ايران

www.peiknet.com

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک  

infos@peiknet.com

 
 
 

آمریکا و ایران

پایان مخاصمه، آغاز مغازله!

نوشته: ام.ک. "بهادراکومار" سفیر سابق هندوستان در ازبکستان و ترکیه

منتشره در "آسیا تایمز" 26 مارس

ترجمه بایرام منصوری برای پیک نت

آنچه را می خوانید تفسیری است که "بهادر اکومار" نوشته است. تفسیری که حداقل فاقد آگاهی از اوضاع سیاسی ایران است و اگر پایه آگاهی بین المللی آن نیز همینگونه باشد، یا مقاله ایست بی اعتبار و بی ارزش و عمدتا تبلیغاتی، و یا مقاله ایست زیرکانه با هدف فریب و به چاله و چاه کشاندن حاکمیت جمهوری اسلامی. نظیر همان بازی مهمی که سفیر امریکا در بغداد در ملاقات با صدام حسین کرده و او را عملا تشویق به اشغال کویت کرد. جنبه دوم این مقاله انگیزه پرقدرت تری بود برای انتشار آن، بویژه که سوابق تاریخی نشان می دهد که این نوع سفرای سابق و اسبق، با مدارج و مقاماتی که داشته اند و آن را یدک می کشند، اغلب به محافلی وابسته هستند که بتوانند از آنجا خط گرفته و در جهت اهداف استراتژیک امریکا و یا دیگر کشورهای بزرگ جهان نقش آفرینی کنند.

 
 
 
 
 

به نظر می رسد، در حالیکه تشنج در خاورمیانه به نقطه عطف خود رسیده است، روابط سرد میان ایران و آمریکا در هفته های آینده در وضعیتی تعیین کننده قرار خواهد گرفت.

همانطور که جورج بوش بارها تکرار کرده است، تمامی گزینه ها، از برخورد نظامی با ایران و پذیرش غیر رسمی ایران به عنوان قدرت مسلط در منطقه در دستور کار او قرار داشته است.

یک مسئله کاملا روشن است. لفاظی زمانش دیگر به سر آمده است. احتمال بسیار وجود دارد که مرحله حرکات دیپلماتیک دقیق، دو جانبه و با درک متقابل آغاز شود. نشانه های چنین تحولی با 2 مصاحبه رادیوئی جورج بوش در آخر هفته گذشته که برای ایران پخش شد، هدفی نداشت مگر ارتباط با مردم ایران در نوروز.

آنچه که به این مصاحبه ها ارزش می داد، سخنان هنری کیسینجر وزیر امور خارجه اسبق آمریکا بود. کیسینجر تصادفا مشاور سیاست خارجی سناتور مک کین نامزد انتخابات ریاست جمهوری از حزب جمهوریخواه شده است. کیسینجر برای نخستین بار خواستار مذاکره بی قید و شرط با ایران شده است. این نقطه نظر نشان دهنده تغییر عمیق در موضع گیری کیسینجر به شمار می رود. مدت های مدید کیسینجر معتقد بود که بحران گروگانگیری و جنبه های غیر عقلانی رژیم "ایران، مانعی بر سر دیپلماسی بود که اگر سنت کشورگشایی ایرانی و جاه طلبی های اسلامی معاصر" را به آن بیفزائیم، برخورد نظامی با آمریکا اجتناب ناپذیر می نمود. آنچه که موضع گیری کیسینجر را اعتبار می بخشد، تائید وی توسط دنیس روس (Dennis Ross) است که زمانی مذاکره کنند در مناقشات خاورمیانه بود و از احترام خاصی در اسرائیل بهره مند بود.

