در ارتباط با خبر اول
شماره 9 اسفند پیک نت با عنوان" بازی بزرگ امریکا با رهبران و
فرماندهان سپاه"(اینجا)پیام
های بسیاری دریافت شده است. تقریبا در تمامی این پیام ها از ما
انتقاد شده که چرا از روسیه حمایت کرده ایم. روسیه ای که در
کودتای 22 خرداد نقش داشته و یا از آن حمایت کرده است.
با آنکه تاکنون چند
بار این توضیح را به اشکال مختلف داده ایم، یکبار دیگر هم آن
را به این شکل تکرار می کنیم:
1- ما یقین داریم که
سپاه پاسداران برای کودتای 22 خرداد نیاز به رهنمود دولت روسیه
نداشت. دراین چاله نیافتید. آنها که سرانگشتشان
در لبنان و غزه و عراق و افغانستان و یمن و ... بند است، معطل
کارشناسان روسیه برای کودتا نمی شدند و نشدند. این یک فرصت
طلبی از موقعیت پیش آمده است تا برای انگلیس و امریکا که
کودتای 28 مرداد را سازمان دادند شریک تراشیده و آن دو را از
زیر ضربه بیرون بکشند.
2- این که جمهوری
اسلامی با دولت روسیه دارای چه مناسبات اقتصادی و نظامی است،
یک بحث بکلی جداگانه است و از همه منتقدان باید پرسید: اگر این
مناسبات با فرانسه یا امریکا برقرار بود، مشکل حل می شد؟
3- هر دولتی در پی
منافع و امتیازگیری های بین المللی خودش است و مانورهای
رنگارنگ دولت روسیه نیز از این چارچوب خارج نیست. از جمله شانه
خالی کردن از راه اندازی نیروگاه برق اتمی بوشهر که اکنون 35
ساله شده و همچنان در انتظار راه اندازی است. روسیه این پایگاه
را گروگان گرفته و در معامله های جهانی با آن بازی می کند.
4- مخالفت با دولت
احمدی نژاد و مقابله با کودتای فرماندهان سپاه و سیاست های علی
خامنه ای، هرگز نباید ما را از جاده دفاع از منافع ملی کشور
دور کند. در چارچوب همین دفاع از منافع ملی است که نباید به
خود حق بدهیم منتقد روسیه بدلیل بازی زیرکانه ای که بر سر
نیروگاه بوشهر می کند نباشیم. و یا اگر موشک اس 300 را به
ایران فروخته است، باید آن را تحویل بدهد و وقتی نمی دهد باید
منتقد آن باشیم. مخالفت با سیاست های جنگی حاکمیت به جای خود
محفوظ است، اما این مخالفت نمی تواند و نباید در جهت خلاف
منافع ملی ایران باشد. اتفاقا بخشی از مخالفت با سیاست های
حاکمیت جمهوری اسلامی ناشی از همین ضرورت دفاع ازمنافع ملی
ایران است.
5- در روسیه، دولتی
که بر سر کار است، بشدت تحت فشار اپوزیسیون خویش است. این
اپوزیسیون تنها شامل حزب کمونیست روسیه – که قوی ترین فراکسیون
پارلمانی را در دومای دولتی این کشور دارد- نمی شود، بلکه طیف
وسیعی را شامل می شود که حتی سرمایه داری ملی این کشور،
طرفداران استقلال روسیه و قدرت نظامی آن نیز می شود. هر دولتی
تابع فشاری است که در جامعه بر آن وارد می آید. از جمله در
روسیه، و به همین دلیل و متاثر از همین اپوزیسیون روز به روز
قوی شده است که دولت پوتین- مدودف نمی تواند دولت یلتسین و
شرکایش باشد و ناچار است به بخش هائی از خواست های جنبشی که در
سراسر این کشور جریان دارد پاسخ بدهد. چه در زمینه اقتصادی و
چه در زمینه استقلال ملی. بنابراین، برخی نوسان های دولت روسیه
را در اینجا نیز باید دید.
