عبدالله شهبازی که از مطلع ترین مورخان
جمهوری اسلامی است و مستندات او انبوهی از مهم ترین و محرمانه
ترین اسناد و مدارک تاریخی است، در جدیدترین مقاله خود در
وبسایتش اطلاعات تازه ای را درباره حجتیه افشاء کرد. او دراین
مطلب از شبکه های نظامی انجمن حجتیه نوشت و نقشی نفوذی که در
30 سال اخیر در جمهوری اسلامی داشته و سلطه ای که اکنون
برحاکمیت یافته و کشور را به طرف جنگ داخلی و متلاشی کردن
ایران می برد. بخشی از این مقاله را در ادامه می خوانید و
درصورت تمایل به خواندن متن کامل می توانید به وبسایت وی
مراجعه کنید.
«سید حسن آیت و حزب زحمتکشان ملّت ایران،
به رهبری مظفر بقایی کرمانی، در سالهای پس از انقلاب، با
میرحسین موسوی و نخستوزیری او به شدت مخالف بود. عملکرد ایشان
در آن سالها تداوم عملکردشان در سالهای نهضت ملی شدن صنعت
نفت بود، با همان روشهای تفرقهافکنانه. در اوائل انقلاب و در
زمان حیات سید حسن آیت، این افراد حتی کوشیدند مظفر بقایی را
به عنوان نخستوزیر به نظام برخاسته از انقلاب تحمیل کنند ولی
هیچگاه از سوی امام خمینی (ره) مورد اعتناء، هر چند ناچیز،
قرار نگرفتند و نتوانستند، بهرغم تلاش فراوان و بهرغم
برخورداری از حمایت برخی چهرههای روحانی و غیرروحانی، امام را
به دیداری هر چند کوتاه با بقایی راضی کنند.
امام خمینی (ره)
شخصیتی فاقد شناخت ژرف از تاریخ معاصر ایران و بیگانه با
پیچیدگیهای دنیای سیاست نبود که به هر کس اعتماد کند یا حتی
هر کس را به حضور بپذیرد یا در تأیید او سخن بگوید. چرا امام
خمینی بقایی را، با آن پیشینه مفصل سیاسی و با آن سابقه طولانی
در تظاهر به «اسلامخواهی»، بهرغم حامیان قدرتمندش، حتی به
حضور نپذیرفت ولی به میرحسین موسوی جوان علاقه و اعتماد فراوان
داشت؟
بهرروی، یا باید
تعبیر رهبر انقلاب (4 آذر 1370) را بپذیریم که «امام یک
حکیم واقعی بود؛ یعنی واقعاً پشت دیوار و پشت حجاب را میدید
که ماها قادر نبودیم آن را ببینیم»
[9]
و یا امام خمینی را نه «حکیم» بلکه حتی فاقد درایت و بینش کافی
سیاسی بدانیم که «اطرافیان» میتوانستند هر خواستی را، و هر
فردی را، بر ایشان تحمیل کنند.
7- قریب به یک دهه، مواضع پیروان مظفر
بقایی در تاریخنگاری پس از انقلاب بازتاب فراوان یافت و در
فضای خلاء و فقر تاریخنگاری، که تا اواخر دهه 1360 تداوم یافت،
کتابهای مبتنی بر نظرات هواداران بقایی، از جمله کتابهای
دکتر سید جلالالدین مدنی (عضو حقوقدان شورای نگهبان) و سید
حسن آیت، بر نسلی از جوانان مسلمان تأثیر نهاد. روح این نگرش،
توجیه عملکردهای ماجراجویی سیاسی بنام مظفر بقایی کرمانی بود
که خود و حزبش، و سازمانهای
مخفی و نظامیاش، از ارکان اصلی کودتای 28 مرداد
1332 بهشمار میروند. عملیات کودتا با اقدام این گروه در
ربودن و قتل سرتیپ افشارطوس، رئیس شهربانی کل کشور در دولت
دکتر محمد مصدق آغاز شد و با استیضاح دولت مصدق توسط همین گروه
در مجلس به مراحل نهایی رسید. در 28 مرداد 1382 مناظره مفصلی
با سید محمود کاشانی و سایر اعضای بلندپایه حزب زحمتکشان در
تالار مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران انجام دادم که قرار بود
متن آن به صورت سی. دی. و کتاب منتشر شود. اگر مؤسسه به این
وعده وفا کرده بود بسیاری از ابهامها درباره جریان بقایی
مرتفع میشد و عیار ادعاهای آنان بهطور مستند محک میخورد.
