آنچه را می
خوانید، فشرده ایست از مقاله تحقیقی منتشر شده در مجله
"اشپیگل" آلمان که توسط "رضانافعی" ترجمه و در وبلاگ وی "آینده
ما" منتشر شده است. چنانچه علاوه بر فشرده ای که در پیک نت می
خوانید، مایل به خواندن مشروح این مقاله مهم و استراتژیک باشید
می توانید از
اینجا،
به وبلاگ آینده ما مراجعه کرده و آن را مطالعه کنید.
هر مذهبی در پی آن نیست که همۀ انسانها را
رستگار کند: برای هندوئیسم
شبه قاره هند کافیست. بودائی ها در
پی جهان هم نیستند تا چه رسد به
حکمروائی بر جهان. برای آنان مهمتر
از”هیچ” چیزی نیست. برای شینتوئیست
ها تقریبا بی تفاوت است که کسی
بیرون از مرز های ژاپن به خدایان شینتو
اعتقاد داشته باشد. یهودی ها هم خود
به حد کافی مشکل دارند، افزون بر این
“قوم برگزیده ” بودن مرتبه ای نیست
که رسیدن به آن در اختیار آدمی باشد.
دو دین ادعای جهانروائی دارند. دو دین که
باور دارند یک خدای واحد،
یگانه آموزش حقیقی و معتبر را به
آنان ارزانی داشته است. دینی برای همه و
برای همیشه. این دو دین، که بگونه
ای حیرت انگیز بخود اعتقاد دارند،
مسیحیت واسلام هستند.
و از آنجا که هر دو دین که خواستار گسترش
خویشند، به یک خدا اعتقاد
دارند، پیوسته با یکدیگر برخورد
پیدا می کنند. این در گیری همیشگی اندک
زمانی پس از درگذشت پیامبر در سال
634 میلادی آغازگشت. هنگامی که یک لشگر
اسلامی – عربی در فلسطین با نیروهای
مسیحی روبرو شد.
از آن زمان، علیرغم وجود دوران های همزیستی
مسالمت آمیز میان آن دو،
رقابت آنها با هم برجای مانده است.
این دو دین جهانی برای کسب توفق با
یکدیگر زور آزمائی و برای ترویج و
تقویت باور خود حتی در دورترین نقاط
جهان، میلیارد ها پول خرج می کنند.
و موفق هم هستند. مجامع نوپا از عشق
سوزان الهی – در حلبی
آباد های ریو دوژانیرو، در حومه بی
عیب ونقص شهر های بزرگ آمریکا، در
کلانشهرهای پر ازدحام آسیائی – نشان
می دهند که سرمایه گذاری ها بارور
بوده است. مبلغ مذهبی بودن دیگر یک
حرفه از مد افتاده نیست. این حرفه در
دانشگاه های آمریکا آموزش داده می
شود و یا مورد حمایت بنیادهای بسیار
ثروتمند عربستان سعودی است.
روشن ترین ماموریت به مسیحیان داده شده
است. در انجیل مرقس، مسیح از
پیروان خود می طلبد: ”در جهان
پراکنده شوید و پیام را به هر جنبده ای
برسانید
“.
اسلام در این مورد اندکی با ملاحظه تر است.
درست است که هر مسلمانی
باید به تنهائی مبشر پیام الهی
باشد، ولی این امر در درجه اول امت و
مومنانی را در بر می گیرد که زیر
پرچم سبز هستند. انشاء الله (اگر خداوند
خود بخواهد) و اعراب ثروتمند هم
کماکان پول بنای مساجد تازه را تامین
کنند، تعالیم اسلام به دورترین نقاط
جهان نیز خواهد رسید.
ولی امروز، هم در جهان مسیحی و هم در
جهان اسلام ، کار ترویج دین به
دست اصولگرایان افتاده است. ثروتمندان مروج
دین که در دهه های گذشته
میلیاردها
پول نفت را برای ساختن مساجد و مدارس قرآن خرج کرده
اند،
مسلمانان عادی نیستند، بلکه پیروان تند
ترین عقایدی هستند که تا کنون در
اسلام دیده شده، مثلا پیروان محمد
عبدالوهاب که در قرن هجدهم اعلام کرد
دیگر ادیان صاحب کتاب، یعنی یهودی و
مسیحی انسان را برستگاری هدایت نمی
کنند. از آن زمان مسیحیت برای آنان
مذهب کفار است که خداوند گفته است ”با
آنان که کتاب به آنان عرضه شد ولی
به خدا ایمان نیاوردند پیکار کنید”. از
دیدگاه آنان جهاد به معنی جهاد با
نفس، برای تعالی انسان نیست، بلکه به معنی
جنگ مسلحانه با کفار است.
