علی اشرف فتحی، در چند سال اخیر وبلاگ "تورجان" را منتشر می
کرد. طلبه ای که پدرش در کردستان کشته شد و نام قتلگاه پدر را
برای وبلاگش انتخاب کرد.
به جرات می توان گفت که تاکنون هیچ طلبه ای باندازه او
نتوانسته بود، مخاطب غیر حوزه ای برای مطالبی که ارتباط مستقیم
با حوزه علمیه قم داشت خواننده جلب کند. به او باید جایزه
معرفی حوزه علمیه قم به نسل جوان کشور را می دادند، اما ظاهرا
برای سرش جایزه تعیین کرده بودند!
فارسی را بر خلاف بسیاری از طلبه ها و روحانیون، روان و سلیس
می نویسد و شم و استعداد قابل تحسینی برای روزنامه نگاری دارد.
شتر کودتا بالاخره جلوی خانه او زانو زد. بازداشت شد و زندانی
است. در چه حال و روز است؟ لابد شیخ محمد یزدی رئیس حوزه علمیه
قم بهتر از بقیه می داند. شب چهلم آیت الله منتظری بازداشت شد.
برادر و یا برادر زاده، شاید هم یکی از طلبه های هم حوزه ای
اش، متن آخرین مصاحبه اش با "طلبه بلاگ" را همراه با عکس او در
وبلاگ تورجان منتشر کرده اند. مصاحبه ای خواندنی. حرف های او
را بعنوان طلبه ای از میان نسل جدید طلبه های قم باید خواند و
با این نسل آشنا سد. نسلی که دستش ماننده طلبه های دور و بر
مصباح یزدی در خورجین پر پول او و محمد یزدی نیست و برای آنها
کفن نمی پوشند .
عقل او را بگذارید کنار عقل امثال احمد جنتی امام جمعه همیشه
موقت تهران و سخنانش را کنار سخنان پرت و پلای علم الهدا امام
جمعه مشهد، تا هم معلوم شود زیر پوست حوزه علمیه قم چه می گذرد
و هم با نسل آینده روحانیت ایران آشنا شوید.
همکارانش با مقدمه زیر، مصاحبه او را که حالا مثل پسر آیت الله
بهشتی و مثل فرزندان بسیاری از سرداران شهید جنگی زیر مشت و
لگد فرماندهان سپاه اند، منتشر کرده اند:
علی اشرف فتحی؛ بعد از ظهر روز جمعه
۹
بهمن
۱۳۸۸،
ساعاتی پیش از دستگیری.
مراسم اربعین آیت الله العظمی منتظری،
عصر جمعه
۹
بهمن ماه
۱۳۸۸
برگزار شد. حاضران در مراسم، در طول مراسم و پس
از آن، هیچ شعاری ندادند و مراسم بدون تشنج ختم به خیر شد.
علی و من، در روز جمعه تا پایان مراسم
(حدود
ساعت پنج و نیم بعد از ظهر) با هم بودیم. پس از آن، برادرم علی
اشرف
فتحی در حالی که وی به همراه چند نفر از دوستان به سمت منزل
حرکت می کرد،
بازداشت شد.
همان شب با خبر شدیم که با توجه به
روحانی بودن علی اشرف، وی به دادگاه ویژه روحانیت تحویل داده
خواهد شد.
اما علیرغم پیگیری هر روزه خانواده علی و حضور در دادگاه ویژه
روحانیت، از
جمعه تا این لحظه هیچ گونه تماسی با وی نداشتیم.
اگر چه سردار مهدی توکلی، دیروز در گفتگو با وبلاگ نیوز
گفت:«
بازداشت علی اشرف فتحی هیچ ارتباطی با مطالب وبلاگش ندارد»،
اما هنوز به طور رسمی هیچ دلیلی برای بازداشت علی ارائه نشده
است.
از خوانندگان و دوستان عزیز می خواهم برای آزادی تمام کسانی که
این روزها به زندان رفتند، دعا کنید.
علی هفته پیش با
طلبه
بلاگ
مصاحبه ای داشت. نظر به مطالب مطرح شده در این مصاحبه، متن
کامل آن را در ادامه می آورم.
