دیگر " آقای نه" شده است.

- آنگونه که سناتور جان مک کین گفته است پیدا نشدن سلاح هسته ای در عراق بهانه ای برای دولتمردان آمریکایی باقی نگذاشته است که مردم خود را برای جنگ با ایران بسیج کنند.

در بازگشت به تقابل ایران و آمریکا، اگر تندروها در تهران گمان می کنند که در پایان سه بازی تحمیلی از سوی غرب، آمریکا زور آخر خود را به کار گرفته و اکنون زمان آن است که با برگ عراق در برابر آمریکا بازی را گسترش داد؛ باید بدانند که هنوز خطر فضا سازی دولت بوش برای درگیر شدن با ایران در عراق و در نهایت گسترش آن به خلیج فارس و یا شاید حمله موشکی به درون خاک ما در پایان تابستان و پاییز آینده به قدرت خود باقی است. به هر روی در پیگیری دیپلماسی نه جنگ و نه صلح در برابر ایران، اکنون که جمهوری خواهان با اعتماد بیشتری به پیروزی در انتخابات 2008 چشم دوخته اند؛ امیدوارند با دنبال کردن ابتکاراتی چون تلاش برای عادی سازی و تشویق گسترش سطح روابط سیاسی شیوخ عرب با دولت کنونی عراق از یکسو و تحکیم قدرت مالکی در سایه تحدید وضعیت جریانات شیعی در عراق و قاطعیت او در برابر جریان ستیزه جو از سوی دیگر، زمینه ثبات بهتری در آن کشور را فراهم سازند. در این بین ایران خواسته و ناخواسته وادار خواهد شد که سیاست و حمایت خود را در برابر جریانات شیعی روشن سازد. پر روشن است که اگر ایران نتواند صف بندی های شیعی را در عراق کنترل کند و یا شیعیان عراق نخواهند به آشتی و میانه روی بازگردند دیری نخواهد پایید که آمریکا همراه با دولت های عرب با فراهم سازی فرصتی مناسب از دولت مالکی و یا شاید از هر جریان لیبرال شیعه گذر کرده و به قدرت گیری جریان ائتلافی سنی و کرد کمک کند. کاخ سفید و کنگره با فشار روانی و دیپلماتیک بر مالکی روشن ساخته اند که دیگر تاب تحمل مسامحه نا نوشته گروه های شیعی در عراق را ندارند. سخنان چندی پیش نانسی پلوسی که تنها انگشت اتهام را بر مالکی نشانه رفت درواقع اولتیماتوم نهایی به دولت او بود. هر آینه گسترش تنش بین شیعیان در عراق پای دولت های عرب منطقه را در آن کشور باز خواهد ساخت؛ چیزی که به سود ایران، شیعیان عراق و حتی کردهای آن کشور نخواهد بود. سپاس رایس از اعلام موضع مالکی و زورآزمایی - هرچند ضعیف- او در برابر جریان تند روی مقتدی صدر این امیدواری را همچنان زنده نگاه می دارد که به کمک عقلانیت ایران، شیعیان بتوانند جای پای خود را در سیاست و حکومت عراق - و نه در آشوبگری- پایدار سازند. در این برهه تاریخی از صف بندی نوین قدرت در مناطق پیرامون ما، عقلانیت رهبران ما نه تنها به سود دوستان و هم کیشان ما خواهد بود؛ که بیشتر و پیشتر از آن ضامن امنیت و ثبات کنونی خودمان در این دوران آشوب زده و شکننده است. انتصاب ژنرال پترویس به سمت فرماندهی مرکزی اگر نه به خودی خود گواهی برای تهاجمی شدن موضع آمریکا در برابر ایران است؛ نشان دهنده سخت تر شدن رویکرد بازدارندگی آمریکا در برابر ایران در عراق است. نویسنده همچنان نگران است که اگر روزی خدای ناکرده بروز بحران و درگیری بین ایران و آمریکا اجتناب ناپذیر شود، عراق بهانه ای پیش پا افتاده خواهد بود. این در حالیست که نفوذ ما در عراق آنسان عمیق و پیچیده نیست که با کارت آن تا پایان بازی کنیم. واقعیت آن است که عراق اگر نه بهترین میدان تقابل ایران با آمریکاست؛ در این نقطه از زمان تنها عرصه تعامل ما با آمریکا است. اگر به راستی ما می توانیم و یا حتی امیدواریم تا یکی دو سال آینده دانش و توان هسته ای خود را تا آنجا پیش ببریم که بازگشت از آن برای قدرت های منطقه و فراسوی منطقه بی ثمر و یا خطرناک باشد، بهترین راه برای پاسداری از این دستاورد و آسان ترین گزینه برای پیشبرد این کارکرد تنش زدایی و همکاری با آمریکا در عراق است. شاید بتوان گفت نگهبانی از همین اندازه توانمندی غیر متعارف در کشورمان به پذیرش نقش-هرچند ناخوشایند- زورمدارانه آمریکا در کنار مرزهایمان و سرانجام بیرون رفتن آبرومندانه آن کشور از عراق پیوند خورده است. تا پیش از آنکه اعراب منطقه با بهره گیری از ناگزیری آمریکا، خزان خزان در همسایگی ما لانه کنند؛ باید جزمیت را به حقیقت حکمت واسپرده و در تعاملی عقلایی منافع مشترک حیاتی که با آمریکا داریم را تعریف و نهادینه سازیم. در پایان باید به خود آییم که چگونه بازی سرنوشت سازمان را در پی سه بازی کوبنده غرب سازمان دهیم؛ آنگونه که منفعت و مصلحت فدای عصبیت نشود.