پدیده مشابه در مسیحیت کسانی نیستند که
مانند مادر ترزا با ایمان راسخ
رسالت را دنبال می کنند، بلکه
سربازان مجاهد عیسی مسیح هستند. اصولگرایان
مسیحی که بویژه در آمریکا هستند سخن
از ” پنجره 40/10 ” می رانند. یعنی
آن مناطق آفریقائی و عربی که میان
عرض جغرافیائی 10 و 40 قرار دارند که
مسیحیت باید آنرا بچنگ آرد. و ایمان
آنان به اعتبار خلقت جهان، درست
در6013 سال پیش، همانقدر معتبر است
که بازگشت خلافت در چشم مسلمانان.
عاملان این رقابت جهانی آتشین مزاجان هر
دو دین هستند و همین است که
آنان را خطرناک می سازد. آنها که،
با هواپیماهای ربوده شده، برج های
بازرگانی جهانی را در نیویورک ویران
کردند وهابی ها بودند و مسیحیانی که
امروز اغلب از فاشیسم اسلامی سخن می
گویند نیز روحانیون مذاهب اصولگرای
آمریکائی هستند.
از اینجاست که، بر خلاف خواست معتقدان
متعادل در هر دو مذهب، رقابت
میان اسلام ومسیحیت به یکی از اساسی
ترین مسائل این قرن تبدیل شده، آن هم
نه از زمان بر گزاری رفراندم در
سوئیس، برای ممنوع ساختن بنای مناره
مسجد اسلامی، در سرزمین کوهستانی و
مسیحی مذهب سوئیس. این رقابت که پیوسته
نیز به آن دامن زده می شود، سبب در
گیری هائی در همه قاره ها شده است.
وقتی که آمریکای شمالی جنگ با تروریسم را
اعلام می کند و در عمل به جنگ
با اسلام گرائی می پردازد، تعداد
قابل ملاحظه ای از مسلمانان آنرا بازگشت
به جنگ های صلیبی میدانند. وقتی که
معتقدان به الله در آفریقا با عبور از
صحرای آفریقا به جنوبی ترین نقاط
این قاره نفوذ می کنند و کلیسا های مسیحی
به آتش کشیده می شوند پتر آکینولا
اسقف کلیسای آنگلیکان در نیجریه، کسی
نیست که گونه دیگرش را هم عرضه
کند و بگوید یک سیلی هم بر آن بزن، بلکه
تهدید می کند که ” این فقط مسلمانان
نیستند که در این کشور انحصار قدرت را
دارند”. و وقتی در دانمارک،
کاریکاتور های توهین آمیز از پیامبر اسلام
منتشر می گردد، مسلمانان خشمگین، در
جاکارتا و تهران، به سفارت خانه های
دانمارک حمله می کنند.
بنظر می رسد بحث و جدل در بارۀ عقاید مذهبی
مهاجران حتی یک قاره را با
بحران هویت مواجه می سازد. اروپا ،
که فاتحان مسلمان، در طول تاریخ، بارها
سبب بهم پیوستن آن گشته اند، یکبار
دیگر به بحث در باره این پرسش حساس
پرداخته اند که بخشی از کره زمین
(اروپا ) که روزی مسیحی بوده و امروز سرزمین
کفر محسوب می شود، چقدر ” الله” به
مزاجش سازگار است. آیا مناره مسجد کلن
می تواند 55 متر ارتفاع داشته باشد؟
آیا فرانسه باید پوشش بُرقع را برای
مهاجران مسلمان به آن کشور ممنوع
سازد؟ فرمان کبیر(که در سال 1215 میلادی
بوسیله ”جان” پادشاه انگلیس صادر
گشت و بموجب آن آزادی فردی و سیاسی به
اتباع مردم انگلیس داده شد. م ) با
قوانین شریعت سازگار است؟
زمان محاسبه فرارسیده است: ”خطر اسلام ” و
خطر "روحیه مسیح مصلوب"
واقعا چقدر است؟ زور کدامشان می
تواند بر دیگری بچربد؟ آموزه های کدام یک
جذاب ترند، معتقدان کدام یک مومن
ترند، پشتوانه کدام یک بیشتر است؟
کدام خدا نیرومند تر است؟ کدام دین می
تواند بهتر از پس روند
جهانروائی، بحران ارزش ها و شتاب
حاکم بر همه عرصه های زندگی بر آید؟
بنظر می رسد اسلام موقعیت خوبی دارد و روی
به تهاجم آورده است و
در عرصه سیاست داخلی نیز مناسبات با
مسلمانان برای اکثر کشور های اروپائی
مرکزیت یافته است.
مسیحیت مسابقه مذهبی را باخته است؟ آیا
اسلام برای پاسخ دادن به چالشهای
جهانروائی واقعا آمادگی بیشتری
دارد؟
اسلام و مسحیت هر دو ادیان اهل کتابند و
قران و انجیل برنامه کار آنهاست. کدام یک فراگیر ترند؟
قرآن نمی تواند به شکل گسترده رقابت کند.
دلیلش هم یک مشکل
اساسی است . و آن این که ترجمه ناپذیر است.
زیرا از دیدگاه مومنان
جدی هر ترجمه ای کمی هم تفسیر به
همراه دارد. خدا بزبان عربی سخن گفته و
یک مسلمان واقعی باید زبان خداوند
را بیاموزد.