مصاحبه های جورج بوش با رادیوی دولتی صدای آمریکا و بخصوص با رادیو فردا، به لحاظ سیاسی، به نوعی یک پیش درآمد استادانه به شمار می رود. در این مصاحبه، نشانی از تهدید ایران وجود نداشت. این بار دیگر خبری از "تمام گزینه ها در دستور کار قرار دارد" نبود. جورج بوش دیگر نوک حمله خود را متوجه احمدی نژاد نکرد. از همه مهم تر این که رئیس جمهور آمریکا صحبتی از "تغییر رژیم" به میان نیآورد. بوش همانطور و با همان لحن با ایران صحبت کرد که ممکن بود با عربستان و یا مصر صحبت کند. وی گفت: "این رژیم و جامعه ای که راهی دراز در پیش دارد (اصطلاحات)". بوش به جای صحبت از سرنگونی، صحبت از تکامل شخصیت رژیم ایران به میان آورد. در صحبت های بوش ادعاهای اغراق آمیز منزوی کردن ایران در منطقه و فراسوی آن دیده نمی شد. در حقیقت جورج بوش تصدیق کرد که" فرصتی پدید آمده است تا ایران و آمریکا اختلافاتشان را حل کنند. اما دولت ایران تصمیم دارد تا گزینه های متفاوت دیگری را به کار گیرد که یکی از آنها پذیرش تعلیق غنی کردن اورانیوم است که قدمی به جلو خواهد بود."

بوش به ایران اطمینان داد که در قبال این تصمیم، کشور متبوعش استفاده از نیروی هسته ای غیر نظامی را بدون دستیابی به تکنولوژی غنی سازی اورانیوم خواهد پذیرفت. در اینجا بار دیگر بوش تکرار کرد که مساله اینجاست که "آنها (دولت ایران) در گذشته حقایق را بازگو نکردند، بنابراین برای ایالات متحده و باقی دنیا- و یا بیشترین کشورهای دنیا- وقتی که پای گفتن حقیقت به میان می آید، اعتماد به دولت ایران با مشکل روبرو می شوند."

بوش در ادامه گفت: "بار دیگر بر اساس اعتقاداتم باید به گویم که ایرانی ها می توانند برنامه نیروی هسته ای غیر نظامی داشته باشند. این حق آنهاست. اما مشکل این جاست که دولت ایران در رابطه با غنی کردن اورانیوم قابل اعتماد نیست. زیرا آنها در گذشته برنامه هایشان را از دید جهانیان مخفی نگاه داشته اند و ممکن است باز هم آنرا ادامه دهند. چه کسی می داند؟ دوم اینکه آنها اعلام کرده اند که از دنبال کردن برنامه هسته ای در جهت نابودی بعضی ها در خاورمیانه استفاده خواهند کرد، که این نه برای ما و نه برای دنیا قابل قبول نخواهد بود. اما آنچه که برای ما پذیرفتنی است، همکاری با کشوری مثل روسیه خواهد بود تا این کشور سوخت نیروگاه های هسته ای ایران را تامین نماید. از این طریق است که ایرانیها ثابت خواهند کرد که نیازی به یادگیری غنی کردن اورانیوم نخواهند داشت".

سخنان بوش نشان از شروع "مذاکرات بی قید و شرط " با ایران دارد. با اینهمه پیش بینی های وی را باید با احتیاط بررسی کرد. از سوی دیگر باید پرسید که این دو دشمن چگونه با یکدیگر وارد مذاکره خواهند شد؟

مذاکرات احتمالی در آینده، دولت بوش را از شر یک استراتژی جنگی بر علیه ایران نجات خواهد داد. علاوه بر این و مهم تر از همه مخارج غیر قابل تحمل جنگ با ایران، مانند جنگ عراق بر دوش کشور های چین، عربستان سعودی و ژاپن خواهد بود. همانطور که جوزف اسیگ لینز (Joseph Shglitz)، اقتصاد دان آمریکائی و برنده جایزه نوبل هفته گذشته بیان کرد، تاثیر بحران اقتصادی ناشی از جنگ تا دو سه سال دیگر ادامه خواهد داشت و تنها پس از این دوره است که اقتصاد آمریکا ممکن است احیاء شود. وی جنگ عراق را موجب نابسامانی اقتصاد آمریکا دانست. استیگ لینز با تاکید بر این نکته که جنگ عراق  مصیبتی روزانه است "آنرا یک اشتباه عظیم خواند".