نمیدانم زنده کردن غیرعادی ادعاهای این
گروه سیاسی در اوضاع حساس و سرنوشتساز کنونی، و بهرهبرداری
از آن برای تخریب شخصیت و پیشینه سیاسی میرحسین موسوی، ناشی از
ناآگاهی است یا ماکیاولیسم سیاسی یا تحقق اهداف معین و طبق
برنامه؟
در سال 1365 برخی اعضای نظامی و غیرنظامی
گروه فوق، از جمله سید احمد کاشانی، یکی از پسران آیتالله
کاشانی و نماینده وقت نطنز در مجلس، و سرهنگ محمد مهدی کتیبه،
از اعضای بلندپایه انجمن حجتیه و رئیس وقت رکن دوّم (اطلاعات
و ضد اطلاعات) ارتش، به اتهام توطئه علیه نظام جمهوری اسلامی
ایران بازداشت شدند.
سید احمد کاشانی، مرید متعصب دکتر مظفر
بقایی، با سرهنگ کتیبه، عضو بلندپایه انجمن حجتیه، چه وجه
اشتراکی داشت؟ چرا امام این همه درباره خطر انجمن حجتیه برای
آینده انقلاب سخن میگفتند و چرا در نامه به
فقهای شورای نگهبان، با
تأکید شدید، فرمودند:
«حواستان را جمع
کنید که نکند یک مرتبه متوجه شوید که انجمن حجتیهایها همه
چیزتان را نابود کردهاند.» (صحیفه امام، بخش ضمیمه، ص 579)
[14]
توجه کسانی که دوران امام راحل و دولت هشت
ساله میرحسین موسوی را درک نکردهاند، و تراوشات ناشی از کینه
دیرین برخی افراد و کانونها علیه میرحسین موسوی را جدّی
میگیرند، به سخنان آیتالله خامنهای در 14 مرداد 1360 جلب
میکنم. ایشان، که آن زمان نماینده مجلس بودند، در دفاع از
تصدی وزارت امور خارجه توسط میرحسین موسوی در مجلس گفتند:
«درباره همه خیال
میکردیم انتقاد بشود، درباره مهندس موسوی من واقعاً تصور
نمیکردم کسی زبان به انتقاد از ایشان باز کند. اولاً بنده
ایشان را خیلی خوب میشناسم، از همه کسانی که نسبت به
ایشان تعریف کردهاند یا انتقاد کردهاند بنده ایشان را
بیشتر و بهتر و با مدت زمان بیشتری میشناسم. آنچه
درباره ایشان از گرایشها گفته شده است دروغ محض است و
شاهد بر همه اینها روزنامه جمهوری اسلامی است... این
مقالات روزنامه است و بروید نگاه کنید. متهم میکنند ایشان
را به علاقمندی و گرایش به فلان یا بهمان گروهک، کذب محض
است این معنا. من با ایشان معاشرت نزدیک داشتهام. من
ایشان را میشناسم. من از ذهنیت ایشان مطلعم و من شهادت
میدهم امروز و روز قیامت که تمام این ادعاها دروغ
است. و من واقعاً تصور نمیکردم که کسی راجع به آقای
مهندس موسوی با این سابقه درخشان یک چنین مطلبی را بیان
کند. البته باز هم حرف در این زمینه زیاد است که چون وقت
کم است و من میخواهم بقیه را هم بگویم، این است که بحث
نمیکنم...» (شرح مذاکرات
علنی مجلس
شورای اسلامی، جلسه 199، در روزنامه رسمی شماره 10869)
[15]
اصل مقاله را از
اینجا بخوانید. |