شما باید در خیابان ها باشید و این جوان ها
و زن ها را ببینید تا متوجه شوید که آنها به هیچ
چیز جز به زیر کشیدن قدرت فکر نمی
کنند. تا کسی 30 سال در این مملکت زندگی نکرده باشد نمیتواند
احساس کند چرا این مردم از این
حاکمیت زبان نفهم بی فهم و شعور
نفرت دارند.
لباس شخصی
ها که حالا مردم آنها را شناخته
اند، امروز پیدایشان نشده، اینها سالهاست با چماق و قمه و
زنجیر به جان تجمعات اعتراضی
دانشجویان، انجمن های صنفی و انجمن های
اجتماعی و مدنی وحتی مجالس ترحیم
دگر اندیشان می افتادند و همه را لت
و پار میکردند و مردم هم سرگرم
کارخودش بودند و حواسشان به کارهای اینها نبود. پدران لباس
شخصی های امروز دار و دسته حسین الله کرم و ده نمکی اند که
یکبار محمد قاضی
مترجم سرشناس را که در مرز 70 سالگی بود در
مسجد محل ختم سیاوش کسرائی کتک زدند و قاری کوری که قرآن
میخواند را با مشت و لگد نقش زمین کردند.
حالا با چه زبانی می توان جلوی زن
ها و جوان هائی که جلوی اینها ایستاده اند را گرفت ؟ خودم اگر
نمی
روم برای اینست که با دو دفعه دویدن از نفس
می افتم و ملت بجای اعتراضشان
باید نعش کشی من را بکنند و باری
بشوم به دوش آنهائی که بجای من چهارتا
زخمی حقیقی را باید نجات دهند. زن
60 ساله ام که مثل همه
زنهای هم سن و سال خودش همراه هم به
تظاهرات می روند، می گوید میرویم تاجلوی کتک خوردن جوان ها را
بگیریم. دفعه پیش با چماق کوبیده بودند در قفسه سینه اش. می
گوید این
بار که کتک بزنند تف می کنم به صورتشان،
شاید عده
ای
شان به سر غیرت ییایند.
مشتی اوباش خیابانی، بنام "سپاه ولایت"
شوهر خواهرم روز
عاشورا میدان انقلاب بود. تعریف می کرد، گروهی از لباس شخصی ها
که یکجا جمع شده بودند به سمت جوان ها دستهایشان را از آرنج تا
می کردند و شعار میدادند: " کهریزک یادت نره"!
اینها می خواهند از
ولایت و رهبر و امام حسین دفاع کنند! و لابد به جنگ امریکا هم
بروند!
همین شوهر خواهرم که
دبیر است میگفت، اولین روز مدرسه پس از عاشورا که رفتم سرکلاس
تمام تخته سیاه را، حتی لبه های برجسته اش را مرگ بر خامنه ای
نوشته بودند. خودم مشغول پاک کردن شدم و زیر لبی به بچه ها
گفتم که مثل اینکه تنتان میخاره!
- شب تاسوعا من دم در
حسینیه بودم. لباس شخصی ها گروهی عمل می کردند. گروهی که من
نزدیک به آنها بودم فرمانده جوانی داشت که تیمش را هدایت می
کرد. همه بچه های گروهش را "شاهد" میخواند و هر وقت جوانی از
جمعیت دور میشد صدا میکرد شاهد شاهد بیا و یکی را میفرستاد
دنبال آن جوان تا کتکش بزنند. همین فرمانده در لحظه ای که هجوم
جمعیت زیاد شده بود یواشکی درگوش اعضای تیمش گفت "شاهد شاهد
فعلا غلاف کنید"!
دم در حسینیه جماران یکی
از لباس شخصی ها به یکی از خانم های محجبه گفت خواهرم نایستید
بفرمایید بروید. آن شیر زن داد زد : کثافت من خواهر تو نیستم و
با کیفش کوبید به صورت آن لباس شخصی.
زن های ایرانی دو سلاح
بهمراه دارند. اول جیغ. به محض اینکه میبینند جوانی کتک می
خورد یا دستگیر می شود، دسته جمعی جیغ های وحشتناکی سر میدهند
که باعث خبر شدن دیگران و حشت دستگیر کنندگان می شود و باعث
نجات فرد گرفتار میشوند. دوم کیف هایشان است. هم پر است از
ماسک و سیگار و کبریت برای مبارزه با گاز اشک آور و همچنین
پارچه آغشته به سرکه و غیره و هم این که با همین کیف محکم به
صورت لباس شخصی ها میکوبند.
بعد از تظاهرات پنجشنبه
در میدان انقلاب، بعضی از زنانی که سر و وضع دیگری داشتند و
حتی برادرها برایشان چشمک می زدند، وقتی یک گوشه جمع شده بودند
تا برادران بیایند و ببرندشان با خنده و کِرکِر دَم گرفته
بودند "این.............- هدیه ماست به رهبری"!
( دراین باره
مراجعه کنید به گزارشی در همین شماره پیک نت در باره محل آموزش
زنان ویژه برای استفاده از تظاهرات دولتی) |