اگر در سال 2001، هزینه نظامی آمریکا در عراق به 4ر4 میلیارد دلار در روز بالغ می شد، در سال 2007 این رقم به 4ر8 میلیارد دلار رسید. مخارج جنگ در عراق تا پایان سال جاری احتمالا به بیش از 650 میلیارد دلار خواهد رسید. هزینه های انسانی نیز غیر قبول می نماید. بر اساس آمارهای رسمی، تعداد سربازان کشته شده آمریکائی در عراق از مرز چهار هزار و سیزده نفر گذشته و 29 هزار سرباز مجروح آمریکائی نیز روی دست این کشور باقی مانده است. علاوه بر این سال ها به طول می انجامد تا نام آمریکا حیثیت قبلی خود را باز یابد! تصاویر وحشتناک حاصل از زندانهای گئوانتامو، ابوغریب و قتل عام های فلوجه، حدثیه، محمدیه و بارگام افغانستان برای مدتی مدید در خاطره ها باقی خواهد ماند.

بررسی یک نظر سنجی، در ماه مارس از سوی رسانه های گروهی ABC  و واشنگتن پست نشان می دهد که 63 در صد مردم آمریکا احساس می کنند که جنگ عراق ارزش این همه خسارت را نداشته است. تنها اندکی پیش از اکثریت مردم آمریکا معتقدند که این جنگ روزی با موفقیت پایان خواهد یافت. بوضوح روشن است که آمریکا تا پایان دوران ریاست جمهوری بوش، توانی برای شروع یک جنگ دیگر را نخواهد داشت.

بطور یکسان وضعیت نظامی آمریکا در جبهه های جنگ افغانستان و عراق پا در هوا و نا مشخص است. سفر ناگهانی جان نگرو پونتی، معاون وزیر امور خارجه آمریکا به همراهی ریچارد بوچر، دستیار وزارت امور خارجه در امور مربوط به آسیای مرکزی و جنوبی به اسلام آباد تائیدی است حاکی از وجود بحران عمیق در دولت بوش در ارتباط با وضعیت افغانستان.

آنچه که در این میان برای آمریکا باقی مانده است، تمایل پاکستان به همراهی با این کشور در "جنگ بر علیه ترور" است. شرایط این همراهی حداقل باید بار دیگر مورد مذاکره قرار گیرد که لازمه آن فرصت کافی، تأمل و بده بستان های دو جانبه می باشد. همین جاست که رهبری پاکستان در صورت موفقیت می تواند دولت بوش را از ناتوانی نجات دهد. این حقیقت پس از دیدار مقامات آمریکائی در 18 مارس از اسلام آباد و زمانی عیان شد که نواز شریف به عنوان مرد سیمای شماره یک، در یک گفتگوئی بی پرده اعلام داشت که "مردم پاکستان بیرحمانه و بنام جنگ بر علیه ترور" کشته می شوند. ما نباید به خاطر دیگران مردم خود را به کشتن دهیم." وی با نگاهی به استراتژی جنگ به معنای عام آن اظهار داشت، "مسئله اساسی این است که همانطور که ایالات متحده می خواهد در مقابل آفت تروریسم امنیت داشته باشد، ما هم نمی خواهیم بمب و موشک بر سر دهکده هایمان خالی شود. ما هم خواستار امنیت برای مردم مان هستیم و نمی خواهیم شاهد خونریزی در خیابان ها باشیم."

