میشل
شوسودوفسکی، تحلیگر سیاسی متمایل به چپ و مقیم کانادا به بهانه
حوادث اخیر لبنان مقاله مشروحی نوشته و در تاریخ چهاردهم ماه
مه منتشر کرده است. محمدعلی اصفهانی خلاصه ای از این مقاله را
ترجمه و در سایت ملی مذهبی منتشر کرده است. ما متن ترجمه شده
آقای اصفهانی را خلاصه کرده و نکات خبری آن را در ادامه منتشر
می کنیم.
حزب الله
لبنان و نیرو های همپیمان آن، در جریان فعل و انفعالات اخیر
لبنان، ناچار به مقابله با جریان موسوم به اتحاد ۱۴ مارس شدند
که مشترکاً به وسیله ی آمریکا و اسراییل حمایت می شود.
این ماجرا از آنجا شکل گرفت که دولت سینیوره ـ طرفدار آمریکا ـ
[در پی ناموفق ماندن طرح قتل حسن نصرالله به وسیله ی اسراییل
بر اثر کارآیی سیستم اطلاعاتی حزب الله ـ م ] شروع به سختگیری
و بگیر و ببند علیه حزب الله کرد؛ و زمینه را برای آماده سازی
دخالت ناتو فراهم آورد.
کنترل غرب بیروت به وسیله ی حزب الله لبنان می توانست به
عنوان بهانه یی مورد استفاده ی ناتو قرار بگیرد.
و این در
حالی است که ناتو به نیابت از طرف اسراییل، در پوشش «حفظ صلح»،
جنگ با ایران و سوریه را تدارک می بیند.
طرح ناتو و
آمریکا و اسراییل، علاوه بر ایران و سوریه، حزب الله لبنان، و
حماس فلسطین را نیز نشانه گرفته است.
هدف از
ماجرای اخیر لبنان که بر اثر تحریکات دولت سینیوره و نیرو های
همچون خود او آمریکا گرای موسوم به اتحاد ۱۴ مارس رخ داد، بی
ثبات کردن اوضاع در لبنان بود؛ و باید آن را به عنوان بخشی از
برنامه ی طراحی شده ی آمریکا برای رویارویی با سوریه دانست.
توان نظامی
ایران، و به عبارت بهتر: قدرت دفاع از خود، و امکان وارد کردن
خسارت به آمریکا و نیرو های متحد او چه قدر است؟ ایران، صاحب
یک سیستم دفاعی پیشرفته است که هم از تکنولوژی ایرانی بهره می
گیرد، و هم از تکنولوژی روسی. از این گذشته، به گفته ی
کارشناسان نظامی غرب، ایران توان نظامی خود را در زمینه ی موشک
های بالستیک، به مرحله یی از پیشرفت رسانیده است که در حال
حاضر به او این امکان را می دهد که خسارات عمده یی به تأسیسات
نظامی آمریکا و متحدان آمریکا در عراق و خلیج فارس و اسر اییل
وارد آورد.
در چند سال
اخیر، ایران به صورت فعال، خود را برای مقابله با حمله ی
آمریکا آماده کرده است.
همچنین، به دلیل افزایش قیمت نفت، دولت ایران توانسته است
هزینه ی آماده سازی های نظامی
خود را راحت تر تأمین کند.
بنابر این،
ایران در موقعیتی قرار دارد کاملاً متفاوت با موقعیتی که عراق
به هنگام تجاوز آمریکا در سال ۲۰۰۳ در آن قرار داشت.
طراحان
نظامی آمریکا، کاملاً بر این که جنگ با ایران در صورت وقوع،
دامنه خواهد یافت آگاهند.
اگر چنین حمله یی انجام بپذیرد، نیرو های رزمی معمولی ایران
قادر خواهند بود که بلافاصله از مرزهای عراق عبور کنند و
تأسیسات نظامی آمریکا را مورد هدف قرار دهند. این، یکی از
عواملی است که طرح حمله به ایران را «در
حالت انتظار» نگاه داشته است.
به جای
بمباران وسیع هوایی، که به عملیات انتقامی ایران منجر خواهد
شد، واشنگتن می تواند به عنوان پیش درآمد، به حمله های محدود
هوایی دست بزند. این «حملاتِ محدود»، در حد امکان، «دقیق»
خواهند بود، و فقط نیرو های «قدس» را نشانه خواهند گرفت.
آمریکا قبل از اقدام به «حملات محدود»، می خواهد از طریق
مذاکرات پنهانی، مطمئن شود که انتقامی از سوی ایران در کار
نخواهد بود.
انتصاب
ژنرال «دیوید پیترایوس» [ که اخیراً به شدت در حال بزرگنمایی
نقش حکومت ایران در وقایع عراق است ـ م ] باعث شد که اختلاف
نظر احتمالی بالقوّه میان ارتش و کاخ سفید- بر سر حمله به
ایران-، خنثی شود.
هدف، آماده
شدن برای حمله به ایران است. با ادعای دخالت ایران در عراق، و
به این وسیله، تجاوز به ایران را توجیه کردن:
«ایران،
مسئول مرگ رو به افزایش نظامیان آمریکا در عراق است.»
