سال 67 که جنگ تمام شد. نیروی عظیمی رهسپار
شهرها شدند. فضای حماسی
زمان جنگ دچار تغییراتی شده بود و
در نتیجه آن بودجه عظیم، امکانات وسیع و
مهم تر از آنها نیروی انسانی گسترده
باید به نحوی به کار گرفته می شد
.
مدیران آن زمان کشور تلاش داشتند مجموعه
امکانات فوق و بویژه روحیه
سلحشوری دوران جنگ را در مسیر
سازندگی به کار گیرند. اینجا درصدد تجزیه و
تحلیل آن رویکردها و موفقیت یا عدم
موفقیت آنها نیستم. اما ماجرایی در
حاشیه آن رفتارها را برای امروزمان
قابل ذکر می بینیم. در آن زمان طرحی
مطرح شد به نام طرح «جنات» که بعد
از فوت امام راحل(ره) به آن طرح «حرم تا
حرم» نیز گفته می شد. این طرح را
وزارت جهاد سازندگی آن زمان مطرح کرده
بود، بنابر آن می خواستند تمام مسیر
تهران- قم یعنی از حرم امام خمینی تا حرم حضرت معصومه را
درختکاری کنند. دو طرف بزرگراه تهران - قم تا
عرض حدود 50- 40 متر درختان کاج
کاشته شد. اما مهم تر از درختان غرس شده
تابلوهای عظیم تبلیغاتی بود که به
تعداد زیاد در حاشیه جاده دیده می شد و
روی آنها شعارهایی از قبیل «کویر
ایران را سرسبز می کنیم»، «اگر ما به سمت
کویر پیش نرویم کویر به سمت ما
خواهد آمد»، «درخت عامل سرسبزی است» و
امثال اینها درج شده بود. گاه نقاشی
هایی هم دیده می شد که چشم انداز
رویایی جاده را پس از روییدن و رشد
درختان کاشته شده نشان می داد و دل را
می برد. برای من که مسافر همیشه این
جاده کویری و خسته کننده بودم بسیار
امیدبخش بود که حتی اگر بیابان مسیر
تغییر شکل نمی دهد لااقل ردیفی از
درختان سبز را به جای سنگ های زمخت
و خاک تفتیده مسیر در مقابل چشمم
ببینم. هیچ کس نه در آن زمان و نه
در هیچ زمان دیگری بدش نمی آمد که در
مسیری سبز و باطراوت سفر کند. اما
آیا اراده انسان ها برای تغییر شکل محیط
طبیعی پیرامون خویش کافی است؟
ظاهراً همه چیز مهیا بود؛ بودجه دولتی،
ماشین آلات و امکاناتی که بعد از
جنگ باید به شکلی به کار گرفته می شد،
نیروی انسانی فراوانی که تشنه کار
بودند، همراهی و همدلی و شاید مهم تر از
آن عزم و اراده مسوولان کشور برای
آنکه در کمترین مدت چهره ایران را
دگرگون کنند، فضای بدون مزاحم سیاسی
و تبلیغاتی و خلاصه هر چیزی که برای
پیشبرد پروژه های بزرگ ضروری بود.
اما آیا همه اینها می توانست برخلاف
واقعیت های طبیعی به ریشه گیاه زبان
بسته دستور دهد که آب شیرین را از
زمین شوره زار جذب کند و با گرما و
سرمای روزها و شب ها یا تابستان ها و
زمستان های کویر بی رحم مقابله کند؟
همان زمان دوستی داشتم که دانش آموخته
کشاورزی بود و وقتی با ذوق و
شوق برایش گفتم که دارند حاشیه جاده
تهران- قم را با نواری سبز مزین می
کنند با ظرافت گفت بعید است این کار
نتیجه دهد. او معتقد بود به غیر از
منطقه محدودی در نزدیکی تهران،
خاک مسیر بسیار نامساعد است و امکان ریشه
دوانی و رشد گیاه را نمی دهد. او
یادآور می شد که کافی نیست تا نهالی را
بکاری و به آن آب دهی. باید گونه یی
که انتخاب می شود با طبیعت محیط اطراف
سازگار باشد.