در حال حاضر حزب ناسیونالیست عوامی پشتون در حال تشکیل دولت در منطقه حساس شمال غربی و در نزدیکی مرز افغانستان است تا راه حلی برای مناطق طایفه ای پاکستان بیابد. نواز شریف این تلاش پشتون ها را تأیید کرده است. به طور آشکار و در حالی که یک هفته به 60 مین سالگرد تاسیس ناتو باقی مانده است، نشستی در بوخارست بر گزار می شود که در آن مسئله جنگ در افغانستان موضوعی مهم تر از سطح نظامی متحدین خواهد بود.

 

موقعیت جنگ در عراق نیز چندان مشخص نیست. پس از اعلام آرامش ادعایی در بغداد، شرایط امنیتی در این شهر حالتی شکننده به خود گرفته است. نبرد گسترده 23 مارس در منطقه سبز که دولت عراق و سفارت آمریکا در آن قرار دارد، خلاف ادعای موفقیت دولت بوش را ثابت کرد. انگار که کسی دنیای رویائی خود را ساخته واشنگتن را به لرزه در آورد.

یک بار دیگر نیز منطقه جنوبی بصره به دنبال نبرد میان احزاب سیاسی شیعه و شبه نظامیان وفادار به آنها، کارش به حکومت نظامی کشیده شد. سپاه مهدی که وفادار به مقتدا صدر است، نمایشی از قدرت به راه انداخت تا بقیه حساب کار خود را داشته باشند. در واقع اعلام آتش بس از سوی سپاه مهدی بود که شدت خشونت در ماه های اخیر را به حداقل رسانده بود.

الویت دولت بوش، واگذاری تصمیم به رئیس جمهوری آینده آمریکا در مورد هر نوع کاهش عمده نیرو در عراق می باشد. اما وضعیت عراق در طول مبارزات انتخاباتی همچنان مسئله اصلی خواهد بود. دولت بوش به خاطر آگاهی از نفوذ ایران بر گروه های عراقی، محتاج همکاری با این کشور است. حمله نظامی به ایران وسیله ای نیست تا آمریکا را به اهداف خود نزدیک کند.

اما سلیگ هریسون، نویسنده و مفسر آمریکایی پس از دیدار اخیرش از ایران، در روزنامه "بوستون گلاب" نوشت: "تهران از استراتژی تفرقه انداز و حکومت کن آمریکا به منظور تحت الحمایه کردن دائمی عراق بسیار خشمگین شده است." سلیگ به استراتژی جاری آمریکا استناد می ورزد که با تشکیل شبه نظامیان سنی، تحت عنوان "بیداری سنی"، می خواهد مانعی بر سر دولت شیعه در بغداد ایجاد کند.

 

تعداد شبه نظامی هائی که مجهز به سلاح آمریکائی هستند و ماهی سیصد دلار دستمزد دریافت می کنند به نود هزار می رسد. اما در حالی که هریسون مصاحبه هایش را در ایران مرور می کند به این نتیجه می رسد که: "پیغام کاملا روشن بود؛ اگر ژنرال پتریس تعداد شبه نظامیان سنی را کاهش ندهد، آنوقت تهران بار  دیگر شبه نظامیان شیعه را به جان نیروهای آمریکائی خواهد انداخت."

 

