دکتر ابراهیم
یزدی
دبیر کل نهضت آزادی ایران در یک سخنرانی و پرسش و پاسخ که در
انستیتوی خاورمیانه در واشنگتن برگزار شد، وقوع انقلاب در
ایران از هر رنگ و یا نرم و غیر نرم، مخملی و غیر مخملی را رد
کرد و آن را یک جنگ روانی- امنیتی علیه نیروهای سیاسی داخل
کشور اعلام داشت.
یزدی
گفت: امکان انقلاب جدیدی در ایران وجود ندارد و کسی هم به
دنبال انقلاب نیست
. من
به نسل جوان ایران می گویم که
اشتباه ما را تکرار نکنید. نگویید که اگر اینها بروند همه چیز
خوب خواهد
شد؛ این طور نخواهد بود.
ابراهیم یزدی در ادامه و در پاسخ به سئوالی که پیرامون انقلاب
مخملی و رنگی از او شده بود، به نکته ای اشاره کرد که تاکنون
کمتر به آن توجه شده است. یزدی در این بخش گفت: "در ایران
تحولات شبیه کشورهای اروپای شرقی نخواهد بود. آنچه احتمالش
بیشتر است، تکرار تجربه روسیه است."
این اشاره یزدی به حاکم شدن مافیای
جنایت و پول، و بخشی از حزبی ها و امنیتی های دولت شوروی سابق
در کنار همین مافیا بر قدرت دولتی می تواند ارزیابی شود
و این همان نکته مهمی است که کمتر به آن توجه می شود.
یزدی در سخنرانی خود گفت:
انقلاب 1979 توازن میان سنت و مدرنیته را در جامعه ایران
تغییر داده است. در مرحله گذار مسئله اصلی این است که آیا
اسلام با دموکراسی سازگار است یا نه. قدرت در ایران از قدیم دو
پایه داشته است شاه و روحانیون که در هماهنگی با یکدیگر عمل می
کرده اند.
روحانیت بدلیل عدم شناخت دنیای جدید، رابطه آن با مردم در حال
سقوط است. بیش از 75 درصد مردم ایران جوان هستند و کمتر از نسل
ما آرمان گرا هستند. و بدلیل همین قطع پیوند نارضایتی ها در
حال افزایش است.
مشکل دیگر روحانیت وجود قانون اساسی است. زیرا روحانیت به
قانون اساسی اعتقاد ندارد. در حالی که اکنون یک قانون اساسی
وجود دارد که روحانیت نمی تواند آن را نادیده بگیرد. البته
بنظر ما تغییر قانون اساسی مشکلی را حل نمی کند. مسئله این است
که اصول قانون اساسی در باره حقوق ملت را بتوانیم رعایت کنیم.
از شعارهای انقلاب استقلال و آزادی و جمهوری اسلامی امروز می
توانیم بگوییم که استقلال وجود دارد. اما در مورد آزادی بحث
بسیار است. دمکراسی ایستگاهی نیست که سوار قطاری بشویم و در
ایستگاه آن پیاده شویم. دمکراسی یک روندی است که باید آن را
آموخت.
اکنون بتدریج همه گروه های سیاسی به این نتیجه می رسیدند ما
ناگزیریم همدیگر را تحمل کنیم و با یکدیگر همکاری کنیم.
در دوران جنگ سرد اولویت های سیاسی روابط بینالملی را تعیین
می کرد. اکنون الویت های اقتصادی است که تعیین کننده روابط
بینالملی است. اکنون ضعیف ترین دمکراسی بسیار باثبات تر از
قویترین دیکتاتوری هاست، اما رهبران ایران هنوز در دنیای جنگ
سرد زندگی می کنند و در فکر استفاده از تضادهای روسیه و چین و
امریکا و غیره هستند.
از زمان مشروطیت ایران برای دمکراسی مبارزه می کند. در دوران
جنگ سرد برخی عناصر خارجی در این روند مداخله کردند. مانند
کودتای امریکا در سال 1332.
ایرانیان بسیار میهن دوست هستند و هیچگونه دخالت خارجی را تحمل
نمی کنند. بنظر من مداخله خارجی هیچ کمکی به توسعه دمکراسی در
ایران نمی کند.
بنظر من تحولات اقتصادی ، سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی سالهای
اخیر ایران را به سمت تحولات دمکراتیک هدایت می کند. بنظر می
رسد که بسیاری از رهبران برجسته گروه های حاکم در ایران به این
نتیجه رسیده اند. |