============
آقای فتحی به عنوان یک طلبه، چه دیدی نسبت به وبلاگنویسی
دارید؟
مثل یک منبر به آن نگاه میکنم؛ با این تفاوت که منبر یکطرفه
است ولی
وبلاگ، رسانهای است دو طرفه. یعنی در وبلاگ فقط متکلم وحده
نیستم. این
نقش برایم حکم انجام وظیفهی دینی و طلبگی را دارد.
با این تفسیر عملکرد دیگر طلاب را در این عرصه چگونه ارزیابی
میکنید؟ اصلا حضور یک طلبه در فضای مجازی ضرورتی دارد؟
بله! اگر روحانیون در اینترنت فعالیت نکنند یک رسانهی خیلی
مهم را از دست
خواهند داد. به طور کلی تاثیرشان در این محیط به عملکردشان
بستگی دارد ولی
در مجموع راضی نیستم. وقتی آمار وبلاگها و سایتهای حوزوی و
طلبگی را
میبینم متاسف میشوم. چون مشخص است که نتوانستهایم به خوبی
جایی برای
خودمان باز کنیم. یا هنوز این رسانه را نشناختهایم و یاد
نگرفته ایم چطور
از این رسانه استفاده کنیم و یا حرفی برای گفتن نداشتهایم.
ولی آینده
خوبی را در پیش رویشان میبینم.
آمدیم و شما شدید یک مسؤول فرهنگی مرتبط با فضای مجازی؛ در این
صورت چه اقداماتی انجام میدهید؟
اولا مطمئن هستم اگر مسؤول هم بشوم برای اینکه کار مفیدی انجام
دهم اصلا
اختیار کافی نخواهم داشت و مجبور هستم مثل خیلی از نهادها به
ارائه یک
گزارش کلیشهای از موفقیتها و درخششهای خودم اکتفا کنم! کار
دست من و
امثال من نیست، باید ریشهایتر کار کرد، مثلا باید طلبهها با
ادبیات
فارسی، نویسندگی، ذات رسانه و خیلی چیزهای دیگر آشنا شوند. ما
هنوز
تکلیفمان با رسانههای مدرن معلوم نیست.
میشود بیشتر توضیح دهید؟
ببینید پاسخم را با یک مثال عرض میکنم. مثلا الان مدتی است
فحش دادن به
سایت بالاترین بین امثال ما مد شده است. ولی در همین بالاترین
از امام
دفاع کردم و بازتاب مثبتش را نیز دیدم. کسی هم مرا بایکوت
نکرد. چرا؟ چون
سعی کردم در این مورد حرف برای گفتن داشته باشم. نه تنها از
امام، از خیلی
چیزهای دیگر هم دفاع کردم و بازخورد مثبتش را دیدم. این نشان
میدهد که ما
باید دیدمان را نسبت به رسانه اصلاح کنیم.
من
در این دو سه سال وبلاگنویسی به کرّات شاهد بازتاب مثبت
فعالیت
حوزوی و طلبگی خودم بودهام. پس میشود کار کرد ولی لازمهاش
این است که
حرف زدن را یاد بگیریم و بدانیم چه باید بگوییم و کجا باید
بگوییم. حداقل
از پیشوایان دینی خودمان الهام بگیریم. آن بزرگوران در مقابل
توهینهایی
که به آنها میشد سکوت و تحمل میکردند و با بهترین روش و
برخورد
پاسخگویشان بودند. نمونه اش در تاریخ زیاد است و لزومی به
گفتن نیست.
بعضی
از ماها خودمان را جزو اصول دین فرض کردهایم و هرگونه خدشه به
ساحت مقدس خودمان را با بدترین شیوه جواب میدهیم. اگر امثال
ما پیامبر
میشدند حتما یک تجربه مضحک را به بشر عرضه میکردند! نه
تجربههای
افتخارآمیز ابراهیم، موسی، عیسی و محمد (علیهم السلام) را.
باید تحمل کردن
را یاد بگیریم و تمرین کنیم وگرنه باید دور رسانه را خط بکشیم،
آن هم
رسانهی دو طرفهای چون اینترنت که مثل تلویزیون و سینما و
رادیو یک طرفه
و متکلم وحده نیست. باید وجود رقیب را بپذیریم و تحمل کنیم. |