دیشب هنگامی که به سمت حرم میرفتم تا در
مجلس ختم مرجع عالیقدر حضرت آیت
الله
العظمی منتظری شرکت کنم دیدم که عده
ای با عکس آقای خامنه ای از حرم
بیرون می
آیند و شعارهایی مبنی بر حمایت از
رهبری سر می دهند . من داخل
حرم شدم و وقتی
به مسجد اعظم رسیدم دیدم که چراغهای
مسجد اعظم را خاموش
کرده اند و عده ای هم
با عکس آقای خامنه ای آنجا ایستاده
اند. وقتی علت را
جویا شدم، بعضی از افرادی که برای مجلس ختم
آمده بودند گفتند که این
افراد از بعد از ظهر اینجا آمده اند
تا نگذارند مجلس ختم برگزار شود.
حتی
مداحی را هم که روی منبر بود
پایین کشیدند
.
من و چند نفر دیگر
که می خواستیم موضوع را پیگیری کنیم به
سمت دفتر آن مرحوم
حرکت کردیم . وفتی به نزدیکی دفتر
رسیدیم دیدیم که چراغهای
خیابان جنب
دفتر خاموش است و جمعیتی در مقابل
دفتر آیت الله صانعی و دفتر آیت
الله
منتظری در حال شعار دادن بر ضد آن
دو مرجع هستند .
در مقابل دفتر
آیت الله صانعی هیچ مامور نیروی
انتظامی نبود و آن افراد بی
حیا به راحتی هر چه
تمامتر در حال بی احترامی و بی
حیایی بودند. در آخر هم
برخی از شیشه های دفتر
را شکستند.
در مقابل دفتر آیت الله منتظری ابتدا مملو
از مامورین نیروی
انتظامی بود که
مانع ورود افراد چه موافق و چه
مخالف به داخل کوچه
از سمت
خیابان می شدند. من ابتدا فکر کردم
شاید میخواهند نگذارند جمعیت دستور بگیر وارد کوچه شوند و خدای
نا کرده بی
احترامی به دفتر کنند. برای همین سعی کردم
که از آن سمت کوچه و از پشت وارد
شوم که مجبور بودم از داخل دفتر آیت
الله صانعی وارد شوم و از بین آن جمعیت
چماق به دست رد شوم. به هر صورت از
آنجا وارد شدم و به انتهای کوچه که رسیدم
چند دختر که نشانه های سبز داشتند
را دیدم که یکی از آنها در حال گریه کردن
بود. وقتی از چند نفر که آن دور و
اطراف بودند سئوال کردم گفتند
که آنها را چماق بدستان زده اند.
خیلی ناراحت شدم و به سمت دفتر
آیت الله منتظری رفتم که دیدم آنجا
هم یک
عده در حال شعار دادن بر ضد آن مرجع
عالیقدر هستند. مامورها ابتدا این
سمت
کوچه را بسته بودند. ناگهان مهاجمین با
شعار
"نیروی انتظامی همکاری همکاری" به سمت دفتر
آن مرحوم
حمله ور شدن و تابلو دفتر را
از جا کنند و شیشه های دفتر را
شکستند و نیروی انتظامی هم البته همکاری کرد!
همه
این اتفاقات از ورودی پشت
اتفاق افتاد که احتمالا مردم نبینند
اینها چه می کنند. چراغ ای
خیابان را هم بدستور مرکز غیبی از
قبل خاموش کرده بودند. من به سمت یکی ازمامورین رفتم و
از او سئوال کردم که چرا جلوی اینها
را نمی گیرید و او گفت که ما
نمی توانیم.
خیلی زیاد هستند. گفتم اینها که
چیزی نیستند. شما ظهر در
مقابل صدها
برابر این جمعیت ایستادید و با گاز
و تیر هوایی و باتوم
مانع مردم برای رسیدن به خیابان
اصلی می شدید. گفت من مافوق دارم، کاره ای
نیستم.
سپس
با مقداری صحبت با چند تن از
سربازها توانستم آنها را راضی به
مقابله با
آنها بکنم و آنها به سمت مهاجمین
رفتند اما وقتی میخواستند جلوی این بی
حیائی
ها را بگیرند یک لباس شخصی آمد گفت
فعلا بگذار کارشان را انجام دهند و آن
سربازها هم به سر جای خود بازگشتند
و چماق به دستان هر بی احترامی که
می توانستند بکنند انجام دادند.
آیا اینها واقعا نشانه این نیست که این
مسائل همه از یک محل واحد برنامه
ریزی می شود؟ |