خشونت های 23 مارس ممکن است پیش درآمد وقایع دیگر باشد، مگر اینکه ایالات متحده، منافع ایران را در نظر بگیرد. خشونت فوق نشان داد که ایران اراده و ظرفیت کافی را در داشتن نفوذ مسلط در عراق دارا خواهد بود، حال اگر دولت عراق مستحکم باشد و یا نباشد و آمریکا در عراق حضور داشته باشد و یا نداشته باشد. دولت بوش در این مورد راه دیگری در پیش نخواهد داشت. آنچه که دولت بوش می تواند انجام دهد درک عمیق از منافع ایران در رابطه با برقراری امنیت در عراق و جلوگیری از بی ثباتی در این کشور در ماه های سرنوشت ساز آینده در زمینه سیاست های داخلی آمریکاست. هریسون یافته های خود را پس از مذاکره با افراد ذی نفوذ در دولت ایران، چنین جمع بندی می کند: "ایران و آمریکا منافع مشترکی در یک عراق با ثبات دارند... با اینحال پیش از آغاز همکاری با آمریکا در برقراری ثبات، ایران می خواهد مطمئن شود که ایالات متحده  از این موقعیت جهت راه اندازی عملیات پنهان و حمله نظامی بر علیه این کشور سوء استفاده نکند و به تدریج نیروهایش را از عراق خارج کند. همکاری با آمریکا زمانی صورت خواهد گرفت که واشنگتن اجازه دهد تا شیعه ها شرایط در چارچوب معادله قومی را در عراق پیاده و حق ایران را در چارچوب جغرافیائی و تاریخی به پذیرند تا ایران حرف در سرنوشت عراق نافذ تر از همسایگان دیگر این کشور باشد، نه اینکه ایالات متحده از فاصله ای بسیار دور برای این کشور تکلیف تعیین کند."

بدیهی است که اجزا تعیین کننده سیاست های عراق از سوی دولت بوش در آینده دیگر نه جدول زمان بندی برای خروج از عراق بلکه ایجاد ساختار سیاسی و دیپلماتیک در رابطه با استراتژی نظامی خواهد بود. از این روست که سفر دیک چنی به خاور میانه اهمیت می یابد. دیک چنی برخلاف عرف معمول، این بار از پرداختن به شعار های ضد ایرانی، عمدا پرهیز کرد (ایرانی ها نیز متقابلا حضور چنی در منطقه را نادیده گرفتند).

اما آنچه که "چالش ایران" را چند برابر می کند این واقعیت نامطلوب است که تهران در مقابل تلاش های دولت بوش در ایجاد اختلاف در داخل رژیم ایران، مقاومت به خرج دهد. پایه های رژیم ایران پس از انتخابات اخیر بیش از پیش مستحکم تر شده است. سپاه پاسداران انقلاب و متولیان انقلاب سال 1979 که از لحاظ اجرائی و اقتصادی قدرت تعیین کننده داشتند، حالا در آستانه تحکیم قدرت سیاسی قرار گرفته اند.

 

پلاتفرم اصلاح طلبان متشکل از 21 حزب که در میان آنها متحدان خاتمی، رفسنجانی و کروبی قرار داشتند، تنها 20 درصد کرسی های مجلس را اشغال کردند. ائتلاف اصلاح طلبان بهترین امید دولت بوش به شمار می رفت.

در عمل، ائتلاف اصلاح طلبان به نیرویی سوخته تبدیل شده است و بیش بینی می شود که از هم به پاشد. در اواخر ماه فوریه، رفسنجانی احساس کرده بود که "شیعه سیا " از "شیعه سرخ" شکست خواهد خورد. از این رو  وی به سرعت مشی خود را تغییر و با احمدی نژاد خود را منطبق نمود. تیر خلاص را البته ژست خامنه ای شلیک کرد که علنا از احمدی نژاد حمایت به عمل آورد. خامنه ای در سخنرانی اش در مقابل اعضاء مجلس پر قدرت خبرگان (به رهبری رفسنجانی) در 26 فوریه، نقش احمدی نزاد را در مورد مسئله هسته ای به عنوان "موفقیتی عظیم" ستایش کرد. در بعد از ظهر همان روز بود که رفسنجانی به دیدار احمدی نژاد شتافت.

سپاه پاسداران انقلاب، ده میلیون عضو دارد، آیت اله خمینی معتقد بود که این سپاه محور اصلی انقلاب باید باشد.

انتخابات مجلس، قدرت تازه ای ایجاد کرد که صاحبان آن، سپاه پاسداران بود. شرکت 60 درصدی مردم در انتخابات نشان از مشروعیت بی چون و چرای انتقال سیاسی رژیم ایران داشت که در واقع بازگشتی بود به دوران انقلاب 1979.

