سردار سرلشكر غلامعلی رشید، از فرماندهان سپاه پاسداران
پنجشنبه شب گذشته در برنامه «محرمانه» سیمای جمهوری
اسلامی حضور یافته و در باره دوران پایانی جنگ با عراق، بازپس
گیری خرمشهر از ارتش عراق و قبول قطعنامه 598 توضیحاتی داد.
این توضیحات، جدا از رجز خوانی های جنگی و شرح جزئیاتی که
حداقل نسل جدید ایران نه آن را به یاد دارد و نه از آن اطلاع،
حاوی چند نکته بسیار مهم بود که برای نخستین بار در این سطح
منتشر و پخش شد.
یعنی همان نکاتی که ریشه اصلی ادامه جنگ با عراق، پس از بازپس
گرفتن خرمشهر از ارتش صدام حسین و عقب راندن این ارتش تا پشت
مرزهای ایران بود. همان انگیزه هائی که برای ادامه جنگ در
سخنان سردار رشید مطرح می شود،- یعنی فتح بصره و کرکوک و
بغداد- مطرح می شود، پایه سیاست های نظامی امروز در جمهوری
اسلامی است با این تصور و خیال که اگر در آن دوران بدلیل
نداشتن تجهیزات و امکانات نتوانستند به هدف برسند، اکنون با
موشک و در اختیار داشتن تکنولوژی اتمی می توانند بدان دست
یابند. با همین استراتژی و بلندپروازی است که خطر فرو رفتن
ایران در یک فاجعه محتمل است. فاجعه ای که مقالاتی نظیر
جدیدترین مقاله "وال استریت جورنال" که در همین شماره پیک نت
می خوانید آب به آسیاب آن می ریزند و امریکا می رود به سمت
تاکتیک جدید بر پائی یک جنگ دیگر میان ایران و عراق و ورود به
صحنه ارتش امریکا زیر نقاب ارتش جدید عراق.
امام میفرمود «جنگ جنگ تا رفع فتنه در عالم»،
رزمندگان میگفتند«جنگ جنگ تا پیروزی»
فرمانده عالی جنگ یعنی آقای هاشمی میگفتند «جنگ جنگ تا یك
عملیات ولی یك عملیات سرنوشت ساز»
ما به آقای هاشمی میگفتیم كه اگر منظور شما از عملیات
سرنوشتساز فتح بصره است، با
این میزان از امكانات قادر به انجام این عملیات سرنوشتساز
نیستیم. بصره را با 100 هزار نیروی بسیجی و 150 گردان آفندی
نمیتوان فتح كرد، بلكه باید 400 تا 500 هزار نفر را بسیج كرده
و 400 تا 500 گردان را تشكیل دهیم و این ظرفیت در مردم و دولت
ایران وجود دارد. مردم حاضر هستند برای حفظ انقلاب و نظام،
جوانان خود را به سوی جبهههای نبرد بفرستند و حتی در این میان
توپ و تانك و هواپیمای خارجی هم نمیخواهیم بلكه همین میزان
امكاناتی كه وزارت دفاع میتواند در اختیار ما قرار دهد، یعنی
همین تفنگ و پوتین و كلاه و مهمات كفایت میكند و ما این بار
نه از یك محور بلكه از 3 محور به سمت دشمن هجوم میبریم.
تعداد لشكرهای دشمن از 15 لشكر زمان حمله به 60 لشكر افزایش
یافته بود و 7 لشكر زرهی و مكانیكی داشت كه نه اسرائیل، نه
هند، نه آلمان، نه فرانسه هیچ كدام نداشتند و تنها ورشو و ناتو
بیش از آن داشتند، در حالی كه ما 8 لشكر خود در زمان آغاز جنگ
را به 10 لشكر افزایش داده بودیم و سپاه هم با 12 لشكر به كمك
آمده بود. یعنی سپاه و ارتش جمعاً 22 لشكر داشتند و واقعاً
توان زرهی آنها به حدی بود كه من در یكی از نوشتههایم در
جزیره مجنون خطاب به محسن رضایی نوشتم كه گویی هزاران دهل زن
بر دهل میكوبند. چرا كه در عرض 2 ساعت نزدیك به 2 میلیون
گلوله بر سر ما میریخت و تجهیزات ارتش عراق 7 بار نو شده بود،
در حالی كه تناسبی بین امكانات مورد نیاز و هدف ما نبود.
نظامیان و خصوصاً فرماندهان سپاه معتقد بودیم كه آنقدر ظرفیت
در درون ملت ایران و دولت حاكم وجود دارد كه ما قادریم «جنگ
جنگ تا پیروزی» را تحقق بخشیم.
در طرحی كه برآورد كرده بودیم بصره را شش ماهه میگرفتیم و در
شش ماه دوم میتوانستیم كركوك را فتح كرده و شش ماهه سوم اگر
مقامات تصمیم بگیرند به سمت بغداد حركت كنیم ولی توان ما باید
3 یا 4 برابر شود و این توان در درون جمهوری اسلامی امكان پذیر
است.
اما مقامات ما معتقد بودند كه ما هزینهای بیش از این
نمیتوانیم صرف جنگ كنیم.
|