6- قدرت نظامی و اتمی
روسیه، همچنان رقیب امریکاست و بقای این قدرت در کنار
اپوزیسیونی که روز به روز قوی تر می شود و روحیه بازگشت به
اقتدار روسیه و حتی نوعی احیای جدید اتحاد شوروی سابق، چنان
است که امریکا و دیگر متحدان آن علاوه بر فشاری که به دولت
روسیه برای مقابله با این اپوزیسیون و محدود کردن حزب کمونیست
روسیه می آورند، خود را آماده سرکوب نظامی و از بین بردن قدرت
نظامی روسیه هم می کنند. منتقدان هرگز از خود سئوال کرده اند
که چرا مثلا امریکا سپر موشکی علیه تاسیسات اتمی فرانسه نصب
نمی کند؟ پس لابد از یک آینده ای در روسیه می ترسد که می خواهد
در اطراف روسیه سپر موشکی که در واقع پایگاه حمله اتمی به
روسیه است را نصب کند. ناشی از همین ترس است که دو سال پیش سعی
کردند گرجستان را تبدیل به حیاط خلوت خود کنند و یا اوکرائین
را پایگاه خویش سازند. در همین انتخابات اخیر اوکرائین دیدیم
که چقدر فشار آوردند بلکه آن خانمی که بصورت مانکن در اوکرائین
و مجلات اروپائی نمایش می دهند پیروز شود، اما علیرغم همه این
فشارها و حتی اعمال قدرت و تقلب دولتی موفق نشدند.
7- به خوانندگان و
منتقدان خبری که در بالا عنون آن را نوشتیم توصیه می کنیم، آن
خبر را با دقت بیشتری بخوانند. در آن گزارش عمدتا "روسیه" مطرح
است و نه دولت آن.
8- اگر روسیه با همه
مانورهائی که در چارچوب منافع خود می کند، قدرتی باشد در برابر
حمله نظامی به ایران و حتی از بیم محاصره خود با چنین حمله ای
مخالف باشد و در برابر آن بایستد، باید از این سیاست دفاع کرد
و جمهوری اسلامی را زیر فشار گذاشت تا بجای ماجراجوئی ها و
جنجال آفرینی های منطقه ای و جهانی، این مناسبات را درجهت
منطقی خود تقویت کند. تردید نداشته باشید که به خدمت گرفتن عقل
و درایت در این عرصه، عقل و درایت در عرصه داخلی را هم در پی
خواهد داشت و این دو، دو روی یک سکه اند. با این درایت، ما
شاهد فاجعه ای نخواهیم بود که اکنون در داخل کشور برپاست.
این بحث آخر با کسانی
که مخالف سر سخت حمله نظامی به ایران اند. والا اگر کسانی
موافق شرمنده چنین حمله ای هستند و یا موافق علنی آن، همه این
بحث ها برایشان بیهوده است، زیرا آنها بر دو تصورند. یک عده که
فکر می کنند با این حمله جمهوری اسلامی سقوط می کند و زمان 30
سال عقب می رود و شاه از قبر بر می خیزد و یا اگر هم نتوانست
خودش برخیزد پسرش نیم خیز می کند. دسته دوم کسانی هستند که با
ساده لوحی فکر می کنند با حمله نظامی به ایران جمهوری اسلامی
سقوط می کند و بجای آن یک رژیم دمکرات را امریکا جانشین آن می
کند و آب از آب هم تکان نمی خورد. این که چنین رژیمی
در ایران بر سر کار بیاید یک مطلوب و آرزوست، اما بر سر کار
آورنده آن مردم ایران باید باشند نه قوای بیگانه ای که جز
ویرانی و تجزیه ایران ارمغانی با خود نخواهند آورد.
از زیر فشار تبلیغاتی
غرب باید خود را بیرون کشید و سعی کرد مخالفت با دولت و حاکمیت
جمهوری اسلامی باعث نشود که واقعیات جهانی و منطقه ای را
نبینیم و از آن بدتر، سیاست حاکمیت ایران را که در خدمت امریکاست
فراموش کنیم. بحث ما با منتقدان اینست و سئوال اصلی ما نیز
چنین است: سیاست های حاکمیت کنونی ایران در خدمت استراتژی
جهانی امریکاست یا در مقابله با آن؟ |