ايران  

        www.peiknet.com

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک

8  اسفند 1388

infos@peiknet.com

 
 
 

کشتی نظام
استوار به قعر دریا می رود!

 
 
 
 

اجلاس دو روزه مجلس خبرگان پایان یافت و مانند همیشه، بجای آنکه رهبر بعنوان منتخب این مجلس برود در جلسه خبرگان و کمی درباره آنچه با مردم و کشور کرده توضیح بدهد، خبرگان رفتند خدمت ایشان تا از آنچه در فاصله 6 ماهه دو اجلاس، زیر نظر و بدستور مستقیم ایشان بر ایران و ایرانی گذشته تشکر کنند!

این قصه ایست که سر دراز دارد و تمام شواهد نیز حکایت از آن دارد که با این حرف ها و نقدها و یادآوری مفاد قانون اساسی، ماجرا تا فرود یک فاجعه بزرگ درکشور و بجای گذاشتن صدها هزار کشته حل نخواهد شد.

آقای خامنه ای در این دیدار، راهپیمائی حکومتی 9 دیماه که و راهپیمائی 22 بهمن را مصادر به مطلوب خویش کرد و گفت که حضور مردم دراین دو راهپیمائی به معنای پایان فتنه (بحران ناشی از کودتای 22 خرداد) بود. دو راهپیمائی که ذکر مشخصات آنها اطاله کلام است و نیازی به آن نیست و حکومت و رهبری که دل به آن خوش کرده باشد، نقش بر آب می کشد.

آقای خامنه ای که اکنون دیگر بسیار دشوار بتوان برای وی هوش و حواس درست و حسابی متصور شد، در همین دیدار گفت که عده دیگری را هم از کشتی استوار نظام که سکانش در اختیار ایشان است پیاده کرده است. یعنی معترضان به نتیجه انتخابات 22 خرداد دیگر سرنشین کشتی ایشان نیستند. روشن است که اشاره او به توده مردم معترض نبود، زیرا پاسخ اعتراض آنها که در خیابان و با گلوله و چماق و قمه داده شد. منظور او دانه درشت هائی چون هاشمی که در همان جلسه حضور داشت و سپس خاتمی و موسوی و کروبی و لابد در ادامه آن حسن روحانی و ریشهری و ناطق نوری و بقیه بود. یک ردیف پائین تر آنها را هم در گرماگرم کودتای انتخاباتی از کشتی پیاده کرد و اکنون زندانی اند. از نایب رئیس تا نمایندگان سابق مجلس تا وزیر و معاون وزیر و استاد دانشگاه، رزمندگان دوران جنگ و...

آنها حتی نگفته اند بالای چشمت ابروست، بلکه جرم همه آنها این است که گفته اند:« آقا! کج می روی و این راه به ترکستان است! آقای خمینی هم در نامه به شورای نگهبان گفته بود: اگر کار بدست این جماعت (حجتیه) بیفتد، همه چیز به باد خواهد رفت!»

 

آقای خامنه ای یکبار دیگر، مانند نماز جمعه بعد از انتخابات 22 خرداد مدعی شد که کشتی استوار نظام به پیش می رود و اصلا امید بشریت به همین نظام و این کشتی است.

حالا ببینیم، این کشتی که سکان ناخدائی اش دست آقای خامنه ایست و ملوانانش امثال احمد جنتی و احمد خاتمی و مصباح یزدی و سرداران هم اندیش آنها در سپاه پاسداران، در دل توفانی هنوز امواج بلند آن در پیش است، واقعا استوار است؟ و امید بشریت و جهان به آنست؟