ایران، متهم
به دخالت در افغانستان و لبنان نیز هست. و حمله ی سال ۲۰۰۶
اسراییل به لبنان، جزیی از نقشه ی بسیار وسیع حمله به ایران و
سوریه بود.
ساختار
ائتلاف ها و پیمان های نظامی، عاملی است تعیین کننده.
متحدان
آمریکا عبارتند از اسراییل و ناتو. و متحدان ایران عبارتند از
چین، روسیه، و دولت های عضو «پیمان همکاری های شانگهای» (SCO)،
در پیوند با پیمان امنیتی موسوم به
CSTO
که تضمین کننده ی همکاری نظامی است میان روسیه، ارمنستان،
بلاروس، ازبکستان، قزاقستان، قرقیزستان، و تاجیکستان.
و در همین
ارتباط، آمریکا در متن طرح تجاوز به ایران، تلاش می کند که
متحدان بزرگ ایران، یعنی روسیه و چین را تضعیف کند.
عملیات
نظامی آمریکا علیه ایران، فقط در صورتی می تواند پیروز شود که
ساختار پیمان هایی که ایران را با چین و روسیه پیوند می دهد،
به شکلی چشمگیر، ضعیف شود.
در واقعیت
امر، این، جرج بوش نیست که در آمریکا تصمیم می گیرد. بلکه او
به عنوان رییس جمهوری و فرمانده عالی نیرو های نظامی، خودش
اطاعت کننده ی فرامین بزرگتر های خودش است. او موظف است که
دستورات صادر شده از سوی مراکز نیرومند اقتصادی و مؤسسات بزرگ
سرمایه داری آمریکا را اجرا کند.
«جنگ، چیز
خوبی برای تجارت است». جنگ، باعث پول سازی می شود. جنگ،
میلیارد ها دلار سود خالص را برای وال استریت، برای غول های
نفتی، و برای مجموعه های صنعت سلاح به بار می آورد. و همچنین،
برای واسطه ها و بازخرید و بازفروش کنندگان نفت، و پول، و
بورس.
هدف این جنگ، گسترش مرز های اقتصادی سرمایه داری گلوبال است تا
بدانجا که بتواند کنترل ثروت نفتی ایران را به دست آورد.
برای آنها
که جنگ را برنامه ریزی می کنند، استفاده از سلاح های اتمی
«تاکتیکی»، در صحنه ی تئاتر جنگ غیر اتمی و متعارف، کوچک ترین
اشکالی ندارد.
بر عکس
دوران قبل از بوش، معاون رییس جمهوری، یعنی دیک چینی، در
دستگاه بوش نقشی محوری دارد. چینی به وسیله ی یک ارتش نیرومند
متشکّل از مقامات عالیرتبه یی که کاخ سفید را اداره می کنند
حمایت می شود. این در حالی است که او جزیی از یک دستگاه واحد
و بسیار نیرومند اقتصادی است. به خصوص به خاطر پیوند هایش با
«هالی برتون»؛ و تأثیری که «هالی برتون» بر منافع و برنامه ی
کار صنعت تجارت نظامی دارد.
چینی، نقشی
کلیدی در فعال کردن طرح جنگ علیه ایران بازی کرده است. از آغاز
دوره ی دوم ریاست جمهوری بوش، این، چینی است که عملاً و به
صورت غیر رسمی، رئیس دولت آمریکاست.
او قدرت جرج بوش را تحت الشعاع قدرت خود قرار داده است. بوش،
چیزی به جز یک رئیس جمهوری پوشالی نیست.
اخیراً هم،
دیک چینی، به تحت فشار گذاشتن دولت های عرب همسایه برای جلب
حمایت آن ها از حمله ی «پیشگیرانه» به ایران پرداخته است.
برتی چینی،
کاملاً بی تفاوت است که به کار بردن سلاح های متعارف و غیر
متعارف و اتمی، تا چه اندازه خسارت و مرگ به بار می آورد.
او به
خوبی می داند که حتی یک «حمله ی محدود» به ایران، می تواند
باعث آن شود که آنچنان جنگی در خاورمیانه ی مرکزی در گیرد که
از کرانه ی شرقی مدیترانه تا مرز های غربی چین کشیده شود.
برای
چنین جنگ پهناوری، پیشاپیش، سناریو های متعدد، مورد بررسی و
مطالعه قرار گرفته اند.
ما، در آستانه ی جدّی ترین بحران، در تاریخ جدید جهان قرار
داریم.
جنایتکاران
جنگی در مصادر امور، جا خوش کرده اند. و حتی به کمک رسانه های
جمعی، وانتشار اطلاعات نادرست، اینک دیگر جنگ، یک مأموریت و
تعهد انسان دوستانه جلوه داده می شود.
آنچه ما به آن نیازمندیم، نشان دادن چهره ی واقعی امپراتوری
آمریکاست. و برداشتن نقاب از سیاست خارجی جنایتکارانه ی این
امپراتوری که «جنگ با تروریسم» را برای رنگ کردن افکار عمومی،
و جلب حمایت مردم از یک جنگ گلوبال بهانه کرده است!
(متن کامل ترجمه محمدعلی اصفهانی را می توانید از
اینجا بخوانید) |