این حرف ها البته برای من که شیفته مسافرت
در جاده یی سبز
بودم خوشایند نبود. اما گویا واقعیت های
علمی و تجارب آنها که پیش از ما
تلاش شان را کرده اند و نتایج سعی و
خطای خویش را در قالب دانش و فن بشری
تدوین کرده اند به همان سرسختی و
زمختی سنگ های بیابان خود را بر ما تحمیل
می کنند و گریزی از آنها نیست. در
همان سفرها می دیدم که لابه لای نهال
های نوپا برخی از آنها خشک و قهوه
یی شده اند و امیدی به روییدن آنها
نیست. بعداً متوجه شدم برای جلوگیری
از شکست زودهنگام طرح، نهال های خشک
شده بلافاصله با نهال های سبز رشد
یافته تری که از گلخانه ها می آوردند
جایگزین می شدند و در ظاهر به نظر
می رسید که نهال ها در حال رشد و سر بر
کشیدن هستند.
ظرف یکی، دو سال اول طرح که انگیزه ها جدی
تر بود افراد زیادی را می
شد در حاشیه جاده مشاهده کرد که
مشغول آبیاری و رسیدگی به نهال ها هستند
.
وسعت طرح بسیار زیاد بود و رسیدگی به آن
نیروی گسترده یی را طلب می کرد.
بعد از مدتی به یاد دارم اقامتگاه
هایی به شکل چادر در مسیر طرح برقرار
شده بود تا نیروها در محل به کار
شبانه روزی لازم روی طرح مشغول شوند. بعد
از دو سه سال بتدریج تابلوهای
تبلیغاتی در زمینه طرح جنات برچیده شد و
از تعداد نیروهایی که لابه لای نهال
ها در تردد بودند کاسته شد. فضای کشور
هم به مرور تغییر کرد و از التهاب
شعارهای زمان جنگ و بعد از جنگ کاسته
شد. نیروهای جهادی زمان جنگ دیگر
حاضر نبودند صرفاً با شعارهای انقلابی با
اجر و مزد پایین کار کنند. اورکت
های سبز رنگ دوران جنگ که با آن هم کار می
کردند و هم به میهمانی می رفتند جای
خود را به کت و شلوارهای مرتب و اتو
کشیده دادند و سر و ریش های ژولیده
و خاک آلود زمان جنگ و جهاد جای خود را
به موهای شسته شده و ریش های آنکادر
شده دادند. نیروهای جهادی هر کدام در
شرکتی و موسسه یی کار پیدا کردند و
از توان و تجربه خود برای یک زندگی
بهتر بهره گیری کردند و بخشی هم
دفترنشین شدند و وزارتخانه عظیمی با قریب
به یکصد هزار پرسنل را برای دولت به
میراث گذاشتند. با این بخش از تحولات
انسانی کاری ندارم و آن را بسیار
طبیعی می دانم. اما نکته این است که نهال
های کاج مسیر تهران - قم قادر به
درک این تحولات نبودند. آنها فقط آب می
خواستند، خاک مناسب و اقلیم سازگار.
هر کدام از اینها که لنگ بود نهال
پلاسیده می شد و به مرور به چوب خشک
بی حیات تبدیل می گشت. بعد از چند سال
از وسعت منطقه طرح کاسته شد. در بخش
هایی از مسیر از قبل معلوم بود شرایط
مناسب تری دارند. به خصوص در نزدیکی
تهران و در جاهایی که تاسیسات و
امکاناتی توسط موسسات خصوصی و عمومی
ایجاد شده بود شرایط بهتری برای
ماندگاری نهال ها برقرار بود. در
مناطق دیگر نهال ها تا حدی رشد کردند اما
تنک و کم بار و بر ماندند و شاید
پیمانکارانی به کار گرفته شدند تا هر از
چندی، آبی به آنها بدهند.اما ضربه
سخنم اینجاست. امسال بعد از دقیقاً 20
سال از آن زمان با صحنه بهت آور
برجای مانده از طرح جنات رو به رو شدم.