پول ایران در جدول جهانی سومین پول از آخر شده است. فساد و رشوه در دستگاه دولتی، به دستگاه نظامی رخنه کرده است. تن فروشی در هیچ دوره ای از تاریخ ایران اینچنین که اکنون در جمهوری اسلامی رایج است، رواج نداشته است. قربانیان، نه از سر هوس، بلکه از سر احتیاج بدن خویش را به حراج گذاشته اند. در هر هفته، اعتراض ها و اعتصاب ها و تحصن های کارگری در کشور برپاست. تورم 29 درصدی که پیش بینی می شود به مرز 40 در صد خواهد رسید کمر مردم را شکسته، خطر قریب الوقوع یک جنگ تازه به وحشت ملی تبدیل شده، نه تنها پایگاه روحانیت در ایران سقوط کرده، بلکه در محرمانه ترین گزارش های حکومتی با نگرانی اعتراف کرده اند که در صورت سقوط جمهوری اسلامی میلیون ها مسلمان ایرانی به مذاهب دیگر و در راس آن به آئین "زرتشت" روی خواهند آورد. در خانه بسیاری از مقامات و سردمداران نظامی و روحانی و غیرروحانی حکومتی، از کنار شاخه های پوسیده، جوانه های سبز روئیده و جوان هایشان دل درگروه جنبشی دارند که خیابانی است. مردم نان و کار، سرپناه و آزادی می خواهند، نه چوب و چماق و اعدام. دروغ و ریای حکومتی، درکنار خرافاتی که ترویج می شود به فرهنگ حکومتی تبدیل شده و گل و لای آن در کوچه پس کوچه شهرها روان است.

آقای خامنه ای سکاندار این کشتی شکسته است. کشتی که یک ناوشکن هم به دم آن بسته و به استقبال توفان می رود. تازه، در درون همین کشتی شکسته هم، با بلند شدن یک موج، میان سرنشینان باقی مانده در آن اختلاف و ترس از آینده علنی می شود و آقای خامنه ای از ترس موقعیت خویش، آنها را هم از کشتی به آب می اندازد تا سکان را از دستش نگیرند.

به مصاحبه محسنی اژه ای دادستان کل و تهدید مردم به تبدیل نکردن "چهارشنبه سوری" به "چهارشنبه سبز" که در همین شماره پیک نت منتشر شده نگاهی بیاندازید. مصاحبه ای که دو روز بعد از قطعنامه پایانی اجلاس مجلس خبرگان و اعلام پایان بقول آنها "فتنه" انجام شده است. اگر فتنه تمام شده، پس چرا این همه از چهارشنبه سوری وحشت دارید؟

آقای خامنه ای سکان را دو دستی چسبیده، اما کشتی کم سرنشین، بر خلاف ادعای او استوار به پیش نمی رود و بقول مولوی مدام "کج میشه و مج میشه".

ملوان هائی که ایشان از کشتی به دریا ریخته، به ساحل رسیده و به مردمی پیوسته اند که منتظر غرق شدن کشتی اند. هرگز در 31 سال گذشته – جز سال انقلاب 57- چنین جبهه وسیع و متنوعی در مخالفت با حکومت، در ایران تشکیل نشده بود. این جمله را در یکی از سایت های طرفدار جنبش سبز، در اثبات این جبهه ضبط کرده ایم:

«در واقع حكومت ایران هر گزینه دیگری جز تغییر بنیادین خودش را از بین می‌برد. حكومتی كه یوسف رشیدی چپ و رشید اسماعیلی راست، فواد صادقی (هماهنگ‌ كننده سابق دستجات برهم ‌زنندة سخنرانی های دكتر سروش) تا محمدرضا جلایی‌پور برگزینده خانواده شهدای جنگ، از بهزاد نبوی خط امامی تا ابراهیم یزدی منتقد امام همه را با هم دستگیر می‌كند، خود مرز های طبیعی سیاسی كشور را از بین می‌برد و پیامد این مرز‌شكنی قرار گرفتن همه گروه‌ها در مقابل حكومت است.

سلطان محمد خوارزمشاه هنگامی كه قلمرو پادشاهی قراختائیان را به تصرف خود درآورد، بر این گمان بود كه سیطره حكومتش را گسترده است. غافل از آنكه قراختائیان حائل و مرز او با مغولان بودند و با هم‌مرز شدن سلطان محمد و مغولان دیدیم چه شد، انچه نباید می‌شد.»

 
 
اشتراک در فیس بوک