می خواهم با صراحت بنویسم و هزینه این صراحت را
بپردازم که اکبر گنجی نه تنها مدافع جنبش سبز ایران نیست، بلکه
با نعل
وارونه ای که می زند راه های سرکوب این جنبش را هموار می کند.
این
نویسنده جنجالی یکبار با چابکدستی، با جدا کردن هاشمی رفسنجانی
از اصلاح
طلبان توانست جانی دوباره به سپاه حیرت زده محافظه کاران بدهد
و زمینه کافی
برای از پا در آوردن اصلاح طلبان بوجود آورد. آنها که فضای پیش
از
انتخابات مجلس ششم را به یاد دارند بخوبی می دانند با حمایت
همه جانبه
مردم و نخبگان درون حاکمیت، باد بر بادبان اصلاح طلبان وزیدن
گرفت٬
همه چیز مهیای دستیابی به دستاوردهای واقعی بود. اما با مقالات
گنجی و
حذف هاشمی از مجلس ششم، با منفعل کردن بخشی از نخبگان و
مردم این باد بر
بادبان جناح راست وزیدن گرفت. گنجی بخوبی توانست اصلاحات را
زمین گیرکند.
در آستانه انتخابات ریاست جمهوری او بر طبل تحریم
کوبید. اما در داخل کشور هیچکس این فراخوان را جدی نگرفت٬
جنبش سبز
ناگهان پاگرفت، مردم به خیابان ها آمدند و همه ایران سبز شد.
انتخابات
برگزار شد و مردم باز بدنبال رای خود- بخوانید اصلاحات واقعی
– بودند.
جناح حاکم نتوانست رای دهندگان ناراضی را قانع کند. مردم از
راههای مدنی
و به صورت مسالمت آمیز دمی از تمنای اصلاحات واقعی عقب ننشسته
اند٬ میر
حسین موسوی، محمد خاتمی و مهدی کروبی توانستند با عقلانیت و
درایت تجربه
صد سال اخیر کنش های سیاسی را در رفتار خود متبلور کنند.
بسیاری جان از
دست دادند٬ به زندان افتادند و بسیاری دیگر در فضای پر التهاب
گامی از
نوشتن و فعالیت بر نداشتند. بیانیه هفدهم موسوی راهی جدید بر
روی جامعه
گشود. همه کوشیدند این مسیر را گام به گام به سوی فضای عقلانی
تر و
آزادتر همواره کنند. ناگهان گنجی دوباره با یادداشت ها و
مصاحبه های تند
و تیز خود از راه رسید تا فضای دیروز را امروز هم تکرارکند.
صاحب این قلم تردید ندارد نظام سرمایه داری با جنبش
اصلاحی مردم ایران مخالفت ذاتی دارد. نمی خواهد الگوی موفقی از
دمکراسی
بومی در منطقه خاورمیانه پا بگیرد. گنجی طرفدار این نظام است٬
در نوشته
های او هیچ رد پایی از طرفداری از محرومان و فرو دستان نمی
توان یافت.
حقوق بشری که مورد حمایت اش قرار دارد انتزاعی و در چهارچوبی
قرار دارد که
نظام سرمایه داری آنرا می طلبد. گنجی در نوشته هایش موسوی٬
خاتمی و
کروبی را مورد هجوم قرار می دهد٬ همانگونه که هاشمی را در
هنگامه جنبش
اصلاحی مورد هجوم قرار داد. وی هیچ دشمنی شخصی با این نام ها
ندارد. تنها
با آنهایی می ستیزد که می توانند جنبش را به پیش ببرند و
پیروزیش را تضمین
کنند. او هیچ دلیل اخلاقی ندارد که خود را سخنگوی جنبش سبز
بداند چرا که
ذات این جنبش با "رای من کجاست؟" گره خورده است و او با اساس
رای دادن
مخالف بود. امروز اگر با مبانی و ارزش هایی چالش می کند که
اکثریت جامعه
دل در گروی آن دارند، نه به دلیل مخالفت واقعی با این مبانی
است٬ این
مخالفت به این دلیل طرح می شود که جنبش سبز در آستانه
پیروزی شکست بخورد
.بی
تردید این داوری بر بسیاری گران خواهد آمد و صاحب این قلم هم
از سوی
دوستان گنجی و هم از سوی مخالفان او که در حرفهایش منافع حیاتی
دارند مورد
هجوم قرار خواهد گرفت، ولی سرنوشت یک ملت بزرگتر از موقعیت یک
فرد در
زندگی اجتماعی است.