شاید همه مسافران نوروزی امسال مسیر
تهران - قم مثل من چوب های خشک و بی
جان حاصل از طرح فوق را دیده باشند.
سرمای کم نظیر سال گذشته بخش عمده یی
از کاج های کم رمق باقی مانده از
طرح جنات را به یک بسته قهوه یی رنگ از
برگ های سوزنی تبدیل کرده است که به
مرور دستخوش تاراج باد خواهند شد. به
زحمت می توانم تصور کنم که حتی اگر
رودخانه یی از آب شیرین را در پای آنها
جاری کنند، جز اندکی از آنها
بتوانند جان بگیرند. سرمای پارسال کم نظیر
بود، اما ناممکن نبود. سوال این است
که آیا بیست سال پیش که اراده برخی
مدیران جهادی برگشته از جنگ بر سبز
کردن بیابان مسیر تهران - قم قرار
گرفته بود هیچ کارشناسی در مجموعه
دو وزارتخانه عظیم «جهاد سازندگی» و
«کشاورزی و منابع طبیعی» آن زمان و
دانشگاه های دارنده دانشکده کشاورزی
وجود نداشت که بتواند ارزیابی واقع
بینانه یی از استعداد خاک و اقلیم
منطقه ارائه دهد؟ آیا این امکان
وجود نداشت که کسی بررسی کند آیا گونه های
کاشته شده قادر هستند سرماهای سخت
کویری و دمای 15 تا 20 درجه زیر صفر را
تحمل کنند یا نه؟ آیا کسی نبود که
چنین بررسی هایی را انجام دهد یا کسی
نبود که چنین حرف هایی را گوش دهد؟
تجربه ما گویای آن است که احتمال دوم صحیح
تر است. وقتی مجموعه یی از
مدیران و تصمیم گیرنده ها عزمشان را
جزم کنند که در کویر، نهال سبز کنند
کارشناسان چاره یی ندارند جز آنکه
همان تصمیم را تایید کنند تا از جلسات
تصمیم گیری کنار گذاشته نشوند. آنها
که با عزم سران تصمیم گیر مخالفت و
نسبت به موفقیت مسیر در پیش گرفته
ایجاد تردید کنند به مرور به عنوان
کارشناسان منفی باف، نق زن، ناامید،
تئوری باف، بدون خودباوری و
تکرارکننده نظریه های شکست خورده
غربی ها شناخته می شوند. این کارشناسان
اگر مورد رافت باشند حداکثر می
توانند نظرات خود را در صفحات داخلی
روزنامه های روشنفکری مطرح کنند،
وگرنه جایی در نظام برنامه ریزی و تصمیم
سازی نخواهند داشت.فکر می کنید برای
چه سازمان مدیریت و برنامه ریزی منحل
شد و بسیاری از کارشناسان خبره و
متخصص وزارتخانه ها کنار گذاشته شدند یا
کنار رفتند. امروز روزی است که اگر
سیاست های جدید برخی مقامات محترم
اقتضا کند که آب خود به خود از
سربالایی بالا برود و گاو نر شیر دهد،
کارشناس حقوق بگیر دولتی چاره یی جز
تایید آن ندارد، قرار است بنا به
تصمیم های اتخاذ شده تزریق منابع
سرشار نفتی به اقتصاد کشور ایجاد تورم
نکند، واردات انبوه کالاها با ارز
حاصل از نفت به رونق تولید کمک کند،
سیاست های جدید خلق شود که همزمان
با کاهش تورم اشتغال زایی گسترده به
همراه داشته باشد، سانسور فیلم و
کتاب، خلاقیت هنرمندان و نویسندگان را به
دنبال داشته باشد، مهار دانشگاه ها
شکوفایی فکری استاد و دانشجو را نتیجه
دهد و فضای نامطمئن اقتصادی رشد
سرمایه گذاری را دامن زند،.