اما این تحول، "تغییر رژیم" ایران نبود که دولت بوش در مد نظر داشت. خامنه ای از هر زمان قدرتمند تر شد و احمدی نژاد به گونه ای قابل توجه؛ پایگاه سیاسی اش تقویت گردید. خامنه ای به سطحی رسید که روحانیون محافظه کار قدرت انتقاد از او را نخواهند داشت. از اینرو، از دیدگاه واشنگتن، مجلس تازه از اکثریت محافظه کاران تشکیل خواهد شد که رادیکال تر و وفادارتر به رژیم خواهد بود. مصاحبه های بوش در آستانه نوروز درحقیقت پذیرش اکراه آمیز دولت آمریکا در مورد تغییرات موجود در ایران بود. دولت بوش اما- اندازه کافی پراگماتیک است که لزوم برقراری دیپلماسی با ایران را سبک و سنگین کند.

 

مسئله اصلی حالا این است که آیا رهبر ایران که حالا جسور تر هم شده، می تواند خود را با ضرورت مذاکره که دولت بوش آنرا مطرح کرده شریک کند؟ در این مورد گزینه ها باید با دقت ارزیابی شوند. منوچه متکی، روز دوشنبه 24 مارس اعلام کرد که کشورش اخیرا "تقاضای عضویت" در سازمان همکاری شانگهای را مطرح کرده است. احمدی نژاد در نشست این سازمان در شهر دوشنبه تاجیکستان شرکت خواهد کرد. در این میان پیشنهاد ایران به روسیه برای تشکیل یک کارتل گاز قرار است در جلسه کشورهای تولید کنند گاز در ماه ژوئن در مسکو مورد بررسی قرار گیرد.

ایران مطمئن است که اختلافات میان روسیه و آمریکا آنچنان عمیق است که به این زودی ها حل نخواهد شد، چرا که روسیه منافع تجاری عمده ای در ایران دارد. مسکو برای استخراج منابع انرژی در دریای خزر نیاز به موافقت ایران دارد. در حین حال ایران برآورد می کند که حتی اگر ایالات متحده تصمیم قطعی جهت خروج از عراق داشته باشد، این کار مدت ها به طول خواهد انجامید و از آنجا که انتخابات ریاست جمهوری در آستانه قرار دارد، جنگ عراق مسئله ای داخلی برای مبارزات انتخاباتی خواهد بود.

 

علاوه بر این، ایران منتظر موضع گیری ایالت متحده در مورد احداث خط لوله گاز "نابوکو"  است که گاز ایران را از طریق ترکیه به بازارهای اروپایی رساند. هفته گذشته (هفته دوم ماه مارس) کمپانی سوئیسی Elektrizitaetshesellschaft Lalinburg قراردادی 25 ساله با شرکت صادارت گاز ایران به منظور ارسال 5ر5 میلیارد متر مکعب گاز در سال منعقد نمود. این موافعتنامه در طور دیدار میشلین کالمی- ری وزیر امور خارجه سوئیس از ایران بسته شد.

بدون نابوکو، استراتژی آمریکا برای کاهش وابستگی اروپا به گاز روسیه، رویائی بیشتر نخواهد بود. بدون گاز ایران نیز نابوکو معنایی نخواهد داشت. خط لوله گاز نابوکو روادیدی است برای ایران در ائتلاف با اروپا.

امکان دارد که چنی که علاقه زیادی به دیپلماسی انرژی دارد، پس از ورود به ترکیه در چارچوب تور خاورمیانه ای اش با رئیس جمهور ترکمنستان که او هم در ترکیه خواهد بود، در مورد پروژه گازی نابوکو مذاکره کند. یک مقام ترکمن پیشتر متذکر شده بود که نابوکو در دستور مذاکرات رئیس جمهور ترکمنستان قرار دارد.

 

 
 

BITARAF:COM

 بی طرف، کام - اخبار مهم ایران و جهان

>>> وبمسترها<<<

اخبار "بیطرف" در سایت شما