تاج زاده: یک اقلیت 13 درصدی بر خانه ملت و
ارکان حکومتی مسلط شده است
انتخابات مجلس هشتم برازنده جمهوری اسلامی نیست. به نظر من
بزرگترین خطری که ایران وایرانیان را تهدید می کند صرف نظر از
بی کفایتی مدیریتی و نیزفشارها، تحریم ها وتهدیدات خارجی،
احیای ارزشها، روابط و مناسبات
شاهنشاهی به نام اسلام است که آثار سوء دینی، سیاسی،
اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی واخلاقی فروانی به جا خواهد گذاشت.
عملکرد کانون قدرت در این انتخابات بر همگان ثابت کرد که مشکل
آنان جلوگیری از ورود اصلاح طلبان به اصطلاح تندرو و حتی همه
اصلاح طلبان با گرایش های متفاوت به درون حکومت نیست بلکه
کانون مذکور در این انتخابات به حذف افرادی اقدام کرد که به
رغم عضویت در طیف اصولگرایان اندک استقلال رایی از خود نشان
داده اند و به این ترتیب ثابت شد خط کلی حکومت حذف کامل تمام
صاحب نظران مستقل حتی در درون جناح اصولگرا است . به همین دلیل
انتخاباتی را برگزار کردند که در سلاخی دواطلبان اصلاح طلب،
منتقد و مستقل از یک سو و بسیج حزب پادگانی و ارکان لشکری و
کشوری به سود یک فهرست خاص از سوی دیگر در سی سال گذشته بی
سابقه بود.
غیر عادلانه و غیر رقابتی شدن این انتخابات موجب کاهش
چشمگیرمشارکت شهروندان شد که در مقایسه با انتخابات های مشابه
و به ویژه نسبت به انتخابات مجلس ششم موجب شگفتی شده است.
برای مثال درانتخابات مجلس ششم که دو سال ونیم پس از پیروزی
آقای خاتمی در دوم خرداد76 برگزار شد شاهد حضور گسترده اکثریت
قاطع شهروندان در سراسر کشور از جمله در شهرهای بزرگ بودیم در
حالیکه در انتخابات اخیر که دو سال و نیم پس از استقرار دولت
نهم برگزارشده است کمتر از 30
درصد هموطنان ما در شهرهای بزرگ کشور مانند تبریز، شیراز،
اهواز و... و تنها27 درصد تهرانیان در انتخابات شرکت کردند. به
گونه ای که جمع آرای صحیح ماخوذه شهروندان تهران بزرگ در
انتخابات اخیر(یک میلیون وهفتصد وپنجاه هزار رای) کمتر از رای
آقای دکتر سیدمحمدرضا خاتمی در انتخابات مجلس ششم(حدود یک
میلیون و هشتصد هزار رای) بود.
از سوی دیگردر این انتخابات نفر اول تهران حدود
13 درصد ازآرای شش ونیم
میلیون واجدشرایط
را در این حوزه (طبق آمار وزارت کشور والا تعداد واقعی واجدان
شرایط تهرانی بیش از هفت میلیون
نفر است) کسب کرد واگر رای وی را معادل پایگاه مردمی جریان
اصولگرایان در نظر بگیریم و در صحت شمارش آرای حوزه تهران
تردید نکنیم به معنای آن است که یک اقلیت 13 درصدی بر خانه ملت
و در واقع بر همه ارکان حکومتی حاکم است. به بیان دیگر با توجه
به اینکه آقای حداد عادل از سوی جبهه متحد وائتلاف
فراگیراصولگرایان ونیزبقیه تشکل های اصولگرا مورد حمایت قرار
گرفته بود می توان گفت که سقف پایگاه مردمی جریان اصولگرا در
کشور 13 درصد است. در حالیکه صد در صد کانون های قدرت را در
دست دارند و این عین بی عدالتی سیاسی است که 87 درصد مردم نقش
بسیار اندکی نزدیک به صفر در مدیریت کشور دارند.