این زمان روزگاری نیست که متخصصان سوال
کنند آخر چگونه ممکن است تخم
جارو بکارید و
گل رُز
انتظار داشته باشید؟ مشکل این متخصصان آن است که
زمانی طول می کشد تا معلوم شود هیچ
معجونی نمی شود پای این تخم ریخت تا آن
محصول دیگر از آن نتیجه شود. بیست
سال طول می کشد تا معلوم شود طرح جنات
لااقل به آن شکلی که تصور می شد، به
بار نمی نشیند. سه سال طول می کشد تا
روشن شود ریخت و پاش های منابع
اقتصادی توسط مقامات دولتی تورم زاست. سال
های سال طول می کشد تا درک شود که
رشد نهادهای دولتی کارآمدی مدیریتی را
پایین می آورد. یک دهه زمان لازم
است تا در عمل فهمیده شود که راه حل رفع
محرومیت از مناطق محروم سفرهای
استانی و بذل و بخشش مستقیم نیست. جامعه یی
که نخواهد به تجارب انسان های دیگر
بها دهد، جامعه یی که در آن کارشناسان
و متخصصان بیم داشته باشند از اینکه
بگویند بذر در شوره زار شکوفا نمی
شود، جامعه یی که در آن صاحبان قدرت
سیاسی واقعیت های مسلم علمی و تجربه
های بشری را به سخره می گیرند و
جامعه یی که مجذوب وعده های پرزرق و برق و
غیرقابل تحقق سخنوران شود چاره یی
ندارد جز اینکه هر کدام از موارد فوق را
یک به یک تجربه کند. چنین جامعه یی
هزینه یی کلان باید بپردازد تا به این
نتیجه برسد که با هیچ راه میان بری
نمی شود یک شبه راه صد ساله را طی کرد،
امکان ندارد قرن ها توسعه نیافتگی
ظرف یکی دو سال برطرف شود و کپسولی وجود
ندارد که با یک لیوان آب به خورد
افراد بدهیم تا ظرف چند ساعت بیماری فقر
و دشواری های زندگی آنها درمان شود.
راه رشد و توسعه از مسیر کار و تلاش
جدی، مشارکت اجتماعی، همدلی مردم و
نظام سیاسی، عقلانیت در تصمیم گیری ها،
فضای اخلاق و معنویت، عدالت واقعی
در پناه قانون، امنیت و آسایش برای تمام
شهروندان، امید به پیشرفت برای تمام
آحاد جامعه، به حساب آوردن تمام
استعدادها و نیروها، به کارگیری
مدیران خلاق و نوآور با هر فکر و اندیشه
یی و خلاصه ایجاد فضای مثبت و
امیدوارانه در سطح عموم مردم می گذرد. بدون
استفاده از این ابزارها هرازچندگاهی
شعاری نو ظهور علم خواهد شد، هزینه یی
کلان بر منابع مالی محدود کشور
تحمیل خواهد شد، نیروهای گسترده به کار
گرفته خواهند شد و سرانجام بعد از
سال ها معلوم خواهد شد که نهال در شوره
زار نمی روید. شاید آنها که بیست
سال پیش طرح جنات را بر روی تابلوهای بزرگ
تبلیغاتی به راه انداختند خیلی زود
تجربه گرفتند که کارها را باید از مسیر
علمی خود به پیش برند. امروز با
کدام طرح هایی از نوع طرح جنات مواجه
هستیم که بیست سال دیگر جز چوب خشکی
از آن بر زمین نخواهد بود؟ |