در آستانه انتخابات مجلس ششم در روزنامه ایران مقاله
ای با تیتر "اصلاحات در دام اصلاح طلبان٬ عقل گریزی را باید
مهار کرد"،
با روش و منش گنجی مخالفت کردم و هزینه آن را با اخراج پرداختم
. هم از
سوی جناح چپ و هم از سوی جناح راست منزوی شدم. آن روز به دلیل
موقعیتی که
گنجی گرفتار آن بود از چالش رو در رو با او حذر کردم، ولی
جامعه به دلیل
این مصلحت اندیشی بهای گزافی داد. امروز این فعال سیاسی در
موقعیت امنی
قرار دارد. به این دلیل باید بی پرده با او سخن گفت و اجازه
نداد با تند
روی که به کام محافظه کاران جدید شیرین می آید و سخنان او را
در تلویزیون
پخش می کنند جنبش سبز سرنوشت اصلاحات را پیداکند. صاحب این قلم
با بسیاری
از فعالان سیاسی درون مرز که در فضای پر مخاطره بسر می برند
وارد مشورت
شد و همگی آنها با این نوشته موافق بودند، ولی هیچکدام به
دلایل
شخصی نمی خواستید وارد پیکار با اندیشه های او شوند که شهرت
جهانی دارد و
توانایی بی اعتبار کردن مخالفانش را. نباید با استدلهایش
گلاویز شد که در
موقعیت فعلی هیچ گره ای از جامعه باز نمی کند، بلکه باید کلیت
روش او را
انکار کرد که جز آسیب به جنبش سبز دستاوردی دیگر ندارد.
گنجی صورت بندی سیاست را بخوبی می شناسد. از وضعیت
بحرانی جامعه بخوبی مطلع است و هر کاری که می کند آگاهانه
انجام می دهد
.بی
تردید آگاهانه بر آنست بر رادیکال کردن خواسته های سبز در گام
اول
رهبراین جنبش را از پا بیاندازد و در گام بعد خود جنبش را
ناامید و
افسرده کند. خواست های سیاسی مشخص که مطرح می کند را نمی
توان در عمل
تحقق بخشید. به این دلیل نمی توان حرفهایش را بخاطر اراده
معطوف به هژمونی
سیاسی توجیه کرد. نمی خواهم او را به خیانت متهم کنم، چون هیچ
دلیل مشخصی
براین ادعا ندارم و آنرا جوانمردانه هم نمی بینم، ولی در عمل
با کنش و سخن
هایش این خیانت انجام می شود. شاید هم بتوان دلایل روانشناسانه
در این
مورد ردیف کرد ولی گفتن از آن هیچ کمکی به ما نمی کند ولی می
توانیم به
صورت ملموس بخواهیم به ما بگوید دستاورد ملموس مبارزه هایش
کدام بوده است؟
جز شهرتی که کسب کرده است. آنارشیست ها در قرن نوزدم با فریاد
زنده
باد ویرانی با ترور و تخریب دستاورد ملموس مبارزان سیاسی را بی
قدر کردند. طالبان امروز شجاعانه عملیات انتحاری علیه امریکا
انجام می دهند
ولی در عمل مخالفت موثر با نظام سرمایه داری را بی اثر می
کنند. گنجی دور
از وطن باید جوابگوی این نگاه باشد. نباید اجازه بدهد و بدهیم
که بخاطر
چند یادداشت بی ثمر و جنجالی حاصل یک مبارزه دیرپا باز دود شود
و به هوا
برود.
اصل مقاله را از
اینجا
بخوانید!
|