هنگامیکه صلاحیت چهره های ارزشمندی همچون آقایان بهزاد
نبوی،محسن آرمین،احمد شیرزاد،مرتضی حاجی،علی مزروعی، احمد خرم،
علی شکوری راد و زنان فرهیخته ای چون فاطمه راکعی وجمیله کدیور
رد می شود تعجب ندارد که کمتر از 27درصد تهرانی های واجد شرایط
به پای صندوق رای بروند ومیزان مشارکت شهروندان در سراسر کشور
نیزبا توجه به آمار واقعی 49 میلیون نفری واجدین شرایط به
کمتراز 50 در صد یعنی حدود 46 درصد
برسد.
در نتیجه اعمال این گونه روش ها مجلسی چنان ناتوان وبی آینده
تشکیل شده است که حتی جناح اکثریت نیز امید و روحیه آن را
ندارد که ادعا کند با تشکیل این مجلس باری از دوش ملت بر داشته
می شود. در حقیقت این نخستین بار است که به نظر اکثریت
شهروندان و حتی کسانی که اسامی آنان به عنوان منتخبان مردم
اعلام شده است تشکیل یاعدم تشکیل مجلس جدید تغییری در وضعیت
کشور وبهبود اوضاع ایجاد نمی کند وجالب تر اینکه جناح به
اصطلاح پیروز البته با رانت قدرت نیز روی آن را ندارد که اعلام
کند ادامه دهنده راه مجلس هفتم خواهد بود. بدین ترتیب مجلسی که
قرار بود در راس امور وعصاره فضایل ملت باشد عملا چنان سقوط
کرده است که بود یا نبود آن بهبودی در اوضاع میهن ایجاد نمی
کند.
عملکرداصولگرایان در انتخابات ثابت کرد که آنان برای حفظ قدرت
خود وکسب اکثریت کرسی های مجلس حاضر به انجام هر عمل غیر
قانونی وغیر اخلاقی هستند و در یک کلام منافع حزبی را بر منافع
ملی ترجیح می دهند. زیرا در این شرایط حساس به جای اینکه
بکوشند با برگزاری انتخابات آزاد وعادلانه پایگاه مشروعیت نظام
را ارتقا دهند ومشارکت همه نخبگان را جلب و ایرانیان را به
آینده امیدوارکنند وارائه دهنده الگویی مناسب از دموکراسی در
منطقه باشند صرفا برای در اختیار گرفتن اکثریت کرسی های مجلس
انتخاباتی غیر رقابتی را برگزاری کردند که هم مشارکت مردم در
آن به شدت کاهش یافت وجمهوری اسلامی در برابر جهانیان سر
افکنده شد و هم بهانه های زیادی به بیگانگان دادند که با
استناد به غیر رقابتی وغیر عادلانه بودن انتخابات بیانیه هایی
علیه جمهوری اسلامی صادر کنند. آنان همچنین جنگ طلبان آمریکایی
رادر زمینه القای ضعف پایگاه مردمی نظام سیاسی در ایران یاری
دادند. شورای نگهبان ودولت احمدی نژاد که با تنگ نظری و رد
صلاحیت رقبای شناخته شده خود و نیز برگزاری پرحرف وحدیث
انتخابات واستفاده از نهاد های لشکری وکشور به سود یک فهرست
خاص هزینه گزافی را به جمهوری اسلامی تحمیل کردند باید در
برابر ملت پاسخگو باشند که چرا با دولت بوش همسویی کردند وموجب
کاهش مشارکت مردم شدند؟
تاج زاده افزود استراتژی اصولگرایان به طور کلی نژمنفعل کردن
قشرهای بیشتری از مردم است. راهبرد
فوق در انتخابات مشارکت کمترمردم ونتیجه تضمین شده به سود
اقتدارگراهاست که اگرچه اکثریت کرسی ها را در اختیار اقلیت 13
درصدی جامعه قرار می دهد اما توش وتوان وحیثیت این نظام نوپا
را به چالش می کشد و نتیجه آن عدم تحقق آرمان های مردم
وناکارآمدی جمهوری اسلامی و عدم حل مشکلات مردم خواهد بود.