با وجود این قرآن هم در جهان اسلام ، مانند
انجیل در آمریکا،همه جا
حضور دارد. فرستنده های رادیوئی و
تلویزیونی هستند که برنامه هایشان منحصر
است به پخش قرائت قرآن. عربستان
سعودی به تنهائی سالیانه 30 میلیون نسخه
قرآن به سراسر جهان می فرستد.
پشتیبانان ثروتمند و بنیادهای خیریه اسلامی
قرآن را از طریق بنیاد های خود در
سراسر جهان پخش می کنند.
اسلام در بسیاری از شهر های بزرک اروپا نیز
رو به رشد است. در حالی که
دیدار کنندگان از اکثر کلیساهای چند
صد ساله وعظیم، مسیحیان جهانگردان
هستند.
سارایوو پایتخت بوسنی را، اورشلیم بالکان،
نام داده بودند، زیرا ازقدیم
الایام ، در این شهر مساجد،
کلیساها و کنیسه های یهودیان در کنار هم
بودند و اخیرا یک گروه وهابی هم به
آن ها اضافه شده است .
علتش هم جنگ بوسنی بود که طی آن
100000هزار نفر کشته شدند – که 80
در صدشان مسلمان بودند- سارایه وو
نزدیک به چهار سال در محاصره بود. دهها
هزار نفر از ساکنان قدیمی شهر بقتل
رسیدند یا فرار کردند و نزدیک به صد
هزار شهروندان جدید در حومه شهر
سکنی گزیده اند. اینک 80 در صد از ساکنان
سارایه وو مسلمان هستند که بگونه ای
نمونه وار نمایشگر گسترش اصولگرائی
اند. مناره های مساجد بسیاری که پس
از جنگ ساخته شده اند گرداگرد شهر را
فراگرفته اند.
ابتدا اعراب عربستان سعودی آمدند و اکنون
تجار بسیار ثروتمند از کشور های نفت خیز خلیج فارس می آیند.
تخمین زده می شود که تا سال 2050 بیش از یک
چهارم جمعیت جهان (27.5 در
صد) مسلمان خواهند بود، که از جمعیت
مسیحیان (35 در صد ) بمراتب کمتر
خواهد بود. 5ر2 میلیارد مسلمان در
برابر 3.1 میلیارد مسیحی قرار
خواهند داشت.
بالاترین میزان رشد اسلام در خاستگاه آن
نیست، بلکه در منطقه ای
بسیار دور تر، در آسیاست. در
اندونزی 203 میلیون مسلمان زندگی می کنند، مسلمانان هر یک از
کشور پاکستان و بنگلادش دو برابرمصر
است.
اسلام در کشور هائی گسترش یافته که جمعیتش
جوان و میزان رشد جمعیت در
آنها بالاست. بزرگترین کشور های
اسلامی عبارتند از اندونزی، پاکستان، هند و
بنگلادش. از هر پنج نفر مسلمان فقط
یک نفر از خاور میانه و شمال آفریقاست،
گرچه میزان رشد جمعیت در اینجا نیز
زیاد است ولی تعداد مسلمانان عرب
زبان کاهش می یابد.
در اروپا، علیرغم تمام پیش بینی هائی که در
باره از بین رفتن آن گفته
می شود ، مسلمانان اقلیت کوچکی
هستند. بیش از 550 میلیون نفر از 700
میلیون ساکنان اروپا مسیحی هستند.
در کشور های مهاجر پذیر مانند فرانسه و
هلند در صد مسلمانان نسبت به جمعیت
کشور از مرز پنج در صد فراتر رفته است.
تعداد مسلمانان به نسبت کل جمعیت در
آلمان پنج در صد، در سوئیس 4.3 درصد
و در اتریش4.2 درصد است. درعین حال
که تعداد منکران وجود خدا (آته ایست ها) و افراد بی
مذهب در اروپا سه برابر مسلمانان
است.
اگر همه جهان را در نظر گیریم خدای مسیحیان
در وضعی بیش از آبرومند
قرار دارد. و این موقعیت را مدیون
اهالی آمریکای جنوبی و آفریقاست. در سال
1900 تعداد مسیحیان در آنجا در حدود
10 میلیون نفر بود. و امروز بیش از
400
میلیون نفرند، یعنی تقریبا نصف جمعیت آنجا.
امروز حتی در چین ، تعداد مسیحیان، بیش از
76 میلیون نفراعضای حزب
کمونیست آن کشوراست و اکثر آنها
پرتستان های آزاد و غیر وابسته هستند.
پرتستان های چین، در حال حاضر 16 میلیون
نفرند.
ولی این ها فقط اعضاء سازمانهای به ثبت
رسیده اند، تعداد واقعی آنها باید
در حدود 60 میلیون نفر باشد.
یکی از رهبران پرتستان ها می گوید :” رشد
کلیسای ما از رشد اقتصاد چین پر
شتاب تر است”.
اسلام و مسیحیت ، هردو برای گسترش خود
مبالغ هنگفتی خرج می کنند.
|