درست است که اصولگرایان همچون دوره مشروطه مجلس را به توپ
نبستند اما با ردصلاحیت غیر قانونی بسیاری از چهره های برجسته
وشناخته شده کشور، مجلس را از خاصیت انداختند و نهاد انتخابات
را تضعیف کردند.
اصولگرایان با برگزاری چنین انتخاباتی که تکلیف 160 کرسی آن از
پیش تعیین شده بود نه فقط به لحاظ اخلاقی کارنامه نامطلوبی از
خود به جا گذاشتند، بلکه با روش های نسنجیده وایجاد شبهه در
شمارش آرای هموطنان ما در تهران و چند شهر دیگر کارآمدی نهاد
انتخابات و مجلس را زیر سوال برده اند. اگر اصولگریان نتیجه
آرای 100 نفر نخست در تک تک حوزه های رای گیری در تهران ونیز
نتایج آرای صندوق ها را در شهرهای مورد اعتراض را به تفکیک
منتشر نکنند به معنای آن است که این انتخابات نه تنها رقابتی
نبود، بلکه سالم نیز نبوده است چرا که هیچ دلیلی برای عدم
اعلام نتایج صندوق ها وجود ندارد مگر اینکه بپذیریم دولت احمدی
نژاد وشورای نگهبان نگران برملا شدن تخلفات احتمالی مجریان
وناظران خود در شمارش آرا هستند ودر هر حال امانتدار خوبی برای
آرای مردم نبوده اند.
در مجلس هشتم هیچ یک از مسائل مهم کشور نه تنها حل که حتی مطرح
نیز نخواهد شد .
تحمیل سلیقه اقلیت 13 درصدی بر اکثریت87 درصدی شهروندان هم غیر
قانونی وغیر اخلاقی وهم خطرناک است ولی به نظر می رسد غرور
ناشی از افزایش بی سابقه قیمت نفت که دامن رژیم پیشین را نیز
گرفت موجب شده است اصولگرایان خود را به طور مطلق بی نیاز از
افکار عمومی ببینند و حتی ظواهر امور را نیز در برگزاری
انتخابات رعایت نکنند. آنان بازی برد- برد را که صرفا با انجام
انتخابات رقابتی وسالم میسر است به بازی باخت- باخت تبدیل
کردند با این حال از حماسه 24
اسفند86 سخن می گویند، حال آنکه عدم شرکت نزدیک به سه چهارم
شهروندان صاحب رای در تهران ودیگرشهرهای بزرگ نه فقط حماسه
نیست بلکه واقعه تلخی است که باید به طور جدی مورد بررسی همه
جانبه قرار گیرد واز تکرار آن جلوگیری شود و الا نظام بدون
پشتوانه خواهد شد.
با وجود همه اقدام های غیرقانونی شورای نگهبان که این نهاد را
به شورای نگهبان اصولگرایان تنزل داده است بازهم مجلس مطلوب
آقایان شکل نگرفت ومجلس یکدست نشد زیرا اقلیت اصلاح طلبان قوی
تر و اکثریت اصولگرایان ضعیف تر ومتشتت تر از مجلس هفتم شده
اند وحداقل 3 فراکسیون در آن فعال خواهند بود.
گسترش روز افزون نارضایتی های مردمی و نیز اختلافات عمیق و
روزافزون در اردوگاه اصولگرایان که در سال جاری به علت بی
کفایتی مدیریتی و نیز به مناسبت انتخابات اتی ریاست جمهوری
تشدید نیز خواهد شد چشم انداز تیره ای را در برابر این جریان
ترسیم کرده است. البته با کمال تاسف باید گفت مدیریت غیرعلمی
وغیر کارشناسانه ونیز ادبیات وعملکرد ماجرا جویانه دولت نهم
موجب خواهد شد که دودعملکرد اقلیت 13 درصدی حاکم بر ایران به
چشم همه ایرانیان برود. |